اعلم الهدی یا با نام قدیم آن خیابان شاه، دومین خیابانی بود که پس از خیابان سپه (امام) در رشت احداث شد. برای احداث این خیابان که در ضلع جنوبی عمارت بلدیه شاخته شد، خانه های زیادی تخریب شد تا از کوچه پس کوچه های باریک و تاریک مرکز شهر، راهی به سوی باغ ملی سبزه میدان باز شود.
با احداث این خیابان، بخشی از بازارچه قدیمی سبزه میدان و برخی خانه های اعیانی همچون عمارت «آقا خان کوچصفهانی» معروف به کریم اف، داماد حاج میرزا خلیل اولین شهردار رشت و نیز برادر کریم اف نیز تخریب شد.
شادروان احمدعلی دوست در کتاب خطی «بر دیوار»، می نویسد که خانه ایشان نیز در همین محور بوده و برای احداث دومین خیابان رشت نابود می شود. به گفته وی هر خانه ای که قرار بود تخریب شود، پرچمی قرار می دادند و مالک دیگر حق اعتراض نداشت.
«۳ یا ۴ ساله بودم که پدرم خانه مادربزرگ را ترک کرد و خانواده سه نفره ما به طور مستقل به خانه کوچکی در بازارچه سبزه میدان منتقل شد. این خانه به فاصله چندمتری مسجد صالح آباد و در مجاورت عمارت اعیانی حاجی آقا کوچصفهانی قرار داشت. هنوز خیابان شاه که شهرداری را به سبزه میدان وصل می کند، احداث نشده بود.
یک روز مادرم را دیدم که در حال گریه و نفرین می گفت امروز آمدند روی بام خانه ما بیرق سرخ زدند، به علامت خراب کردن خانه که خدا خانه شان را خراب کند و وقتی برای چاره جویی به پدرم متوسل شد، پدر گفت مگر در کنار خانه کوچک ما عمارت های به این بزرگی را نمی بینی که مال چه کسانی است؟ قانون و کار دولت چون و چرا ندارد می خواهند خیابان بکشند از دست امثال من چه کاری ساخته است.
بالاخره قبل از اینکه خانه روی سرما خراب شود، کوله بارمان را بستیم و دوباره به خانه مادربزرگ که آخرین پناهگاهمان بود، برگشتیم. در طول عمر بارها دلم هوای آنجا را کرده است، کوچه باریک و پرپیچ و خمی که عبور شبانه از میان تاریکی و وحشت آن دل شیر می خواست. با دیوارهای نمور و خزبسته و تپه سبز و درختی بالای آن بود... .»
با همه نارضایتی ها، بالاخره دومین خیابان رشت احداث و کم کم بدنه تجاری در این خیابان شکل گرفت و دومین خیابان رشت به مرور شاهد ساخته شدن کتابخانه ملی، کتابفروشی طاعتی، عکاسی فتودروی، هتل ساوی، سینماسپیدرود، آزمایشگاه دکتر شعار و برخی دیگر از مراکزی بود که هرکدام برای رشتی ها خاطره نوستالژیک دارد و قدیمی های رشت در وصفش، نام این خیابان را «شانزلیزه» گذاشته بودند.
این خاطره نوستالژیک را می توان در مجموعه داستان های «روزی روزگاری رشت» اثر مه کامه رحیم زاده، یادآوری کرد: «راه مان را ادامه می دادیم و از جلوی قنادی پروین و چند کفاشی و آرایشگاه خاص خوان و هتل ساووی که نبش خیابان پهلوی و شاه بود، می گذشتیم. اگر می خواستیم به سینما مولن روژ برویم که می رفتیم آن طرف و از جلوی شهرداری و هتل ایران و سینما نیاگارا و گاراژ تی بی تی رد می شدیم و می رسیدیم به کوچه ای که سینما مولن روژ آنجا بود و چه فیلم های محشری نشان می داد.
اشک ها و لبخندها، ویولن زن روی بام و دکتر ژیواگو را آنجا دیده بودیم و اگر هم می خواستیم به سینما رادیوسیتی برویم که دیگر کبک مان خروس می خواند. می دانستیم که هر چه (آب و هوا ) در رشت هست، همه تا رسیدن به سینما می بینیم و این فاصله پنج دقیقهای رسیدن از خیابان شاه تا سینما رادیو سیتی برای ما مثل قدم زدن در شانز لیزه ای بود که وصفش را شنیده بودیم.»
از وقتی خیابان اعلم الهدی پیاده راه شد، پیادهروی های شبانه در این محور جان گرفت. لابهلای شلوغی بدنه تجاری این محور، بساط دستفروشان رشت در هرساعت از شبانه روز برپاست
لابهلای بساط دستفروش ها، یک کتابفروشی دست دوم هم روبروی نخستین کتابخانه ملی ایران بساط خود را پهن می کند. با افزایش قیمت کاغذ، خیلی ها ترجیح می دهند به جای تعطیلی کتاب، هزینه های خرید را کاهش دهند. با این حال هنوز چراغ تنها کتابفروشی خیابان اعلم الهدی و یا بهتر بگویم، قدیمی ترین کتابفروشی رشت هنوز روشن است. آن هم به پشتوانه نام «طاعتی» و ۳ نسل از خاندانی که این کتابفروشی را از سال ۱۳۱۳ خورشیدی سرپا نگه داشته اند.
این کتابفروشی درست زیر یکی از طاق ضربی های کتابخانه ملی رشت قرار دارد. از وقتی «جمعیت نشر فرهنگ» در سال ۱۳۰۶، تصمیم گرفت کتابخانه ای عمومی و مستقل برای همه مردم تاسیس کند، چندسالی طول کشید تا با کمک خیرین و برخی از نهادهای دولتی، نخستین کتابخانه ملی کشور افتتاح شود.
جمعیت نشر فرهنگ در صورتجلسه تاسیس قید کرد که یکی از مغازه های ساختمان جدید کتابخانه ملی باید به یک کتابفروشی اختصاص یابد و از سال افتتاح (۱۳۱۳ خورشیدی) کتابفروشی طاعتی و کتابخانه ملی دوشادوش یکدیگر بار فرهنگی رشت را بر دوش می کشند.
کتابفروشی طاعتی، پاتوق اهالی فرهنگ شد و نشست های فرهنگی طاعتی شاهد حضور اساتید بزرگی همچون؛ استادابراهیم پورداود، دکتر محمد معین، ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی، پرویز ناتل خانلری، ایرج افشار، حبیب یغمایی، هوشنگ نهاوندی و... بود.
طاعتی، نخستین انتشاراتی است که آثار غزل سرای نامی ایران، «هوشنگ ابتهاج» و آثار «محمود طیاری» را منتشر کرد.
جالب آنکه دکور قدیمی ترین کتابفروشی رشت، هنوز همان است که مرحوم طاعتی طراحی کرده بود.مدادهای رنگی که نوک تراشیده اش روبه بالاست، چارچوب درب و ستون های مغازه شده است و برجستگی کتاب ها به عنوان ویترین مغازه طراحی شده است.
دکور دیگر، یک رادیوی قدیمی است و نام و تصویر «غلامرضا طاعتی» بر دیوار کتابفروشی نصب شده و جمله ای که او دوست داشت «الکتب بساطین العلما»، بر ترازه بالای کتابفروشی حک شده است.
چندسال پیش، شهرداری رشت، المانی در پیاده راه علم الهدی نصب کرد که دقیقا برگرفته از ویترین مغازه طاعتی طراحی شده است. مدادی رو به بالا و کتابی در کنارش. این المان خود جایگاه و ارج قدیمی ترین کتابفروشی رشت را نشان می دهد.
درب کتابفروشی، همان درهای چوبی قدیمی با رنگ کرمی است. دکور کوچک کتابفروشی، هرازگاهی با تغییرفصل عوض می شود. گاهی با برگ های خشک پاییزی و گاهی با گل های بهاری تزیین می شود. اما حس و حال کتابفروشی همان است که بود.
تصویر غلامرضا طاعتی، بنیانگذار کتابفروشی در گوشه دیوار نصب شده است، مردی که فقط در مکتبخانه درس خوانده بود، هیچگاه به مدرسه نرفت، ولی تا زمان مرگ، کتاب از دستش برزمین نیفتاد.
«فریدون طاعتی»، پسر دوم غلامرضا طاعتی از سال ۱۳۴۲ خورشیدی در این کتابفروشی کارمی کرد و ۳۱ خرداد امسال، سرافراز به سوی پدر بازگشت. ولی فرزندانش چراغ کتابفروشی را روشن نگه داشته اند.
از وقتی مدیریت شهرداری، پروژه کلان گردشگری خود را در دستور کار قرار داد، یکی یکی، عناصر هویتی رشت قدیم بازآفرینی می شود و سنگفرش خیابان اعلم الهدی یکی از آنها بود. ابتدای این محور، المانی از یک پیانو توسط شهرداری نصب شده و عصرها «اعلم الهدی» شاهد اجرای موسیقی خیابانی توسط جوانانی است که تلاش دارند، روزهای شادی را برای شهروندان رقم بزنند.
منبع: ایسنا
منبع: faradeed-168467