کشف تمدنهای قدیمی، همیشه موضوعی جذاب بوده. مخصوصا زمانی که با یک کشف جدید متوجه میشویم که تمام یافتههای قبلی بشر دربارهی تاریخ زندگی انسان غلط بوده و چیز تازهای کشف شده که کل تاریخ بشر را عوض میکند.
اما تمام کشفیات باستانشناسان حقیقی نیستند، گاهی بعضی از افراد با اهدافی شخصی و از روی غرض شروع میکنند به جعل مدرک تا یک تمدن دروغی بسازند و مسیر تاریخ را عوض کنند.
شهر گمشدهی موبرلی
در سال ۱۸۸۴ روزنامههای آمریکایی مطلبی منتشر کردند درباره ی یک شهر زیرزمینی گمشده واقع در ایالت میسوری. یک معدنکاو به نام تیم کالینز با ارائه شواهد و مدارکی ادعا کرده بود که توانسته در حین حفاری معدن در یک قسمت از میسوری به بقایای یک شهر زیرزمینی برسد.
تیم کالینز گفته بود او به امید یافتن زغالسنگ شروع به حفر زمین کرده ولی متاسفانه هرچه جلوتر رفته نتوانسته نشانی از زغالسنگ پیدا کند. او ناامیدانه به حفر معدن ادامه داده که ناگهان به یک معبد عجیب و زیرزمینی رسیده است.
تیم، معبد را با جزئیات دقیق شرح داد. نقشهی آن را کشید و اشیایی را که آنجا دیده بود توصیف کرد. او همچنین درباره شکوه و عظمت این شهر زیرزمینی قصههای زیادی تعریف کرد که همه را مبهوت و شگفتزده کرد و باعث شد اخبار این شهر دهان به دهان منتقل شود.
داستان او به قدری دارای جزئیات واقعی بود که خیلیها حرفش را باور کردند. باستانشناسان بلافاصله به جایی که تیم ادعا کرده بود سفر کردند و شروع به جستوجوی تمدن گمشده کردند ولی هرچه گشتند کمتر یافتند.
اما این افسانه هرچه سریعتر منتشر میشد و عدهی زیادی به سودای یافتن گنجهای زیرزمینی و یا نوشتن کتاب راجع به این شهر گمشده راهی میسوری شدند ولی هرکسی به آنجا میرفت میفهمید که این شهر واقعیت ندارد. درواقع تیم کالینز یک دروغگو بیشتر نبود. او برای اینکه توریستها را به شهر خودش بکشاند و از عواید آن استفاده کند چنین دروغی سرهم کرده بود.
شهر کوهستانی گراند کانیون
کوهستانها و غارهایشان همیشه خوراک خوبی برای ساختن و پرداختن افسانهها بودهاند. یکی از این مکانها رشته کوههای گراند کانیون در آمریکاست. در سال ۱۹۰۹ مجلهی «آریزونا گازت» داستانی منتشر کرد با عنوان شهر گمشده گراندکانیون! در مقالهای که این مجله منتشر کرده بود از شهری اسم برده شده بود که ورودیاش در غارهای پیچدرپیچ رشتهکوههای گراند کانیون است. متاسفانه اینبار هم پای باستانشناسان در میان بود.
موسسه باستانشناسی اسمیتسونیان این ادعا را مطرح کرده بود و اطلاعات دقیقی راجع به نحوهی دستیابی به شهر و نقشهی آن را به مجله ارائه داده بودند. آنها هم پای تمدن مصر را به میان کشیده و راجع به اشیایی صحبت کرده بودند که بیشباهت به اشیای تاریخی این تمدن قدیمی نبود. این ادعا، باستان شناسان واقعی را دوباره دچار دردسر کرد و آنها شال و کلاه کردند تا بروند و این شهر قدیمی را از نزدیک ببینند و خب طبق معمول، چیزی پیدا نشد.
خانههای کاج سفید
در سال ۱۹۲۰، یک مجله معتبر به نام «تکنگاریهای کاج سفید» که فقط دربارهی خانههای ساخته شده با کاج سفید مقاله و عکس منتشر میکرد عکسهایی منتشر کرد از یک شهر کوچک و عجیب در ماساچوست آمریکا. طبق ادعای این مجله کل شهر با کاج سفید ساخته شده بود. همینطور کلیساها و مکانهای مذهبی.
اما این مساله چندان عجیب نبود، چیز عجیب این بود که نویسنده مقاله مدعی شد این شهر متعلق به یک تمدن قدیمی به اسم «زابدیل پادبوری» است و ساکنان این شهر همگی انگلیسیزبانهایی بودهاند که از نیوانگلند به این شهر مهاجرت کردهاند و ارواح آنها هنوز در شهر وجود دارد.
در مجله ادعا شد که چندین خانهی تسخیر شده به دست ارواح در این شهر وجود دارد! جالب این بود که تا سالها هیچکسی به خودش زحمت نداد برود ماساچوست و ببیند آیا واقعاً چنین شهری در آدرسی که ذکر شده وجود دارد یا نه تا اینکه وقتی این مجله به عنوان یکی از مجلات معتبر در کتابخانه ملی آمریکا بایگانی شد، کتابداران متوجه شدند جز در این مجله هیچ جای دیگری راجع به چنین شهری صحبت نشده است.
زمان زیادی محققان سرکار بودند و دنبال این شهر توی مدارک تاریخی و نقشه ی آمریکا میگشتند ولی وقتی چیزی پیدا نکردند مستقیم به سراغ سردبیر مجله رفتند و از او پرسیدند جریان چیست؟ سردبیر هیچ جوابی نداشت جز شرمندگی و خجالت. چون او این شهر دروغین را خودش ساخته بود و برای عکسها هم از یک سری عکس قدیمی جاهای مختلف استفاده کرده بود.
شهر عمرجاودانه ویلکاباما
در سال ۱۹۷۰ ادعا شد روستایی کوهستانی، در یک درهی سرسبز و در جایی در اروپا وجود دارد که افراد مسن آن همه بالای ۱۰۰سال عمر کردهاند. شناسنامه افراد مسن روستا به عنوان مدرک ارائه شد. مقالات بسیاری در روزنامهها منتشر شدند و همگی یکصدا راز طولانی بودن عمر افراد در روستا را به آب و هوای تمیز آن شهر کوهستانی و زندگی در قلب طبیعت نسبت دادند.
کتابهای زیادی راجع به این روستا نوشته شد و حتی شاعرانی راجع به آن شعر سرودند و قضیه تا جایی بیخ پیدا کرد که تیمی تحقیقاتی از دانشگاه هاروارد عازم اروپا شد و از این روستا دیدن کرد و متوجه شد که ماجرا حقیقت دارد و افراد مسن روستا همه بالای ۱۰۰ سال سن دارند ولی مساله این بود که عمر آنها هر یک سال۱۰ سال اضافه میشد.
مثلاً اینکه یکی از افراد مسن که در بدو ورود گواهی تولدش نشان میداد ۱۲۲ سال سن دارد یک سال بعد مدرک گواهی تولدی نشان داد که میگفت ۱۳۴ سال سن دارد. تیم تحقیقاتی بالاخره گزارش خود را راجع به این موضوع منتشر کرد و معلوم شد که این گواهیهای تولد، تقلبیاند ولی افراد روستا به هیچ عنوان قصد کلاهبرداری ندارند.
در بین آنها یک فرهنگ جاری است که برای بالا بردن مقام و منزلت افراد مسن، سنشان را زیاد نشان بدهند ولی روزنامهنگارانی که از این روستا دیدن کردهاند متوجه این فرهنگ نشده و بلافاصله شروع به افسانهسرایی راجع به آن کردهاند. جالب است که این افسانه هنوز که هنوز است ریشهکن نشده و هستند کسانی که فکر میکنند روستای ویلکاباما واقعاً محل رسیدن به عمر طولانی است!
سفالهای وِلاایا
در سال ۲۰۰۶ اسپانیا ناگهان غرق سرور و شادی شد زیرا در هنگام حفاری شهری باستانی به نام «ارونا ولاایا» مدارکی کشف شد که خبر از یک واقعهی تاریخی میداد. یک تیم باستان شناس تحت سرپرستی «الیسو گیل» در این شهر که متعلق به دوران روم باستان بود مشغول به کار بودند که ناگهان تعدادی کوزهی سفالی کشف شد.
گیل ادعا کرد این کوزهها متعلق به قرن سوم میلادی هستند. روی کوزهها عکس مسیح مصلوب به چشم میخورد در حالی که نوشتههایی با خط هیروگلیف در کنارش کندهکاری شده بود. آنها همچنین چند تومار یافتند که روی آنها نه به خط هیروگلیف که به خط «باسکی» نوشته شده بود (باسک یکی از زبانهای محلی اسپانیا حساب میشود).
این کشفیات جنجال بزرگی بهپا کرد چراکه با وجود این مدارک، کل تاریخ مصر باستان، روم باستان و حتی زمان مصلوب شدن مسیح(ع) زیر و رو میشد. باستانشناسان متخصص از سراسر جهان حواسشان به این کشفیات جمع شد. ۶۰۰ قطعه از مدارک کشف شده برای بررسی بیشتر به آزمایشگاههای سراسر جهان فرستاده شد و همه نگران منتظر نتیجه ماندند.
اما بالاخره معلوم شد که ادعاهای گیل نادرست است و او با شیادی، مدارکی جعلی را جای مدارک واقعی ارائه کرده است. گیل متهم شد به جعل و تحریف تاریخ ولی او مصرانه ادعا میکرد که این مدارک واقعی هستند. کمی بعد وقتی دروغ بودن ادعاها کاملاً معلوم شد گیل گناه را گردن تیم کاوشگر انداخت. از کل تیم بازجویی به عمل آمد و معلوم شد که گیل در حین حفاری خواسته تا عدهای از کاوشگران از محل خارج شوند و او به همراه چند نفر دیگر آنجا باقی ماندهاند.
ولی ماجرا به همین سادگی نبود. در بین اشیای جعلی، تعدادی هم شی واقعی وجود داشت و همین بود که مساله را جنجالی و بحثانگیز کرده بود. در نهایت گیل به عنوان یک باستانشناس کلاهبردار از کاوش آن منطقه کنار گذاشته شد. اما خندهدارترین شی جعلی کشف شده در میان آثار باستانی، نوعی چسب بود که متعلق به همین روزگار بود.
قبیله تاسادی
در سال ۱۹۷۱، عدهای انسانشناس مدعی شدند قبیلهای کشف کردهاند که تا کنون هیچ تماسی با تکنولوژی مدرن نداشتهاند و اهالی قبیله در میان جنگلهای انبوه فیلیپین زندگی میکنند بدون اینکه بدانند جهان عوض شده و زندگی، ماشینی شده.
کاشفان قبیله گفتند آدمهایی که کشف کردهاند مانند انسانهای عصر حجر زندگی میکنند. آنها نام قبیله را گذاشتند تاسادی! به گفتهی انسانشناسان قبیله تاسادی با قانون جنگل زندگی میکردند.
دولت فیلیپین برای اینکه این کاشفان بتوانند به تحقیقاتشان راحت ادامه دهند چندین هکتار زمین در نزدیکی جایی که آنها مدعی کشف قبیله شده بودند در اختیارشان گذاشت. فیلیپینیها خوشحال بودند چون اگر چنین چیزی واقعیت داشت آنوقت توریستهای زیادی برای دیدن قبیله تاسادی به آنجا هجوم میآوردند.
تعدادی از انسانشناسان به این قضیه مشکوک شدند. چون کاشفان گفته بودند قبیلهی تاسادی برای زنده ماندن از توت جنگلی و قورباغهها تغذیه میکنند، در حالیکه اگر چنین چیزی واقعیت داشت اعضای قبیله باید دچار انواع امراض ناشی از سوءتغذیه میشدند و نسلشان منقرض میشد. اما کسی اجازهی تحقیقات بیشتر پیدا نکرد چون دولت فیلیپین به سرعت جلوی بررسیهای بیشتر را گرفت.
بهانهی فیلیپینیها این بود که این آدمها هرگز با کسانی مثل ما برخورد نداشتهاند و برای همین ممکن است دچار ترس و وحشت شده و از بین بروند. به این شکل بود که قبیله مدتها به حال خودش رها شد و صحت و یا کذب بودن ادعای کاشفانش در هالهای از ابهام باقی ماند.
تا اینکه در سال ۱۹۸۶، مانوئل الیزالده کسی که اولینبار تاسادی را کشف کرده بود مدعی شد قبیله تاسادی یک فریب بیشتر نبوده! او ادعا کرد چنین قبیلهای وجود دارد ولی آنها متعلق به عصر حجر نیستند و او این قصه را برای کمک به رئیس جمهور کشور از خودش ساخته است.
وجود برخی مدارک کشف شده از قبیله، گیج کننده بود. زبان آنها هیچ شباهتی با زبان سایر قبیلههای محلی آن منطقه نداشت و برخی رفتارهایشان هم شبیه جنگلیهای آدمندیده بود.
بالاخره یک تیم تحقیقاتی عازم منطقه شد و ثابت کرد که این قبیله وجود دارد ولی آنها متعلق به همین روزگار هستند و فقط آموزش دیدهاند که شبیه جنگلیها رفتار و زندگی کنند تا انسانشناسان مشکوک را به اشتباه بیندازند!
ماجرای قبیله تاسادی تا مدتها ادامه داشت چون انسانشناس شیاد بابت تحقیقاتش ۳۵ میلیون دلار پول گرفته بود و با این پول یک زندگی اشرافی برای خودش راه انداخته بود.
منبع: همشهری
منبع: faradeed-160363