سرتیپ دربندی در گفتگو با روزنامه هم میهن در باره عزیمت صیادشیرازی به سمت کردستان در ابتدای پیروزی انقلاب گفته است.
به گزارش هم میهن، بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- قبل از اینکه شهید صیادشیرازی به سمت کردستان حرکت کند، در اصفهان بهعنوان استاد آموزش توپخانه خدمت میکرد و درس میداد. انقلاب که شد ایشان درجه سرگردی داشت. غائله کردستان که پیش آمد، ایشان بدون اینکه از کسی دستوری بگیرد به اتفاق سرلشکر رحیم صفوی که آن موقع پاسدار سادهای بودند، به سمت آن منطقه حرکت کردند.
- شهید صیاد چون استاد بود، از توانمندی و قابلیت نظامی بالایی برخوردار بود و سواد نظامی خوبی داشتند. ایشان قدرت طراحی و سازماندهی نیروها را خوب انجام داد و به همین علت هم توانستند در منطقه موفقیتهای خوبی را بهدست آورند. بعد از این موفقیتها ایشان قرار بود بهعنوان فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب معرفی شوند.
- به آقای بنیصدر که جانشین فرمانده کل قوا بود گفتند که ایشان (صیادشیرازی) سرگرد است و نمیتواند فرمانده قرارگاه شود درحالیکه فرماندهان لشکرهای در منطقه مانند لشکر 64 ارومیه، لشکر 28 سنندج و لشکر 81 کرمانشاه، با درجه سرهنگی هستند و نمیشود یک سرگرد با درجه پایینتر به آنها امر و نهی کند. بنیصدر گفته بود راه چیست؛ گفته بودند با استفاده از اختیاراتی که دارید؛ دو درجه به صیاد شیرازی بدهید. بنیصدر هم با اختیاراتی که داشت این دو درجه را داد و بهعنوان فرمانده قرارگاه معرفی شد. اما بعد از آن، اتفاق دیگری میافتد. خود شهید صیادشیرازی میفرمودند در یک جلسه شورایعالی دفاع که قرار بود در کرمانشاه برگزار شود و در آن جلسه آقایان بنیصدر، هاشمیرفسنجانی، مقام معظم رهبری، شهید آبشناسان، شهید بروجردی و عده دیگری از فرماندهان حضور داشتند، میبینند که جلسهای که رئیسجمهوری در آن حضور دارد بدون بسمالله و یا خواندن آیاتی از قرآن آغاز میشود. شهید صیاد روی این موارد خیلی دقت و حساسیت داشتند.
- شهید صیاد میگفت وقتی نوبت به من رسید که صحبت کنم، بنابر عادت همیشگی بسمالله را خواندم و دعای فرج را خواندم و بعد گفتم: «آقای رئیسجمهور، من متاسفم در جلسهای به این اهمیت که برای امنیت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده، یک بسمالله گفته نشود و یک آیه قرآن در آن خوانده نشود. من آنقدر این جلسه را ناپاک میدانم که برای پاک شدن خودم چارهای ندارم که به سمت قم حرکت کنم و آنجا احساس کنم تزکیه شدهام.» این جمله را در حضور رئیسجمهور دیکتاتور و مستبدی مانند بنیصدر میگوید و خیلی به آقای بنیصدر برخورده و همانجا دستور میدهد که دو درجهای که به ایشان دادند را پس بگیرند. شهید صیاد میفرمودند من به خاطر دستور ناروا ناراحت شدم و آقای هاشمی گفتند که من قصه را به حضرت امام میگویم.
- فردای آن روز زنگ میزنند و میگویند ما این ماجرا را خدمت حضرت امام گفتیم، امام فرمودند که میدانم حق با صیادشیرازی است اما چون بنیصدر مافوق است و دستور داده، دستور نظامی باید اجرا شود. دقت کنید؛ حضرت امام به مسائل نظم و انضباط بسیار دقت داشتند. شهید صیاد میگفتند بعد از اینکه نظر امام را فهمیدم، درجهها را درآوردم و بعد هم که دستور دادند، ایشان خلع شده و حتی به پادگانها هم راه داده نشود. به همین علت مدتی در مدرسه عالی شهید مطهری تدریس میکرد اما چند وقت بعد با عدم کفایت سیاسی بنیصدر در خرداد 1360، به فاصله کمتر از 4ماه حضرت امام طی حکمی ایشان را بهعنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب کردند که در آن حکم نوشته شده بود: «سرکار سرهنگ صیاد شیرازی» یعنی دو درجه به ایشان برگردانده شد. خود شهید صیاد شیرازی میگفتند خدا نمیخواست من زیر بار منت فردی مانند بنیصدر باشم. شهید صیادشیرازی بسیار ولایتمدار بود و این خصوصیت ایشان به سایر خصوصیتها میچربید.
منبع: etemadonline-656682