پدربزرگ پا درد گرفته بود و به سختی راه میرفت. کشاورز بود و سالها بود که دیگر روی زمین کار نمیکرد. پسانداز اندکی داشت و در کنار خانواده دو پسرش گذران زندگی میکرد. همه دوستش داشتند و برای همه فامیل عزیز بود. خانواده هوایش را داشت و نیازهایش را برطرف میکرد. عمری کار کرده بود و در روزگار سالمندی با تمام دردها و ناتوانیها در خانهاش نشسته بود، دغدغه مالی چندانی نداشت. آن زمان پیری برای من که کودکی هشت ساله بودم مساوی بود با پدربزرگ که عصا به دست میگرفت و ابهتی داشت؛ همه دوستش داشتند و فرمانبردارش بودند. پدربزرگ رفت و خاطرات بسیاری برایم به یادگار گذاشت.
حالا پیرمردان و پیرزنان بسیاری در فامیل، آشنا، کوچه و خیابان میبینم که ظاهر و سبک زندگیشان تنوع پیدا کرده و پیری و سالمندی را که سالها در ذهن من با پدربزرگ تعریف میشد، تغییر داده است. سالمندی نیز مثل همه دورههای زندگی ویژگیهای جسمی و روانی خود را دارد. وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور نیز بر زندگی سالمندان چون دیگر گروههای جمعیتی تاثیرگذار است.
تورم و وضعیت اقتصادی نابسامان در سالهای اخیر فشار بسیاری بر سالمندان در کنار دیگر گروههای جمعیتی وارده کرده اما قرار گرفتن سالمندان در گروه آسیبپذیر جامعه شرایط را برای آنها دشوارتر کرده است. حالا کم نیستند پیرمردان و پیرزنانی که دغدغه اقتصادی دارند و حقوق بازنشستگی کفاف زندگی آنها را نمیدهد. هزینههای درمان که در دوره سالمندی افزایش مییابد، بخش قابلتوجهی از مخارج زندگی آنها را به خود اختصاص میدهد؛ ضمن اینکه تنها بخشی از جمعیت سالمندان مستمری میگیرند و به گفته احمد دلبري، رييس انجمن علمي سالمندان ايران در حدود 55 درصد نیز هیچگونه مستمری دریافت نمیکنند. این شرایط باعث شده که سالمندان زیادی را در خیابانهای شهر ببینیم که همچنان کار میکنند تا از پس هزینههای بالای زندگی برآیند. اینکه سالمندان مانند گذشته از حمایت مالی فرزندانشان که مستقل شدهاند، برخوردار نیستند نیز شرایط را دشوارتر میکند.
پیری جمعیت هم از معضلات پیش رو است که تا چند سال دیگر تبدیل به بحران میشود. در حال حاضر جمعیت سالمند کشور 9 میلیون و 400 هزار نفر است و به گفته کارشناسان، بحران سالمندی از سال 1410 به بعد آغاز میشود. به گفته رييس انجمن علمي سالمندان ايران، جمعيت سالمندي کشور دارای بيشترين رشد در دنيا است. اين دو برابر شدن جمعيت در كشورهاي ديگر گاهي 100 سال طول ميكشد. دلبری علت اين سرعت را از يك طرف ارتقاي وضعيت بهداشت و درمان، از طرفي بيشزايي دهه 1360 و كاهش درصد زاد و ولد ميداند. او در رابطه با آينده سالمندي در ايران به وضعیت امروز سالمندان کشور اشاره میکند و میگوید که از شرایط امروز، آينده را تصور كنيم: «ما امروز 11 ميليون سالمند داريم آيا براي اين 11 ميليون متخصص داريم؟ بيمه داريم؟ مستمري داريم؟ حال خوب داريم؟ اوقات فراغت داريم؟ بيمارستان داريم؟ چه چيزي داريم؟ ما به 2400 نفر متخصص طب سالمندان براساس استانداردهاي دنيا نياز داريم. حالا چند نفر هستند؟ متاسفانه كمتر از يك درصد از نياز كشور متخصص داريم. بياييد آينده را فراموش كنيم. همين حالا 55درصد سالمندان ما هيچگونه مستمري دريافت نميكنند و براساس شاخص ديدهبان سالمندي كه در 97درصد كشورهاي دنيا انجام شد ما رتبه 64 داريم.»