پایداری، شانا، جهادگران، مردم، مداحان، پایان ماجرا، متخصصین، خانه ایران و عدالتخواهان نام فهرستهایی است که به فاصله سه روز تا انتخابات مجلس یازدهم از سوی جریان اصولگرا منتشرشده و بازهم امکان انتشار دارد. تبعات انتشار هر یک از این فهرستها هم بگومگوهای توییتری و رسانهای یکی علیه دیگری بوده است. هریک از این فهرستها و افراد حاضر در آن یکی از طیفهای اصولگرا را نمایندگی میکنند و شواهد نشان میدهد در یک اقلیم نگنجیده و نخواهند گنجید. اصولگرایان نزدیک به ۱۲ سال یعنی از انتخابات مجلس هشتم در تلاش برای ارائه فهرست واحدی از کاندیداهای خود به سر میبرند و این بار هم علیرغم تمام تلاشها و برنامهریزیهای چندماهه خود نتوانستند به فهرست مشترک دست یابند و وحدت در انتخابات همچنان رؤیا باقیمانده است.
دوقطبیهای یک تشکل
نواصولگرایی نخستین واکنش بخشی از بازندگان انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم از جناح اصولگرا بود. روشی که قرار بود اصولی جدید در دیدگاههای اصولگرایان ایجاد کرده و طرحی نو دراندازد. این روزها اما حضور این طیف به رهبری شهردار اسبق تهران از سوی دیگر اصولگرایان برتافته نمیشود. شانا و نو اصولگرایان، بهاریون و نواصولگرایان، پایداری و نواصولگرایان یکی از انواع دوقطبیهای اصولگرایی است که امکان حضور همزمان در فهرست ۳۰ نفره را ندارند و هریک بهنوعی دیگری را زیر سؤال میبرد. حداد عادل درباره اختلاف شانا و قالیباف گفته است: «آقای قالیباف نظرشان درباره فهرست اولیه این بود که باید افراد اقتصادی حاضر در فهرست بیشتر شود و در حال حاضر هم اختلافی ازاینجهت وجود ندارد و او هم در فهرست هستند. پس از توئیت او، بررسی بیشتری به عمل آمد و با تغییراتی در لیست، نظر ایشان و سایرین تأمین شد و اکنون اختلافی وجود ندارد.» نواصولگرایان با شعار نجات اقتصادی تعداد بیشتری از همراهان اقتصادی خود را در فهرست میخواستند تا به این لحظه شانا تن به این خواسته داده و بار دیگر سر لیست خود را «محمدباقر قالیباف» معرفی کرده اما این معرفی به قیمت اعتراض جوانان انقلابی کنار گذاشتهشده از فهرست تمامشده است. موضوع اختلاف بهاریون با نواصولگرایان هم تازه نیست اما حضور پررنگ یاران قالیباف یاران محمود احمدینژاد را وادار به ارائه لیستی جداگانه با نام ائتلاف مردم ساخت. موضوع اختلاف پایداریها و نواصولگرایان به نظر عمیقتر از فهرستها میرسد پایداریها مبانی فکری نواصولگرایان را معتدلتر از آن میدانند که به شاخصهای اصلح و صالح آنها نزدیک باشد. به همین دلیل است که در فهرست آنها اثری از شهردار اسبق تهران وجود ندارد. از همان روزهای نخست شکلگیری سازوکار شانا، شواهد بسیاری از این واقعیت حکایت داشت که این شانا و سنتیهای اصولگرا نمیتوانند با پایداریها زیر یک سقف به وحدت برسند. جدال این روزهای «غلامعلی حداد عادل» رئیس شانا و «مرتضی آقاتهرانی» دبیر کل جبهه پایداری و کنایههای توییتری اعضای این دو تشکل به یکدیگر تأکیدی بر همین حکایتهاست.
عدالتخواهان و مداحین هم در میانه فهرستهای مختلف اصولگرایی سر برآوردهاند تا کلاف انتخاباتی برای اصولگرایان پیچیدهتر از همیشه شود. عدالتخواهان گرچه در ابتدا خود را مطیع تصمیم جمع اعلام کردند اما این روزها به منتقد جدی اصولگرایان تبدیلشدهاند، در فهرست منتشرشده خود نه پایداری راه دادهاند و نه نو اصولگرای نزدیک به قالیباف. جهادگران و متخصصان و پایان ماجرا هم گرچه چندان شناختهشده نیستند اما برای برهم زدن بازی فهرست یگانه اصولگرایان کافی هستند.
فهرستها، نوک کوه یخ اختلافات اصولگرایان است
جبهه اصولگرایان دچار تشتت است اما آیا این تفرقه تنها بر سر فهرست است؟ شواهد نشان میدهد که بنیادهای فکری و اصول اساسی اصولگرایان دستکم در یک دهه گذشته دچار تغییرات بسیاری شده است. خطوط قرمز فکری از طیفی به طیف دیگر تغییر کرده و حتی در تضاد و تقابل با دیگری قرارگرفته است. گروهی با شعار عبور از دولت وارد کارزار شدهاند درحالیکه گروه دیگر حامی برخی سیاستهای دولت هستند. گروهی راه نجات را در قطع ارتباط با دنیا تصویر میکنند و گروهی دیگر از مذاکره با جهان اما به سبک خود سخن میگویند. گروهی برای جامعه حق اعتراض و آزادی بیان قائلاند، گروهی دیگر اما این قبیل موضوعات را میراث غرب و یا تزیین و حاشیه میدانند نه اصل. هفتادودوملت اصولگرایی تنها در فهرست و سر لیست اختلافنظر ندارند بلکه اختلافها ریشهایتر از این بهانههاست و ایام انتخابات تنها محرک اختلافات و بستر سهمخواهیهاست. واقعیت آن است که پس از شخصیتهای ثقیلی چون مرحوم آیتالله «محمدرضا مهدوی کنی» یا حتی حجتالاسلام «علیاکبر ناطق نوری» اصولگرایان برای نشستن زیر چتر وحدت بهانهای ندارند. سازوکارهایی مانند شانا و جمنا و ... هم برای کاستن از سهمخواهی و تطبیق خطوط قرمز طیفها بهجایی نمیرسد.
لیستهای متنوع و یک پرسش ثابت
همزمان با انتشار فهرستهای متنوع اصولگرایان یکی از پرسشهای مطرحشده در رسانهها و شبکههای اجتماعی این بود که وقتی طیفی نتواند در درون جبهه خود به توافقی برای ارائه یک فهرست برسد آیا میتواند برای اداره جامعه متکثر ایران توانایی لازم را داشته باشد؟ این پرسش درباره اصلاحطلبان هم مطرح میشود. وقتی جریانی نتواند یک تصمیم درست گرفته و یکپارچه آن را عملی کند، آیا میتواند برای آینده کشور تصمیم درست و همهجانبه گرفته و عملی کند؟ شاید از منظر علم سیاست چه از نوع نظری و چه عملی میان این دو موضوع رابطه علمی وجود نداشته باشد اما ناخودآگاه جامعه ایران در پی این پرسش است بیآنکه پاسخی قانعکننده بیابد.