توانسته این را به کارگردانان سینمای ایران بگوید که از تغییر نمیهراسد و هیچچیز جز تجربهای متفاوت و موفق، حالش را خوب نمیکند. مهتاب کرامتی که حالا در نخستین فیلم مجید صالحی، «پیتوک»، بازی میکند، به همشهری میگوید که این نقش نیز از او دور است، ولی نه به اندازه فاصلهای که از نقشهایش در بیست و «اسب حیوان نجیبی است» تجربه کرده است. با کرامتی درباره این نقشپذیری، تغییر چهره و گریم صحبت کردهایم.
شهرت شما بهعنــــوان گریمپذیرترین زن سینمای ایران شاید زمانی مطرح شد که برخی بانوان سینما به گریمهای سنگین واکنش نشان میدادند و دوست داشتند بازیگر خوشچهره روی پردهها باشند. آن زمان شما مسیر عکس را پیمودید. آیا هیچ مقاومتی درباره ویرانی چهرهتان به دستان گریمورها ندارید؟
گریم یکی از اصلیترین راههایی است که همواره به بازیگر کمک میکند تا از خود دور و به شخصیت فیلمنامه نزدیک شود. من تجربههای خوبی داشتهام و این تنوع و تفاوت در نقشها همیشه برایم جذاب بوده و همواره مترصد انتخاب نقشهای متفاوت هستم، به همین دلیل نهتنها هیچ زمان مقاومت و دافعهای نسبت به گریمهای سنگین و تغییر چهره خود ندارم، بلکه تلاش میکنم با انتخابهای اینچنینی، دنیاها و شخصیتهای مختلف و متفاوتی را تجربه و زندگی کنم.
در همراهی با گریمورها، آیا در باورپذیری نقش، پیشنهاددهنده هم هستید؟
سینما، کاری گروهی است و یکی از مهمترین عوامل موفقیت یک اثر، مشورت و تعامل بین اشخاص است که درنهایت، تعیینکننده موفقیت کار است. مسلما تجربههایی که هم از همکاری با گریمورها در طول این سالها کسب کردهام و هم تجربیاتی که خودم داشتهام باعث شده به تعاملی برسیم که بیشترین کمک را به باورپذیری نقش داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
چرا امیر جدیدی، تختی نشد؟
هانیه توسلی با گریم طاس!
معمولا اعتراض به طراحی و اجرای گریمها در مجموعههای تلویزیونی اتفاق میافتد. بازیگر مجبور است در این مجموعه بارها و مدتها زیر گریم سنگین قرار گیرد. خاک سرخ ابراهیم حاتمیکیا نیز برای شما چنین بود؛ با این گریم چطور توانستید ارتباط برقرار کنید؟
گریم مجموعه تلویزیونی خاک سرخ، یکی از متفاوتترین تجربههایم بود، چون باید اختلاف سنی زیادی به کمک گریمی سخت و سنگین، نقش مادر را برای مخاطب باورپذیر میکرد. طراح این گریم، مهرداد میرکیانی بود و برای رسیدن به نتیجهای که شما در سریال شاهدش بودید، مدتزمان زیادی زیر گریم بودم، مخصوصا که از لاتسک روی صورتم استفاده میشد که زمان طولانی گریم و فیلمبرداری، تأثیر مخربی روی صورت و پوستم داشت. اما اولویت برای من، ارزشمندی پروژه بود. در عین حال گریمور حرفهای کمک میکرد تا صورتم دچار کمترین آسیب پوستی شود. به هر حال، طراحیها هر روز مدرنتر و پیشرفتهتر میشوند و گریمورها دست به معجزهگری میزنند؛ مثلا عبدالله اسکندری از این دست گریمورهاست که متأسفانه هنوز افتخار همکاری با ایشان را نداشتهام و امیدوارم روزی چنین اتفاقی بیفتد.
تا به حال آسیبی متوجهتان بوده که گریمور به کمکتان بیاید؟
بله بوده. خیلی طبیعی است وقتی بهدنبال نقشهای متفاوت و گریمهای خاص باشی، اتفاقات عجیب و تجربیات خاص هم برایت پیش بیاید. یکی از خاطراتم که جالب توجه است، مربوط به فیلم جادهای «ناخواسته» است. کار در نایین فیلمبرداری میشد و قرار بود برای یک صحنه زدوخورد، گریم حساسی روی صورتم انجام شود. متأسفانه بهخاطر بازسازی صحنه، صورت من دچار همان زخم شدیدی شد که قرار بود گریمش بازسازی شود. سختترین قسمت این بود که زخم صورتم مستعد عفونت شدید بود. آن چند روز را با نگرانی از اینکه جای زخم همیشگی و ماندگار شود، گذراندیم، ولی به واسطه دست معجزهگر خانم ناهید جباری عزیز و درمانهایش زخم التیام پیدا کرد و اثری از آن نماند. به هر حال صورت هر بازیگری قسمتی از سرمایه کاریاش است که باید از آن مراقبت کند.
در فیلم بیست، چهره شما تخریب شده است. آیا این برایتان نگرانکننده نبود که تصویر مانای مهتاب کرامتی در ذهن مخاطبانش همین تصویر در این فیلم باشد؟
آن کار برای من و عبدالرضا کاهانی تجربهای لذتبخش بود. وقتی بازیگر به گریمور و کارگردان اعتماد داشته باشد، شاید آرزوی هر بازیگری است که شخصیت متفاوتی را تجربه کند. این تغییر در فیلم بیست با کاهانی و نوید فرحمرزی اتفاق افتاد. نقش و تخریب کامل چهره من، خیلیخیلی از من فاصله داشت. من به چنین تخریبی نیاز داشتم تا شخصیت را بهطور کامل از آنِ خود کنم. تجربه لذتبخشی بود. حتی یکدرصد هم به این موضوع فکر نکردم که چنین نقش و چهرهای ممکن است برای همیشه از من در ذهن تماشاگر ثبت شود. بهنظرم تماشاگران ما بسیار هوشمندند و دوست دارند تجربههای متفاوتی از بازیگران را تماشا کنند. تجربه بیست، ناخواسته، آلزایمر و خاک سرخ باعث شد که حیطه وسیعتری از نقشها به من پیشنهاد شود. این تنوع باعث میشود مخاطب منتظر چهره و نقشهای متفاوتی از مهتاب کرامتی در سینما و تلویزیون باشد و دنبال یک چهره ثابت و مشخص بدون کمترین تغییر نگردد.
اما رویهای که در سینما رایج است خلاف نگاه شماست. کارگردانان ما دوست دارند انتخابهای بدون ریسکی انجام دهند و یک نقش ثابت را مدام به یک بازیگر ثابت پیشنهاد کنند؛ در اینباره نظرتان چیست؟
اصولا تکرار مخرب است. به نظر من چون صنعت سینمای ما هنوز به رشد صحیحی نرسیده، کارگردانان ما از ریسککردن میترسند و هرگاه کارگردان یا تهیهکنندهای ریسک موفقی انجام میدهد تا مدتهای مدید، همه دنبالهروی آن تجربه هستند تا اتفاق جدید. مثلا در بیست، من و عبدالرضا کاهانی به واسطه موفقیت فیلم «آدم»، به هم اطمینان کردیم و نتیجه بسیار مطلوب بود، ولی تا مدتها من فقط پیشنهاد نقشهایی با گریمهای آنچنانی داشتم. بعدها باز این اتفاق پس از عصر یخبندان تکرار شد که فیلمنامههای زیادی با مضمون اعتیاد به دستم رسید. چرخه تکرار، خطرناکترین اتفاق برای هر بازیگر و هر فیلمی است.