تا پیش از این بیشترین نقد به برنامههای سیاسی صداوسیما بود، اما ظاهرا این رسانه از پوسته سیاست خارج و موضوعات اجتماعی را مدنظر دارد که پخش اعترافات دختر اینستاگرامی از جمله آنها بود. جالب اینکه نقدهای سیاسی با تغییر ماهیت متوجه موضوعات اجتماعی در صداوسیما شده است.
بله؛ همانطور است. نقد به رسانه ملی تنها به برنامههای سیاسی این رسانه باز نمیگردد. بسیاری از رویکردهای صداوسیما با مشکلات متعددی روبهرو هستند اما در حوزه سیاسی این نقد از شدت بیشتری برخوردار است. صداوسیما باید برای جذب مخاطب بیشتر روند اصلاحات در درون خود را آغاز کند تا رویکرد مردم نیز به این رسانه تقویت شود.
صداوسیما همواره از نهادهای مورد نقد دولتها و مسئولان بوده است. در این روزها که همگان بر حمایت از دولت تاکید دارند این نهاد در راستای دیگری حرکت میکند. نظر شما چیست؟
صداوسیما مسئولیتهایی در حوزه تعامل با ارکان مختلف دارد. بهخصوص که این مسئولیتها در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمود بیشتری دارد. متاسفانه صداوسیما این مسئولیت را به درستی انجام نمیدهد. شاید هم تعریف درست و صحیحی از این امور ندارند یعنی میتوان گفت که این سازمان در مورد نحوه مواجهه با مسائل اجتماعی و افکار عمومی فاقد برنامه و راهبرد است و در زمان بروز یک معضل اجتماعی یا فرهنگی و سیاسی نمیداند چه باید انجام دهد. بیبرنامگی، عدم تعریف وظیفه در مسئولیتهای سازمان صداوسیما و بیتوجهی به افکار عمومی و آبروی افراد مسائلی است که این سازمان با آن روبهرو است که تاکنون برای برون رفت از این مشکلات راهکاری نداشته است. نکته دیگر عدم انسجام مدیریتی در صداوسیما است. شاید افراد عادی جامعه تصور کنند مدیریت و ریاست واحدی در این سازمان وجود دارد و تصمیمات در جلسات مدیران و مسئولان ارشد سازمان گرفته میشود اما متاسفانه این گونه نیست و تشتت مدیریت و تصمیمگیری بسیار به چشم میآید. هر کسی هر فکر و یا مطلبی و برنامهای به نظرش پسندیده و خوب جلوه کند از آن استفاده میکنند و به اصطلاح روی آنتن میبرند! نکته دیگر اینکه کسانی که در واحدهای پخش صداوسیما حضور دارند متخصص و کارشناس و خبره رسانه نیستند و بعضا افرادی هستند که با سلیقه و نظر خود برنامهای را پخش میکنند یا مانع از پخش آن میشوند. به خاطر سابقه حضوری که در صداوسیما داشتهام، شاهد بودهام درباره یک موضوع یا یک برنامه هرکسی موضع خود را اعمال و به تشخیص خود عمل میکرد یعنی روال کارها بر اساس یک مدیریت و برنامه واحد نبوده و نیست. انتخاب چهرههای ریاست صداوسیما هم بر اساس تخصصهای فنی است تا توجه به سابقه و تخصص رسانهای افراد. رئیس فعلی صداوسیما هم از جمله افراد فنی است تا متخصص حوزه رسانه. در سطح مدیران میانی هم شاهد هستیم که هر فردی طبق علم و نظر خود عمل میکند، به تغییر مدیران کاری ندارند و آنچنان هم به حرف روسای سازمان گوش نمیدهند.
حداقل درخواست از رسانه ملی منصفانه رفتار کردن در تحلیلهای مختلف و استفاده از کارشناسان مناسب است، اما در چند دهه گذشته این رسانه جانبدارانه برخورد کرده است. این رویکرد تا چه میزان بر جایگاه صداوسیما اثر میگذارد؟
مقام معظم رهبری نیز اعلام کردهاند که خود نیز نسبت به صداوسیما انتقاد دارند. بعد از بیانات ایشان دست و پای منتقدان در نقد صداوسیما باز شده است. در گذشته روسای صداوسیما خود را انتصابی میدانستند اما جامعه دارای دیدگاهها و منشهایی است که نمیتوان آن را مورد پیگیری قرار نداد. در شرایط جدید با دست بازتر میتوان صداوسیما را مورد نقد قرار داد. صداوسیما در تحلیلها و موضعگیریها از کارشناس جناح اصولگرا استفاده میکند. البته گاهی شجاعت به خرج داده و قصد دعوت از اصلاحطلبان را هم میکنند، به این منظور فردی از جناح اصولگرا که دارای تمایلاتی به اصلاحطلبان است به صداوسیما دعوت میشود. بنده این اشخاص را اصلاحطلب بدلی میدانم. معمولا صداوسیما آمارهایی را ارائه میدهد که این میزان از برنامهها در تایید برجام یا اصلاحطلبان پخش شده در حالی که صحت این آمارها مشخص نیست. صداوسیما در پر بینندهترین برنامههای خود از کارشناسان ضد جریان اصلاحات و توافق هستهای استفاده میکند، اما در یک شبکهای که بینندهای ندارد یک اصلاحطلب بدلی را در مقابل اصولگرا مینشانند که تاثیری ندارد. به همین علت زمانی که این شرایط مشاهده میشود علت کم مخاطب بودن صداوسیما کاملا مشخص میشود.
ظاهرا برخی گروههای سیاسی یا سازمانها در تصمیمات صداوسیما نقش دارند، یعنی بر اساس خواست آنها برنامههای سفارشی پخش یا حذف میشود. نقض استقلال صداوسیما چه تبعاتی دارد؟
چنین سازمانی نباید گوش به فرمان یا فرمانبر افراد، نهادها، ارگانها یا جریانهای سیاسی باشد. باید به افکار عمومی و خواست مخاطبان عام خود توجه کند. اینکه فلان دستگاه و نهاد از من چنین کاری را مطالبه کرد یا اجازه پخش داد یا نداد، پذیرفتنی نیست. اینکه هر کسی بخواهد برنامه خود را پخش کند یا از پخش برنامه دیگری جلوگیری کند که دیگر نام آن صداوسیما نیست بلکه رسانه هر وزارتخانه، فرد و گروه سیاسی و... است. البته نهادهایی مانند سپاه، مجلس و قوه قضائیه به طور عادی برنامههای خاص خود را طی هفته روی آنتن میبرند و به مخاطبان عرصه میکنند که بحث جدا دارد اما همگان شاهد بودند در پخش مستند دختران اینستاگرامی، سر خود عمل شد و پلیس فتا و قوه قضائیه مسئولیتی در قبال پخش این مستند قبول نکردند. پخش چنین مستندی باید بر اساس سازوکارهای مشخص و در نتیجه کار سنگین ارزیابی توسط یک سیستم اطلاعاتی، امنیتی و دستگاه قضائی باشد نه یک رسانه مانند صداوسیما. این اقدام صداوسیما صرف نظر از درست یا غلط بودن کار آن دختر نوجوان، اقدامی غیراخلاقی و ناپسند بود که باعث عکسالعمل و واکنش منفی افکار عمومی مردم شد. اگر آن دختر کار خلاف و یا جرمی مرتکب شده بود باید از راه قانونی به آن رسیدگی میشد و بر مبنای تخلف یا جرم با او برخورد میشد. اما پخش مستند «بیراهه» خلاف بود و در شأن و حیثیت صداوسیما نبود. جالب است این اقدامات از سوی صداوسیما در حالی صورت میگیرد که آنها، خود را سخنگو و تریبون کشور قلمداد میکنند! صداوسیما با مخالفان خود به نحوی رفتار میکند که گویی تکلیف اصلی او حفظ نظام است، دیگران مخالف نظام هستند و هرچه صداوسیما میگوید درست و حرف دیگران دارای اشکال است. گویا میخواهند همه را شبیه خود کنند که این رفتارها نشان دهنده سوءمدیریت و به نوعی بحران مدیریت در این سازمان است که نمود بسیار بدی در جامعه پیدا کرده است. اگر صداوسیما در این روشهای خود تجدیدنظر و رفتار غلط خود را اصلاح نکند، همچنان مورد انتقاد افکار عمومی، نخبگان و مخاطبان خواهد بود. درباره مسائل سیاسی هم رفتار صداوسیما یک طرفه و نادرست بوده و هست. در چند سال گذشته شاهد بودیم که با برنامههای مختلف درصدد ضربه به آبروی مخالفان و منتقدان بودند، گرچه همواره قصد و نیت اینها برای تخریب و بد جلوه دادن افراد نتیجه عکس داده و باعث محبوبیت مخالفان سیاستهای صداوسیما یا اشخاص سیاسی جناح رقیب آنها شده است؛ این اعمال و ضررهایی که به افکار عمومی وارد میشود باعث تضعیف کشور و اعتماد افکار عمومی میشود. اینکه این افراد که در چنین دستگاه عریض و طویلی حضور دارند و با ادعای حرکت در مسیر منافع ملی اما برخلاف آن حرکت میکنند.
بودجه صداوسیما بسیار زیاد است، اما دستاورد و رضایتمندی به اندازه این بودجه نیست. تحلیل شما چیست؟
طی سالهای اخیر شاهد گسترش فنی و کمی شبکههای مختلف تلویزیونی و گسترش شبکههای استانی بودهایم و از همه مهمتر نیروی انسانی فراوان در صداوسیما که همه اینها از بودجه بیتالمال هزینه میشود. زمانی این سازمان دارای ده هزار نیرو بود ولی اکنون بیش از 50 هزار نیرو در این سازمان فعالیت میکنند و حقوق بگیر هستند. شاهد بودهایم که در دفتر یک مدیر پنج نفر برای خود میچرخند و آخر ماه هم حقوق دریافت میکنند! حقیقت این است که این سازمان به این همه نیرو نیاز ندارد و باید پرسنل آن بسیار تقلیل یابد. اکنون در صداوسیما بودجه بیتالمال صرف یک عده آدم بیکار و متوقع و کم دانش میشود. در حالی که میتوان بسیاری از کارها و برنامهها را به بخش خصوصی واگذار کرد که میتوانند ارزان و با کیفیت برنامه تولید کنند و به پخش سازمان عرضه کرده و آنها بر اساس معیارهای و قواعد خود اقدام به پخش نمایند و هزینه برنامه را به بخش خصوصی پرداخت کنند. در آن صورت یک رقابت سالم و مفیدی در بهبود و کیفیت برنامهها ایجاد میشود. نباید از شنیده شدن صدای نخبگان و منتقدان در صداوسیما شما نگران باشند. تکصدایی آفت هر رسانهای است و نمیتوان از یک رسانه جانبداری محض داشت. به نظر میرسد راه برونرفت از این وضعیت تعدد رسانه باشد و میتوان به این موضوع نگاه دقیقتری داشت که آیا راه اندازی رادیو و تلویزیون خصوصی میتواند راهکار موثری باشد؟ برای بهبود و جلوگیری از انحطاط رسانه مهمی مانند صداوسیما باید کار را به هنرمندان، متخصصان و نیروهای باتجربه و کاردان سپرد تا تجربیات و هنر خود را در خدمت کیفیت برنامهها و در نتیجه جذب مخاطب قرار دهند.
اصلاحات در صداوسیما موضوعی نیست که ناگفته بوده باشد و در دورههای مختلف و از سوی افراد مختلف بر لزوم اصلاحاتی در صداوسیما تاکید شده است. چرا مدیران این رسانه از اصلاحات هراس دارند؟
صداوسیما متعلق به فرد یا جریان خاصی نیست، بلکه نظام مدیریت مردمی لازم است تا در زیرچتر آن، بخشی از خواستههای واقعی مردم را هم مطرح و مورد پیگرد قرار دهد. من پیش از این هم گفته بودم که نخستین اصلاح در صداوسیما این است که این رسانه خود را متعلق به جریان اصولگرا نداند و به عبارتی از زیر چتر اصولگرایی و اصولگرایان خارج شود تا مردمی بودن آن تنها یک شعار نباشد، بلکه در عمل هم به آن اهمیت داده شود. اگر مسئولان صداوسیما به این نوع اصلاحات بیتوجه باشند طبیعی است که دیگر جایی بر کرسیهای مدیریتی ندارند و باید از آن خارج شوند. شاهد هستیم که اصولگرایان فعال در صداوسیما ادعای بیطرفی دارند اما این موضوع اگر در عمل مشاهده نشود، در حد یک ادعا خواهد ماند. اکنون جامعه بهخوبی شاهد برنامهها و موضعگیریهای صداوسیماست و به قضاوت درباره آنها میپردازد و در نتیجه همین توجه است که ادعای بیطرفی صداوسیما مورد قبول قرار نمیگیرد. برای مثال اگر مدیران این رسانه به اجرای سیاستها و دیدگاههای سیاسی خاص خود و در راستای دیدگاههای سیاسی یک گروه خاص باشد، چگونه میتوان آن را دیدگاه ملی دانست؟ اصلاحطلبان هیچ گاه از صداوسیما نخواستند که این رسانه در اختیار کارشناسان اصلاحطلب قرار گیرد. اصلاحطلبان خواهان دیدگاههای بیطرفانه در رسانه ملی هستند. البته آنقدر در شبکههای صداوسیما برنامههای تکراری پخش میکنند که قابل درک است که این رسانه به اندازه کافی زمان برای پخش برنامههای مختلف دارد. برای نمونه توقع میرود اخبار ۲۰:۳۰ صداوسیما از یک طرفه بودن خارج شود، در این صورت اصلاحطلبان از رسانه ملی راضی خواهند شد. اگر مقداری رفتار صداوسیما در این زمینه تغییرکند، بسیاری نسبت به این رسانه رویکرد مثبتی به خود خواهند گرفت. شاید اذعان شود در رسانههای مکتوب مانند روزنامهها هم این جهتگیری مشهود است. باید در نظر داشت که ماهیت صداوسیما با روزنامه تفاوت دارد و ترویج دیدگاه سیاسی در رسانههایی مانند روزنامه پذیرفته شده است اما صداوسیما اینگونه نیست، یعنی رویکرد جناحی و سیاسی در صداوسیما پذیرفتی نیست، چراکه رسانه ملی و متعلق به همه اقشار با هر سلیقه سیاسی است و نباید موضعگیری در آن وجود داشته باشد. این اصلاح و تغییر چندان دشوار نیست و اگر مدیری در خود توان انجام این اصلاحات را ندارد باید صندلی خود را به افرادی واگذار کند که این توانمندی را دارند. مدیران صداوسیما باید جامع نگر باشند و از قدرت درک لازم برای اصلاح امور و جلب رضایت مردم برخوردار باشند.