این بخشش در آخرین روزهای آذرماه در محوطه زندان اتفاق افتاد و مادرزن این مرد میانسال وقتی التماسهای دامادش را دید، بهخاطر دختر و نوهاش از خون فرزند خود گذشت کرد و اجازه داد قاتل پسرش بدون پرداخت پول بهعنوان دیه به زندگی بازگردد.
متهم که حسن نام دارد، در زمان قتل ۴۵ ساله بود. او در دادگاه ارتکاب قتل را انکار کرد و درباره حادثه گفت: من پس از تولد فرزندم به همراه همسرم راهی خانه خودمان شدم. برادر همسرم هم به خانه ما آمد. همسرم به دلیل دردی که داشت، بیتابی میکرد و من از او خواستم که تا بهبودی کاملش این شرایط دشوار را تحمل کند.
من درخواست خودم را با صدای بلند به او گفتم و نگران از مشکل همسرم روی زمین نشسته بودم که صالح شروع به فحاشی به من کرد و گفت: چرا با خواهرش بلند حرف زدهام. بعد هم او که هیکل تنومندی داشت، ناگهان از پشتسر به من حمله و مرا با مشت و لگد مضروب کرد. من بهشدت غافلگیر شده بودم و قدرت واکنش نداشتم.
لحظهای مرگ را جلوی چشمانم دیدم و با خودم خداحافظی کردم. برادرزنم به این کتککاری بسنده نکرد و لحظاتی بعد مرا به آشپزخانه کشاند و درحالیکه روی سینهام نشسته بود، مرا با مشت بهشدت مضروب کرد.
قاتل: فکر میکردم همسرم خیانت کرده است/شیشه ماشین را شکستم و با کلت شلیک کردم
قتلعام خانوادگی در خانه شماره ٢٣
ماجرای زن ۲۱ سالهای که شوهرش را کُشت و اعدام شد
من دیگر توان تحمل نداشتم و قدرت واکنش هم از من سلب شده بود که ناگهان او با یک کارد سرش را شکافت، بهطوریکه خون همه صورتش را پوشاند. او سپس با چاقو به سراغ من آمد و من که در معرض کشتهشدن قرار داشتم، از روی زمین کارد آشپزخانه را برداشتم تا شاید او از من بترسد.
متهم در ادامه گفت: ما با هم گلاویز شدیم و من درحالیکه با دستهایم کمرش را گرفته بودم، نفهمیدم چطور چاقو به بدنش فرو رفت و نقش بر زمین شد. برادرزنم قصد کشتن مرا داشت، اما من قصد قتل نداشتم و او را نکشتهام.
هیئت قضات پس از آخرین دفاع متهم وارد جلسه شور شدند و در نهایت برای او به درخواست مادرزنش که، ولی دم محسوب میشد، حکم قصاص صادر کردند.
پس از آن در ادامه مراحل قانونی رسیدگی به پرونده، دیوانعالی کشور نیز رأی صادره را تأیید کرد و در نهایت پس از استیذان قرار بود این حکم در آخرین روزهای آذرماه در محوطه زندان به اجرا درآید.
روز اجرای حکم داماد که خود را در چندقدمی مرگ میدید، به مادرزنش التماس کرد و درحالیکه تنها چند قدم با مرگ فاصله داشت، مادرزن او که تنها اولیایدم بود، حاضر شد از خون فرزند خود بگذرد تا شاید دختر و نوهاش روزگار بهتری را در پیش داشته باشند. بهاینترتیب متهم به سلول خود بازگردانده شد.