جعفر طاهری، طی یادداشتی که در اختیار رویداد ایران قرار داد، نوشته است: "با جستجویی در اخبار رسانهها میتوان به خبرهای ریزودرشتی دراینباره دست یافت و آنچه به رشته تحریر درآمده، بازخوانی گزارشها و مطالبی است که در رسانهها منتشر شده و به جهت اهمیت این موضوع و بهمنظور تلنگری بهدستگاههای ذیربط طرح دوباره آن خالی از لطف نیست.
ناکافی بودن حمایتهای دولتی از زنان سرپرست خانوار، بیسرپرست و بدسرپرست، آنان را با موقعیت دشواری مواجه کرده که بعضا به دلیل فقر و انزوای اجتماعی در دام اعتیاد و دیگر آسیبها گرفتار میشوند. مهمترین مشکل این زنان، ایفای نقشهای دوگانه داخل و خارج از خانه است. ایفای نقش مادری، رسیدگی به امورات منزل و خانه داری از سویی و تلاش برای کسب فرصتهای شغلی مناسب که در اغلب اوقات بسیار کمیاب هستند و انجام فعالیتهای اقتصادی، چه در سطح کارهای خدماتی و پارهوقت و چه در سطوح بالاتر از سوی دیگر فشار مضاعفی را به زنان تحمیل میکند که میتواند اثرات بلندمدتی را بر جسم و روان این زنان بر جای نهد.
طی پنج سال اخیر شمار بانوان سرپرست خانوار در کشور افزایش چشمگیری داشته و تقریبا دو برابر شده است؛ زنانی که بسیاری از آن ها مهارت و سواد کافی برای ورود به جامعه ندارند و به دلایل زیرساختی بی شمار ازجمله عدم برنامه ریزی مناسب برای رسیدگی و توانمندسازی آن ها، جامعه نیز به آن ها روی خوش نشان نمی دهد و از سوی دیگر جامعه خیرین نیز، دیگر حمایتگر و پذیرای آنان نیست. این زنان از عرف های اشتباه و محدودیت و فقر آسیب دیده اند و کمک های دولتی هم در حد مستمری های کمیته امداد و بهزیستی و یارانه است. برکسی پوشیده نیست که مبالغ پرداختی از سوی این سازمان ها برای داشتن حداقل های زندگی کافی نیست و این درحالی است که 70 درصد از این زنان درآمد دیگری نیز ندارند.
بخشی از این زنان، همسر در کنارشان حضور دارد، اما به دلایلی مانند بیماری جسمی و روانی، اعتیاد یا عوامل دیگر امکان تامین معاش زندگی را ندارند که شوربختانه بیشترین و شایع ترین آسیب ها نیز متوجه این گروه از زنان است. چراکه افزون بر مشکلات بسیار زیاد فرزندان، مشکلات نگهداری از همسر بیمار هم به آن افزوده شده است و طبیعتا عدم دسترسی به فرصت های شغلی که عامل اصلی دچار شدن زن سرپرست خانوار به فقر اقتصادی و مالی است، می تواند دریچه ای برای نزدیک شدن به آسیب های اجتماعی باشد. در این باره آنچه از نظر نباید دور داشت آن است که مادر برای حفظ و نگهداری و سیر کردن فرزندش دست به هر کاری می زند و جامعه نیز کاملا این موضوع را فهم کرده است.
این مسئله سرآغازی برای ورود به چرخه فقر و به دنبال آن بروز ناامیدی و افسردگی و بیماری های روان- تنی و مانند آن است. در این میان بخشی از زنان هم به شغل هایی تن می دهند که علاقه ای به آن ندارند و یا در شان زنانگی آن ها نیست. حتی احتمال دارد به خاطر فقر زبالهگرد شده یا مواد مخدر بفروشند یا در باند قاچاق وارد شوند؛ فرآیندهایی که محکوم به شکست است و دیر یا زود آن ها را به چرخه های ژرف تری از آسیب های اجتماعی وارد می کند. حال سوال این است که زن سرپرست خانوادهای که آسیب پذیر است، چگونه میتواند فرزندان خود را تربیت کند؟ این موضوع سبب بروز سرخوردگی و آسیب های جدی می شود و صدمات عمیق و غیرقابل جبرانی به دنبال دارد. بنابراین اگر چرخه حمایتی دولتی معیوب یا ناقص باشد، قطعا آسیب های جدی بر جامعه و این زنان تحمیل خواهد شد.
یکی از عوامل بزرگی که باعث تشدید مشکلات زنان سرپرست خانوار شده، تورم و مسائل اقتصادی است که در مرحله نخست سبب از بین رفتن رفاه ذهنی و نارضایتی زنان سرپرست خانوار شده و موجب بروز پیامدهای بعدی میشود. حال اینکه در حوزه اشتغال و کارآفرینی زنان سرپرست خانوار با بیشترین موانع دستبهگریباناند و حتی در صدور مجوز کسبوکار، این زنان نهتنها اولویتی نسبت به دیگران ندارند بلکه با موانع فراوانتری نسبت به دیگران مواجهاند. به این مفهوم که نهتنها حمایتی در این حوزه از آنها نمیشود بلکه در انجام کار آنها حتی سنگاندازی هم صورت میگیرد. برای اینکه مشکل این زنان حل شود، سوای اقدامات و بستههای حمایتی دولت، باید وزیری تحت عنوان «زنان و خانواده» در بدنه دولت وجود داشته باشد تا مدافع حقوق اصلی زنان باشد."
انتهای پیام