شب گذشته (جمعه ۲۳ اسفند) گلاره عباسی، بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در برنامه «دورهمی» درباره راهاندازی سینمای ویژه نابینایان صحبت کرد.
گلاره عباسی، درباره تاسیس سوینا (سینمای ویژه نابینایان) گفت: «آنقدر زحمت سوینا زیاد بود که نمیتوانم بگویم تنهایی آن را تاسیس کردم و یکی از افرادی در این راه هم خیلی به من کمک کرد هم بسیار مرا تشویق کرد، مهران مدیری بود.»
در ادامه برنامه، مدیری درباره وسواسی بودن عباسی گفت: «ایشان به قدر وسواسی هستند که حدودا یک ربع است آمدهاند و از لحظه ورودشان تاحالا ۳۲ عدد دستکش مصرف کردهاند. تمام پشت صحنه را الکل زده، شلنگ انداختند و شستند. چایی و میوه هم نخوردند. حالا هم که روی صندلی نشستهاند، اذیت میشوند. نگران نباشید، صندلی با عنبر نسارا ضدعفونی شده.»
در بخشی از این گفتوگو، عباسی از مدیری پرسید آیا میخواهد ماجرای تصادفشان را که برای مردم بسیار جذاب است، تعریف کند که مدیری در پاسخ گفت: «خیر،احتیاجی نیست، کل ایران میدانند شما نصف ماشین من را بردید. شش سال پیش که این اتفاق افتاد، من دوباره دست روی زانوهایم گذاشتم و مجدد زندگی را از صفر شروع کردم.»
عباسی هم در جواب گفت: «بعضی از افراد مرا نمیشناسند، اما زمانی که مرا میبینند، میگویند شما همانی هستید که با آقای مدیری تصادف کردید؟ بعد میپرسند شغلتان چیست؟ یعنی تصادفم با شما، از خودم شناخته شدهتر است.»
عباسی در پاسخ به این سوال مدیری که «چرا اینقدر کم حاشیه هستی»، گفت: «نمیدانم، من بسیار اهل فضای مجازی هستم اما فکر میکنم چون مدیریت میکنم به مشکل نمیخورم، البته گاهی اوقات آدم فرصت ندارد که حاشیه داشته باشد.»
این بازیگر درباره آرزوی آینده خود و دغدغه فعلیاش گفت: «در حال حاضر توانایی مالی این کار را ندارم و هنوز هم هیچ کاری نکردم اما خیلی علاقه دارم یک پلی لندی بسازم تا دوستان نابینا یک جای بازی داشته باشند.»
عباسی در پایان گفت: «پدر من، یک جمله معروفی دارد که میگوید قدرت عشق را دست کم نگیرید و اگر بخواهم یک چیزی بگویم، این است که قدرت عشق را دست کم نگیریم، عشق نجات دهنده همه چیز است. باید بیشتر عاشق باشیم.»
بازیگری که مهران مدیری را به خاک سیاه نشاند
گلاره عباسی، بازیگر سینما و تلویزیون، با حضور در برنامه «دورهمی»، بار دیگر خاطره تصادفش با مهران مدیری را تعریف کرد و گفت: «مردم اسمم را نمیدانند، اما میدانند با شما تصادف کردهام». مهران مدیری هم در پاسخ، به شوخی گفت: «شش سال پیش که این اتفاق افتاد، من دوباره دست روی زانوهایم گذاشتم و مجدد زندگی را از صفر شروع کردم.»
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران