فرادید| هالووین سال ۱۹۳۶ بود. جمعیتی متشکل از ۳۰۰ نفر در هتل هالیوود نیکربوکر گرد هم آمدند. آنها برای دیدن یک روح آمده بودند.
به گزارش فرادید، هری هودینی شعبدهباز افسانهای، ۱۰ سال قبل در هالووین مرده بود و بیوۀ او بِس، به امید اینکه شوهرش از قبر با او ارتباط برقرار کند، این مراسم را ترتیب داده بود.
این جلسه یک شگفتی بعید در نسبت با مردی بود که در سالهای پایانی عمر خود به عنوان بزرگترین افشاکنندۀ دروغهای مدیومها (کسانی که با ارواح ارتباط برقرار میکنند) شهرت عجیبی به دست آورده بود.
هری هودینی یکی از ترفندهایی را که مدیومها برای نشان دادن حضور یک روح در طول جلسات استفاده میکنند به تماشاگران نشان میدهد: به صدا درآوردن زنگی پنهان شده زیر میز با استفاده از انگشتان پا.
بزرگترین مجری نمایش
هری هودینی همیشه با مدیومها مخالف نبود و همیشه هم هری هودینی نبود. او با نام اریک ویس در سال ۱۸۷۴ در بوداپست به دنیا آمد. چهار سال بعد، خانواده او به ایالات متحده مهاجرت کردند، جایی که پدرش به عنوان خاخام در ویسکانسین کار میکرد.
ویس دوست داشت شعبدهباز شود. پس از خواندن زندگینامه رابرت هودین شعبدهباز، او حتی نام جدیدی برای خود انتخاب کرد: هری هودینی.
خیلی زود، هودینی به یک استاد گریز معروف تبدیل شد. او در اجرای خاص خود، در موقعیتهای پرخطر، مانند معلق شدن بر فراز شهر نیویورک، غوطهور شدن زیر آب یا دفن شدن در تابوت، خودش را از دستبند رها کرده و فرار میکند. هزاران نفر برای تماشای فرار دوباره هری هودینی بزرگ از مرگ جمع میشدند.
بزرگترین شریک هودینی، همسرش بِس، یک بازیگر نمایش بود. آنها سال ۱۸۹۴ ازدواج کردند و یکی از کارهای اولیه آنها نمایشی بود که در آن، به عنوان مدیوم ایفای نقش میکردند. او از طریق آن اجرا، احتمالاً دریافت یک مدیوم جعلی چه کارهایی میتواند انجام دهد و مخاطبان مایل به باور چه چیزی هستند. اما او بعداً از این اجرا پشیمان شد چون از بازی با غم و اندوه مردم شرمنده شده بود.
هودینی در کتاب خود در سال ۱۹۲۳ ترفند مدیومیستی معروف به «انگشتنگاری یک روح» را توصیف کرد. در این حقه، یک قالب گچی از دست یک فرد مرده با دقت آماده میشود و سپس از آن برای نشان دادن اثر انگشت متوفی حین ملاقات با بستگان زنده او استفاده میشود.
دلسردی از دنیای ارواح
هری هودینی به عنوان یک شعبدهباز، معتقد بود هر ترفندی توضیحی دارد. تجربه او در کسب و کار نمایشی به او آموخت بیشتر مدیومها، بهویژه آنهایی که دارای وسایل تبلیغاتی هستند، شیاد هستند. با این حال، او به این ایده که ممکن است نیروهای ماورائی نادیده در جهان وجود داشته باشد، فکر میکرد.
او پس از مرگ پدرش در سال ۱۸۹۲، مادرش را نزد مدیومها همراهی کرد. مادرش مشتاقانه امیدوار بود با شوهر مرحومش ارتباط برقرار کند، اما این اتفاق هرگز نیفتاد. هودینی که ناامید شده بود، از همه مدیومها بدش آمد.
سال ۱۹۱۳، هودینی با مرگ مادرش بدترین درد عمرش را تجربه کرد. او بعداً نوشت: «من نیز با خوشحالی حاضرم بخش زیادی از داراییهای زمینی خودم را بدهم تا یک کلمه از عزیز ازدسترفتهام بشنوم.» افسوس که او هرگز آرامشی را که در جستجوی آن بود پیدا نکرد و تا پایان عمر سوگوار مادرش بود.
اندکی پس از فرو رفتن هودینی در غم و اندوه، جهان وارد جنگ شد. تا پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، میلیونها نفر به اسپیریچوالیسم روی آوردند، دیدگاهی که معتقد است ارواح قابلدسترسی هستند. این گرایش مرهمی برای تلفات جمعی آن دوران بود.
دوست هودینی، سر آرتور کانِن دویل، خالق شرلوک هلمز، یکی از آنها بود. اعتقاد به عالم ارواح پس از مرگ پسرش کینگزلی که چند هفته قبل از پایان جنگ درگذشت، او را تسلی میداد.
اگرچه هودینی شیفته روحگرایی بود، اما اعتقاد دوستش را باور نداشت. با این حال، دویل او را متقاعد کرد برای مدیومها وقت صرف کند، اما این جلسات او را بیشتر متقاعد کرد که آنها هیچ موهبت خارقالعادهای ندارند.
بنابراین هودینی مسیر تازهای از کار را پیدا کرد: افشای مدیومهای متقلب. از این گذشته، هری هودینی تمام ترفندها را میدانست. او به عنوان یک شعبده باز حرفهای، میتوانست حرکاتی را که دیگران به چشم نمیدیدند، تشخیص دهد.
حتی در مرگ، هری هودینی مدیومها را در معرض آزمایش قرار داد. همسرش بس ۱۰ آزمایش انجام داد تا ببیند آیا مدیومی میتواند واقعاً با همسر مرحومش ارتباط برقرار کند یا خیر. این آزمایش خاص شامل یک جفت دستبند میشد که نوع ترکیب آنها را فقط هودینی میدانست.
افشای نقاب مدیومها
هودینی یکی پس از دیگری شروع به افشای مدیومهایی کرد که از فریبکاری استفاده میکردند. سال ۱۹۲۳، او نشان داد جورج والیانتین از سیمکشی برق استفاده میکند تا این توهم را ایجاد کند که در طول جلسات یک شیپور شناور است. یکی دیگر از مدیومها، نینو پکورارو، نتوانست هیچ یک از پدیدههای عجیب و غریبی را که معروف به آنها بود بود تولید کند چون هودینی او را قبل از گردهمایی بسته بود.
او حتی عکاسان ارواح مانند الکساندر مارتین را هدف قرار داد. آنها ظاهراً تصاویر ارواح را نشان میدادند که چشم غیرمسلح نمیتوانست ببیند. هودینی داوطلب عکاسی شد و وقتی عکس مارتین را با تکجلوهی غافلگیرکنندهای از تئودور روزولت دید که چهار سال قبل درگذشته بود، شک کرد. هودینی خاطرنشان کرد این عکس احتمالا چیزی بیش از یک نوردهی دوگانه نبوده است.
سال ۱۹۲۲، ساینتیفیک امریکن، مدیومها را به مبارزه طلبید. هر مدیومی که تواناییهای ماوراء الطبیعه را با بررسی دقیق نشان دهد، میتواند برنده جایزه ۲۵۰۰ دلاری شود. از جمله مدیومهایی که سال ۱۹۲۴ برای کسب این جایزه رقابت کردند، مینا کراندون، شخص طراز اول جامعه بوستون بود.
کراندون ادعا کرد روح برادر متوفی خود والتر را احضار میکند که رفتار تهاجمی و خشن او با رفتار کراندون جذاب در تضاد بود. به نظر میرسید میزها در طول جلسات او معلق میشدند و زنگی در جعبه به صدا درمیآمد، حتی وقتی کسی آن را لمس نمیکرد. تواناییهای ظاهری او تحسینکنندگان را به خود جلب کرد، از جمله محققانی که باور داشتند او یک مدیوم واقعی است.
هودینی همچنان مشکوک بود. وقتی هودینی در جلسهای که بخشی از آزمایش علمی آمریکا بود شرکت کرد، ادعا کرد رمز و راز زنگ کراندون را کشف کرده است. او گفت، مدیوم زنگ را به سادگی با پاهایش به صدا درمیآورد، چون تماس آنها را با پاهایش احساس کرد. هودینی شواهد زیادی برای ترفندها پیدا کرد اما هیچ شواهدی برای تواناییهای شبحمانند نیافت. ساینتیفیک امریکن در نهایت موافقت کرد و کراندون را دست خالی گذاشت.
این تصویر در جریان دهمین و آخرین تلاش بس هودینی برای برقراری ارتباط با همسرش گرفته شده است. این جلسه در شب هالووین روی پشت بام یک هتل هالیوود برگزار شد، اما هری هودینی بزرگ در نهایت ظاهر نشد.
جلسه پایانی
مبارزه هودینی علیه واسطهگری متقلبانه، دشمنان زیادی از جمله دوست سابقش سر آرتور کانن دویل را برای او به ارمغان آورد. مدیومها و دست اندرکاران آنها نیز برای محکوم کردن هودینی به مطبوعات آمدند. حتی برخی مرگ او را پیشبینی کرده بودند.
درست است، این استاد فرار نتوانست از مرگ فرار کند. با این حال هری هودینی بر اثر نفرین جادویی نمرد، بلکه آپاندیسش ترکیده و در ۳۱ اکتبر ۱۹۲۶ موجب مرگ او شد.
بِس در عین غمگین بودن، امیدوار بود آخرین ترفند شوهرش را ببیند: برقراری تماس از درون قبر. قبل از مرگ هودینی، یک آزمون نهایی از مدیومها گرفته شد. انتخاب یک کد مخفی که یک مدیوم برای اثبات مشروعیت خود باید آن را میگفت. ترجمه این کد مخفی «رزابل، باور کن» بود که به آهنگی از دوران جوانی آنها اشاره میکرد.
به مدت ۱۰ سال، بس هودینی مدیومها را ملاقات کرد، به این امید که یکی از آنها کد را بگوید. آرتور فورد روانشناس کد را سال ۱۹۲۹ کشف کرد، او احتمالاً نه از طریق ابزارهای ماوراء الطبیعه بلکه با جستجو در بیوگرافی هودینی آن را کشف کرده بود.
به این ترتیب، در شب هالووین سال ۱۹۳۶، بس میزبان آخرین جلسه بود. فضای جلسه تماشایی بود، با دعوتنامهها، موسیقی و ضبط صوت برای ثبت این رویداد. اما پس از یک ساعت تلاش برای تماس با روح شوهرش، فقط سکوت برقرار شد. هری هودینی برای آخرین بار نشان داد که احضارکنندگان ارواح فریبکار هستند.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-157889