خلاصه فیلم مطرب
این فیلم داستان یک خواننده ششوهشتی به نام ابراهیم خوشسینه است که قرار بوده آلبومش را اسفند ماه ۵۷ منتشر کند، اما پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه، مانع آن شد و او همزمان با وقایع سال ۵۷ به زندان میافتد. او بعد از آزادی نمیتواند به چیز دیگری جز خوانندگی فکر کند و امورات زندگی را با مطربی در عروسیها و... میگذراند. این خواننده یک پسر به نام فواد و دختری به نام زیبا دارد. فواد که از قافیه انقلاب به تنگ آمده از کشور فرار کرده و ترکیه میرود. زیبا نیز همان مطربی را این بار در مجالس زنانه پیگیری کرده و به پدر کمک میکند. در یکی از همین مجالس زنانه مولودی خوانی، زیبا از پدر خود برای همسر سفیر ایران در ترکیه میگوید و او نیز شرایطی را فراهم میکند تا ابراهیم به همراه زیبا در مراسم هفته فرهنگی ایران در ترکیه شرکت کنند. ابراهیم به تصور آنکه بالاخره میتواند به آرزویش برسد و اجرای زنده داشته باشد عازم ترکیه میشود، اما در آنجا اتفاقهای عجیب و غریب دیگری میافتد.بیشتر بخوانید:
الناز شاکردوست و پرویز پرستویی در اکران «مطرب»
تصاویرِ عایشه گل، مهران احمدی و محسن کیایی در اکران مردمی فیلم «مطرب»
حیاتی: خوانندگان پیش از انقلاب، به چه جرمی نمیتوانند به کشور برگردند؟
حضور بازیگران در اکران مردمی «مطرب»
نقد فیلم
آخرین ساخته کیایی کاملاً در راستای حال و هوای این روزهای سینمای ایران قرار دارد. فیلمی به غایت مبتذل و پوچ که جز چند شعار سیاسی چیزی برای عرضه ندارد.این فیلم در امتداد آثاری، چون «مصادره»، «کمدی انسانی»، «نهنگ عنبر»، «مارموز» و یا تئاتر «گزارش یک میهمانی» قرار دارد. آثاری که به مخاطب القا میکنند که زندگی عده زیادی به مدد انقلاب اسلامی نابود شد و اگر انقلاب نمیشد شرایط بهتری بر کشور و اوضاع و احوال این افراد حاکم میشد. ابراهیم در جای جای فیلم این دیالوگ را تکرار میکند: «چی میشد اگر یک ماه دیرتر انقلاب به پیروزی میرسید و من هم میتوانستم معروف بشوم...» دیالوگی که وقتی مخاطب بدبختی او و بچههایش را در ادامه میبیند با او کاملاً همذات پنداری میکند.
«مطرب» در ابتذال جنسی، یک سرو گردن از دیگر آثار اکران شده بعد از انقلاب بالاتر است و مخاطب صحنههایی را مشاهده و حرفهایی را میشنود که شاید تا قبل از این تنها در سریالهای ماهوارهای میتوانست آنها را بیابد و معلوم نیست چگونه از فیلتر پروانه نمایش عبور کرده است؟! بر سر سیستم نظارتی چه آمده است که صدای ماچ و بوسه و بغل کردن زن و مرد نامحرم باید به وضوح در سینما شنیده شود و بازیگر نقش اول فیلم به حالتی کاملاً ناشایست و تحریککننده در سکانسی راه برود؟! غلظت القائات و دیالوگهای جنسی در این فیلم آنقدر بالاست که مخاطبان عادی سینما در شگفتی آن چه که میبینند و میشنوند مدام در طول فیلم به هم نگاه کرده و قاه قاه میخندند. به راستی مایه خجالت است که در جمهوری اسلامی ایران که نظامی برآمده از ارزشها و آرمانهای انقلابی و دینی است و در ذیل سیستم مدیریتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فیلمی تولید میشود که ضمن دغل بازی، فریبکاری و دروغگویی در رابطه با دوران آغازین انقلاب (چرا که هیچکدام از خوانندگان کوچه بازاری قبل از انقلاب زندان نرفتهاند، کنسرت ندادهاند و...)، سرشار از شوخیهای به شدت زننده جنسی و کنایههای تند و تیز است.
این فیلم اثری پیش پاافتاده، نخ نما و کاملاً آشفته است که در امتداد مسیر و مضمون در حال گسترش سینمای سالهای اخیر، مبتنی بر لمپنیسم لاله زاری، شوخیهای رکیک جنسی، واپسگرایی، زیر سوأل بردن و تخریب فرهنگ و سنتهای ارزشمند ایرانی-اسلامی، تکه پرانیهای بی مزه به ارزشها و امثالهم ساخته شده است. فیلمی با روایتی به شدت گنگ، سرگردان، شلخته و شتاب زده، همراه با بازیهای سطح پایین که امید مخاطبان سینما را ناامید میکند و نشان از آن دارد که کیایی نه تنها به بلوغ فیلمسازی نرسیده بلکه به شدت دچار عقبگرد و اضمحلال شده است. البته این موضوع را میتوان بیماری جدید کارگردانان سینما دانست؛ جایی که آنها بعد ساخت چند فیلم مهم و امیدوارکننده، رو به سینمای ابتذال گیشه میآورند تا به فروش قابل توجهی دست یابند. در این میان میتوان به کمال تبریزی، منوچهر هادی، مسعود اطیابی و... اشاره کرد.
خط اصلی فیلمساز و فیلمش مظلومیت خوانندگی و موسیقی در ایران به خصوص در حوزه مربوط به زنان است و برگزاری هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شهر استانبول کشور ترکیه و برگزاری کنسرت مشترک «ابراهیم خوش سینه» با یک خواننده زن شهیر ترک تنها بهانهای برای زیرسوال بردن نظام مقدس اسلامی است. کارگردان ضمن قبح زدایی از تک خوانی زنان، تمام توان و قوای خود را به کار میبندد تا فرهنگ و سنتهای ارزشمند، اصیل و متعهدانه ایرانی-اسلامی را زیر سوأل برده و مخاطب ایرانی را از ارزشهای فرهنگی خود اصطلاحاً زده میکند. در واقع مخاطب ناخودآگاه وضعیت فعلی کشور را با کشور همسایه مقایسه کرده و حس حقارت ملی به او دست میدهد. ابراهیم راه و آرزویی را که داشته در کشور خود نمیتواند پیدا کند و آن را در کشوری دیگر و به نحو احسنت مییابد.
مسئولان سازمان سینمایی و عوامل تولیدکننده چنین اثری باید پاسخگوی محتوای مغشوش این فیلم باشند. جایگاه دیپلماسی فرهنگی در این اثر پیش پاافتاده و نازل سینمایی کجاست؟ چرا از ایرانیها تصویری زننده، لاابالی گر، الکلی بودن، عقدهای، دائم الخمر، کلاهبردار، ریاکار و... نشان داده میشود؟ چرا نوازنده ویولون تا پایش به فرودگاه میرسد یک کیسه پر از مشروبات الکلی خریداری میکند و دائماً مست است؟ چرا نماینده سفارت جمهوری اسلامی ایران فردی کثیف معرفی میشود که برخلاف ظاهر متدین و مذهبی اش با دختری بیگانه ارتباط دارد و توسط الناز شاکردوست تهدید میشود؟ جایگاه عزت و غیرت ایرانی در این اثر سینمایی کجاست؟ مسئولان فرهنگی و سینمایی چطور توانسته اند به چنین اثر ضد ارزشی که فرهنگ کهن و عرف ما را به ریشخند میگیرد مجوز تولید و پخش و اکران بدهند؟ چرا باید در این فیلم که هیچ سنخیت و قرابتی با فرهنگ ایرانی-اسلامی ندارد و درست در نقطه مقابل عناصر اصیل فرهنگ ارزشمند ایرانی-اسلامی مورد تخطئه قرار گیرند؟
«مطرب» کاملاً بر ضد فرهنگ و سنتها و ارزشهای ایرانی و اسلامی است. فیلمی که تماماً تصویر زشت و کریهی از ایرانیها به نمایش گذاشته و و تنها راه نجات آنها را پناه بردن به غرب میداند. بعید هم نیست که سرمایهگزاران خارجی علیالخصوص ترکها برای ساخت این فیلم دست به کار شده باشند چراکه فیلم سراسر تصاویر شاد و مفرح و توریستی را از این کشور به نمایش میگذارد و دوربین هرگاه در ایران اسلامی قرار میگیرد سراسر بدبختی و فلاکت به نمایش در میآمد و هرگاه به ترکیه میرسد تصاویر قرین تکریم و تفریح و شادی به نمایش درآمده و سراسر حسرت مخاطب ایرانی را به همراه دارد.
واقعا معلوم نیست تا کی سینمای ایران در حسرت دوران پیش از انقلاب باقی خواهد ماند و سعی در بازسازی شگرف آن زمان و بدبختی ایرانیان در دوران پس از انقلاب دارد؟! تا به کی جواد یثاری، شمائی زاده، حبیب و... باید در سینمای ایران حضور داشته باشند و از آنها به عنوان اسطوره یاد شود؟!
موضوع مهم دیگر پرداختن به کشور ترکیه در بسیاری از فیلمها و سریالهاست. جدا از اینکه رفتن تیم فیلمسازی به این کشور هم فال و هم تماشاست و در کنار تفریحات رایج فیلمی نیز ساخته میشود باید به این نکته نیز اشاره داشت که ناخودآگاه مخاطب داخلی در یک اینهمانی ذهنی و حالت مقایسه قرار گرفته و از آنجایی که قاب دوربین فیلمسازان همواره تکریم ترکیه و تضعیف شرایط ایران است، حس حقارت ملی را کاملاً در مخاطب به وجود میآورد. این موضوع در سریال «پایتخت» نیز به وضوح قابل مشاهده بود.
«مطرب» از منظر سینمایی نیز فیلم کاملاً بیارزشی است. فیلم به سختی در گونه سینمایی خاصی میگنجد! این فیلم نه کمدی است و نه ملودرام و نه در آثار اتوبیوگرافی (یعنی فردی به صورت مونولوگ از زندگی خود بگوید و مخاطب تصاویر زندگی او را همراه با صدای او بر روی فیلم ببیند) و موزیکال قرار میگیرد. به همین دلیل نیز باید گفت کارگردان تنها از یک کلاژ تصویری و همان فرمول غلطی که پیشتر ذکر شد استفاده کرده تا تنها فیلمی به فروش بسازد و فرهنگ و ارزشهای ایرانی و اسلامی را زیرسوال ببرد.