hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > روز مرد در چند قاب

روز مرد در چند قاب

چند روز پیش تولدش بود و همسرش که این روز را فراموش کرده بود، هدیه‌ای برایش نخرید. دلخور است که چرا یادش رفته، آن هم درحالی‌که در دوران عقد هستند و هنوز سرزندگی نرفته‌اند!



1. چند روز پیش تولدش بود و همسرش که این روز را فراموش کرده بود، هدیه‌ای برایش نخرید. دلخور است که چرا یادش رفته، آن هم درحالی‌که در دوران عقد هستند و هنوز سرزندگی نرفته‌اند!
روز مرد نزدیک است و می‌خواهد به‌تلافی فراموش‌کردن روز تولدش و هدیه نخریدن او، نه این روز را به شوهرش تبریک بگوید و نه هدیه‌ای برایش بخرد. با این‌وآن صحبت می‌کند و خشمش را بروز می‌دهد. بعد از چند روز که آرام‌تر گرفته می‌گوید که برای همسرش هدیه‌ای می‌خرد تا شرمنده‌اش کند. حالا مانده است که  برایش چه بخرد. 
2. نیشخندی می‌زند و می‌گوید که از سن‌وسال او این قرتی‌بازی‌ها گذشته تا برای روز مرد هدیه‌ای برای شوهرش بخرد، تازه مگر او تا حالا روز زن برای او چیزی خریده! سفره دلش باز می‌شود و از سختی‌هایی که در زندگی با همسرش داشته می‌گوید. از بیکاری‌های گاه‌وبی‌گاه او تا دست بزنش، از عمری اجاره‌نشینی و بی‌خیالی این مرد که پای خانواده‌اش را که تنها دلخوشی‌اش بودند از خانه‌شان برید. می‌گوید که تنها به‌خاطر بچه‌هایش زندگی با او را تحمل کرده و از ترس بی‌آبرویی دم نزده. حالا به این فکر می‌کند که کارش درست بوده یا نه؟ باید همان اول زندگی از او جدا می‌شد و این‌همه سختی نمی‌کشید تا حالا بیمار و رنجور شود. آهی می‌کشد و می‌گوید که این فکرها هم فایده‌ای ندارند، دلش به این خوش است که بچه‌هایش تحصیل کرده‌اند و زندگی‌شان بهتر از زندگی اوست.
3. لیست مهمان‌ها را برمی‌دارد و روی کاناپه لم می‌دهد و شروع به تماس با آنها می‌کند تا شنبه‌شب در جشنی که برای همسرش در روز مرد گرفته، حاضر شوند. بعد به قنادی زنگ می‌زد و سفارش کیک سه‌طبقه‌اش را می‌دهد. می‌گوید که طرح کیک را در واتس‌اپ می‌فرستد. به خواهرش زنگ می‌زند تا برای خرید لباس بیرون بروند. از آرایشگاه تماس می‌گیرند که فراموش نکند فردا نوبت رنگ مو دارد. در حال آماده‌شدن برای بیرون رفتن است که زنگ خانه به صدا در می‌آید و پیک موتوری، گوشی آیفون جدیدی را که برای شوهرش سفارش داده، می‌آورد. 
4. زنگ‌تفریح که به دفتر مدرسه می‌رود تا استراحت کند و فنجانی چای بنوشد همکارانش در حال صحبت درباره روز مرد و هدیه‌ای که برای همسرانشان خریده‌اند، هستند. بدون اینکه کنجکاوی کند و به حرف‌هایشان گوش دهد چایی‌اش را می‌نوشد. حالا نوبت به او رسیده و همکاران از او می‌پرسند که برای شوهرش چه هدیه‌ای می‌خرد؟ با شوخی سعی می‌کند تا از جواب‌دادن به آنها طفره رود؛ اما دست‌بردار نیستند. می‌گوید که روز مرد یا روز زن در خانه آنها معنایی ندارد، یعنی هر روز سعی می‌کنند که احترام همدیگر را داشته باشند. روز مرد هم برای همسرش غذایی را که دوست دارد، می‌پزد. همکاری می‌خندد و دیگری با تعجب به او نگاه می‌کند، همکاری هم با حسرت به او خیره می‌شود.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
لیلا شهبازیان
لیلا شهبازیان

برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد