ساقی سلیمانی، منتقد و پژوهشگر: توران مهرزاد از آخرین بازماندگان نسل اول تئاتر، سینما و رادیوی ایران درگذشت. او که از صداهای ماندگار دوبله ایران نیز بود، کارنامه کاری پرباری داشت و این کارنامه حرفهای شامل قبل و بعد انقلاب است. اما در اینجا به سه نقشآفرینی او در آثار داریوش مهرجویی در شمایل مادر میپردازم که تفاوتها و شباهتها و اهمیت این سه نقش به زعم نگارنده بیان میشود.
در موقعیتی که اغلب کارگردانیها و پردازش نقش مادر به سمت و سوی شمایل همیشه نگران، معنوی و دلواپس میرفت و در همین تکرارهای مخل رفتهرفته بازیگرانی همچون بانو ثریا قاسمی دچار تکرار در کاراکتر شده بودند، شمایلی از مادر را در «هامون» شاهدیم که در تناقض با این نگرش است. زنی که دخترش را زنی رها میخواند و او را با خفت به خانه شوهر بازنمیگرداند و مسئله طلاق را برای یک زندگی ازهمگسیخته یک انتخاب میداند و در این راستا نهایت تلاش خود را انجام میدهد. در سکانس معروفی از هامون، خانم سلیمانی با نقشآفرینی بانوی فقید توران مهرزاد پس از بحث طولانی با هامون و با لحنی تحکمی دستهچکی را در دست میگیرد و وقتی به بحثهای فلسفی هامون به چشم اختلالی روانی مینگرد، از او میخواهد تا قیمتی برای آزادی مهشید دخترش تعیین کند. پیشتر در خاطرات هامون این زن را میبینیم که در نمایشگاه نقاشی دخترش نقش حمایتی را بازی میکند و باز برعکس کاراکترهای تکراری آن زمان، دخترش را از پرداختن به امور هنری منع نمیکند.
این شمایل دیگرگونه چنان بود که در آن زمان نهتنها سمپاد ایجاد نمیکرد بلکه اغلب مخاطبان هامون جانب حمید هامون را در این جدال میگرفتند و زمان بسیاری گذشت از این اثر تا نگاه به هامون تا حد زیادی
تغییر کرد.
توران مهرزاد هم بدون شک در حالی که نقش اول زن فیلم نبود، یکی از قدرتمندترین نقشآفرینیهای خود را ارائه کرد.
عزیزجون در «لیلا» که برعکس مادر مهشید زنی از فضای سنتی بود که در فیلم با شلهزرد پختن او و فضای زندگیاش آشنا میشدیم، باز کاملا متعلق به فضای سنتی ایران و نگرش قالب نبود. او در عین حضور و وجود در فضای سنتی از اصالتی آزاد و رها هم بهرهمند بود که پس از بازگشت لیلا به منزل و ترک زندگی زناشویی در آن شرایط خاص، یعنی ازدواج دوم رضا، نهتنها او را با آغوش باز میپذیرد بلکه در سکانس بعدی فیلم وقتی علی مصفا یا همان رضا به دنبال لیلا به خانه عزیزجون میآید، نقش تأثیرگذار این زن به عنوان ستونی قدرتمند در خانواده کاملا مشهود است. باز با فریاد و آن صدای و شیوه خاص خود اطرافیان را که باعث این سرانجام شدهاند و مخصوصا رضا را سرزنش میکند و ما شاهد سرزنششدن لیلا توسط مادر نیستیم. این زن در همان شمایل زن سنتی هم از روشنفکری و آزادگی بیبهره نیست.
اعظمجون در«پری» شمایل دیگری از مادر است که با هر دو شمایل دیگر تفاوت دارد، اما شباهت او همچنان قدرت این زن است. زنی که تمام امور خانه را در اوج بههمریختگی نظارت میکند، زنی که گویا وقتی با پریز برق کلنجار میرود هم دارد پیچ و مهرههای این زندگی بههمریخته را سفت میکند و میخواهد به امور زندگی سروسامان بدهد، آنهم با ابزاری به ظاهر مردانه. او در عین حال که مراقب احوالات همسر بیمار و پیر خویش است، از پری و داداشی و سرنوشت عجیب اسد و صفا هم غافل نیست. گرچه این موضوع در مسیر فیلم برجسته روایت نشد، اما در مونولوگ و سپس دیالوگی طولانی در یکی از سکانسپلانهای طولانی این فیلم روی دیگری از خود نشان میدهد و این مفاهیم را برجسته میکند، فرزندانش را نقد میکند و برای داداشی با روشی مادرانه اما تحکمی تکلیف میکند که مراقبت بیشتری از پری بکند و آینهای نقادانه در مقابل او میگیرد که بگوید تو شبیه همان مواردی رفتار میکنی که منتقد آن هستی و اگر تفرعن عوالم خاص فلسفی و روشنفکری اسد و صفا را نداری، اگر به قولی معقول آدمی هستی پس چرا از احوالات پری غافلی؟ و این پس از گمشدن پری هم خود را نشان میدهد.
این زن چهرهای از زن قدرتمند، مقتدر و در عین حال مادر را به نمایش میگذارد و شیوه بیان او و همچنین صدای خاصش بسیار به این نقشآفرینیها کمک کرده است.
جایگاه کارگردان این سه اثر، «هامون»،« لیلا» و «پری» در انتخاب بازیگر حالا گویا بیش از پیش در این بازخوانی حتی برای نگارنده این متن برجسته است. هوشمندی مهرجویی اگر نبود، با یک انتخاب اشتباه یا شخصیتپردازی غلط و تکراری، آنوقت دیگر شاهد این سه نقش بینظیر از بانو توران مهرزاد در سه تا از مهمترین آثار سینمایی پس از انقلاب نبودیم. آثاری که نهتنها در آثار بعد از انقلاب بلکه در کارنامه داریوش مهرجویی هم ویژه بودند و سالها و هنوز از آنها سخن و تحلیل به میان میآید.
توران مهرزاد هم به خیل رفتگان از فیلم و فیلمنامه هامون پیوست. عمر بازماندگان دراز و یاد درگذشتگان این اثر ماندگار جاودان.
منبع: sharghdaily-911275