سردار مریم بختیاری، فرزند حسینقلی خان ایلخان مقتدر بختیاری و مادر شهید علیمردانخان، بانوی سرداری است که باید به افتخارش کلاه از سر برداشت. بیبی مریم بختیاری، از معدود زنان باسواد، معتقد و روشنفکر عصر خود بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچچیز دریغ نکرد تا آنجا که از وی بسیار سخن گفتهاند؛ ازجمله «راف گارثویت» که از انسان شناسان برجستۀ ایران است و درباره بیبی مریم مینویسد: «این زن برجسته، روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری بهویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد.»
ما نیز بر آن شدیم بیشتر به بررسی شخصیت این بانوی سردار بپردازیم و بر این اساس با «محمود کرم پور» که بهنوعی یکی از نوادگان سردار بیبی مریم بختیاری به شمار میرود به گفتگو نشستیم. کرم پور، متولد سال ۱۳۲۶ در استان چهارمحال و بختیاری، از طایفۀ چهارلنگ محمودصالح و دارای دانشنامه فوقلیسانس تاریخ از کشور فرانسه است. آنچه میخوانید شرح گفتگوی ایسنا با اوست:
شما با سردار بیبی مریم بختیاری چه نسبتی دارید؟
مادر من از طایفۀ هفت لنگ است؛ پدرش بختیاروند و مادرش یعنی مادربزرگم، دورکی یعنی دختر علیقلی خان سردار اسعد است. پدربزرگ من و پدر علیمردان خان با هم پسرعمو بودهاند و عمه من «بیبی عروس» دختر داراب خان چهارلنگ و عموزادۀ علیمردان خان بود که البته بیبی عروس همسر علیمردان خان نیز بوده است. بر این اساس بیبی مریم، عمه مادربزرگم و همچنین مادر شوهرعمهام میشود و نوادگانش هم پسرخالههای من هستند.
بهطورقطع میتوان گفت که بیبی مریم زادۀ چغاخور است؟
ما بختیاریها و تقریباً همه اقوام، بعضی مسائل را بهصورت نوشتاری نداریم چون برای ما شهری مثل اصفهان نبوده که حمزه اصفهانی حتی درباره محلات آن هم مطالبی نوشته باشد. بختیاری همیشه کوچ میکرد و دراینبین، حوادث طبیعی زیادی هم وجود داشته، آنها باید سالی چهار بار تا پنج بار و یا بیشتر باید از رودخانههایی مثل کرخه، زایندهرود، کارون، میگذشتند و قدر مسلم بیشتر اطلاعات تاریخی درباره بختیاریها و اقوام، سینهبهسینه منتقلشده است؛ البته بزرگان هم پشت قرآن مطالبی در این خصوص نوشتهاند. بختیاریها تا قبل از سال ۱۳۱۲ و صدور قانون یکجانشینی توسط رضاشاه، کوچنشین بودند. سه ماه تابستان را در منطقه ییلاقی و زمستان را در منطقه قشلاقی خوزستان زندگی میکردند.
بیبی مریم اگر در بهار و تابستان به دنیا آمده باشد محل تولدش در چغاخور است و اگر در زمستان به دنیا آمده باشد در منطقه اندیکای خوزستان به دنیا آمده که محل حکومتی پدرش حسینقلی خان بوده است اما بهاحتمالزیاد بیبی مریم در ییلاق به دنیا آمده که در این صورت محل تولد وی چغاخور بوده است.
چغاخور مرکز ییلاقنشین کل قوم بختیاری بوده است؟
چغاخور مرکز حکومتی حسینقلی خان ایلخانی پدر بیبی مریم بود و به مدت تقریباً ۵۰ سال مرکز حکومتنشین ایل بختیاری در ییلاق بوده است؛ البته قبل از آن مرکز ییلاقنشین برای بختیاری بوده اما در مدت ۵۰ سال تا زمان رضاشاه مرکز حکومتی کُل بختیاری است.
حسینقلی خان چند فرزند داشت؟
او حدود هفت تا هشت دختر و شش پسر داشت و بیبی مریم یکی از دختران معمولی حسینقلی خان و تنها دختر بیبی فاطمه بوده است. اسفندیار خان، علیقلی خان سردار اسعد، نجف قلی صمصام السلطنه، خسروخان سردار ظفر، یوسف خان امیر مجاهد و امیرقلی خان برادران بیبی مریم بودند. متأسفانه آن زمان به دختر بهای زیادی نمیدادند مثلاً اسم پسرها پشت قرآن هست ولی نام دختران نیست و وقتی فرزند دختری متولد میشد تنها به نوشتن جملاتی اینچنین در پشت قرآن بسنده میکردند که «خداوند در فلان وقت اولاد اناثی به فلانی عنایت فرمود قدمش خیر باشد» و در خصوص بیبی مریم هم به همین صورت است؛ درصورتیکه بیبی مریم از دو سه برادر و عموزادههایش خیلی سرتر شد.
بیبی فاطمه تنها یک فرزند دختر داشت؟
بله تنها فرزند وی بیبی مریم بود. البته بیبی مریم خواهران دیگری از زنان دیگرِ حسینقلی خان داشته است. بیبی فاطمه، دختر علیرضا خان کیان ارثی بوده و علیرضا خان عموزادۀ محمدتقی خان کیان ارثی. بیبی فاطمه شخصیت تأثیرگذاری نبود و زنی بسیار معمولی بود که بعد از مرگ حسینقلی خان ازدواج نکرد و دیگر به چهارمحال برنگشت. مریضحال بود و بعد از فوت شوهرش، به مرگ طبیعی در قلعه تُل فوت کرد.
چرا بیبی فاطمه به اندیکا برگشت؟
سال ۱۲۹۲ حسینقلی خان شوهر بیبی فاطمه، به دست ظل السلطان در اصفهان کشته میشود، بعدازآن با توجه به اینکه در قدیم در قوم بختیاری رسم بود که وقتی شوهر فوت میشد، اگر زنش جوان بود یا باید به خانه پدرش برمیگشت یا باید مجدداً ازواج میکرد و البته ازدواج مجدد هم بیشتر با فامیل نزدیک شوهر متوفی انجام میشد تا سرپرست غریبه بالای سر فرزندان نباشد؛ بهاینترتیب بیبی فاطمه بعد از کشته شدن شوهرش حسینقلی خان، به قلعه تُل مرکز حکومتی پدرش در اندیکای خوزستان واقع در ۳۰ کیلومتری ایذه برگشت. اما بیبی مریم نزد خانواده پدریاش ماند. آنها تابستانها در چغاخور بودند.
زمانی که بیبی فاطمه فوت کرد، دخترش بیبی مریم ازدواج کرده بود؟
بله، زمانی که بیبی فاطمه از دنیا رفت، بیبی مریم ازدواج دومش را هم کرده بود. سال ۱۳۰۴ وقتی علیقلی خان چهارلنگ، شوهر اول بیبی مریم از دنیا رفت، او قریب به یک سال و نیم در خانه برادر ماند و پنج سال و نیم بعد، باز ازدواج کرد.
ازدواج اول بیبی مریم با چه کسی بود؟
طبق روال ایلیاتی و سیاسی اقوام و ازجمله بختیاری که در میان آنها ازدواجهای سیاسی انجام میشده، حسینقلی خان پدر بیبی مریم، قبل از تولد بیبی مریم قول ازدواج او را به محمدعلی چهارلنگ محمود صالح داده بود. یعنی قول داده بود که یک دختر به پسر محمدعلیخان بدهد و بعدها وقتی بیبی مریم حدود ۱۳ سال داشت با علیقلی خان پسر محمدعلیخان ازدواج کرد. این ازدواجها بر اساس قولهایی بوده که پدرها و خانها به هم میدادند؛ البته ازدواجهای اینچنینی زیاد بود و مثلاً ازدواجهایی هم انجام میشد که به آن نافبُر میگفتند و مربوط به فامیل نزدیک مثل پسرعمو و دخترعمو بود اما ازدواج بیبی مریم، نافبُر نبود بلکه ازدواجی سیاسی بود. محمدعلیخان پدرشوهر بیبی مریم 10 سال قبل از حسینقلی خان فوت کرد و زنده نبود تا ازدواج پسرش با بیبی مریم یعنی دختر حسینقلی خان را ببیند.
بیبی مریم چند فرزند داشت؟
بیبی مریم از ازدواج اولش با علیقلی خان، دارای سه پسر شد که به ترتیب عبارتاند از: محمدعلی، علیمردان و سهراب. سهراب خان در کودکی فوت کرد. او از فتحالله خان هم یک پسر به نام مصطفی قلی دارد که به نام پدرشوهرش نامگذاری شده اما شخصیت اصلی پسرهای بیبی مریم، علیمردان خان شد. هرچند که محمدعلیخان هم بسیار شجاع و معروف بود ولی علیمردان خان به دلیل مبارزات و شهادتش، معروفیت خاصی پیدا کرد چراکه در آن زمان هرکسی جرأت نمیکرد چنین مبارزاتی داشته باشد. بیبی مریم و علیمردان خان بهویژه موردعنایت مقام معظم رهبری قرارگرفته و بیشتر در موضوع شناخت ملی قرار گرفتند و درواقع این دو شخصیت از محدودۀ بختیاری خیلی فراتر رفته و شخصیتهایی ملی به شمار میروند.
بعد از فوت علیقلی خان برای بیبی مریم چه اتفاقی افتاد؟
بعد از فوت او بیبی مریم باید طبق روال قوم بختیاری یا به خانۀ پدرش برمیگشت یا ازدواج میکرد. او دیگر به چغاخور برنمیگردد چون پدرش حسینقلی خان فوت کرده بوده و بنابراین به همراه سه پسرش، نزد سومین برادرش علیقلی خان میرود و یکی دو سالی آنجا میماند. سهراب خان در همین ایام فوت میکند و بیبی مریم تحتفشار برادرهایش، بهویژه خسروخان سردار ظفر، مجبور به ازدواج مجدد میشود. بیبی مریم در آن زمان حدود ۲۲ یا ۲۳ سال داشته که با پسرعمویش فتحالله، پسر مصطفی قلی خان و برادر حسینقلی خان ازدواج میکند و به سورشجان میرود.
بیبی مریم محمدعلیخان و علیمردان خان را هم با خود به سورشجان میبرد؟
بیبی مریم هرگز با دو پسرش به خانه جدیدش نرفت چون در قوم بختیاری رسم بود که اگر مادر دوباره ازدواج میکرد فرزندش به خانه جدید او نمیرفت. بهاینترتیب، محمدعلیخان و علیمردان خان پیش عموی پدریشان چراغعلی خان برگشتند و با او در ریاست ایل چهارلنگ همگام شدند.
فتحالله خان، شوهر دوم بیبی مریم چطور شخصیتی داشت؟
فتحالله خان آدمی بود که بیشتر در اصفهان حضور داشت و توسط پسرعموهایش یعنی فرزندان حسینقلی خان به بازی گرفته نمیشد. قدرت دست پسران حسینقلی خان و امام قلی خان بود. بیبی مریم در خاطراتش نوشته که او معتاد بود و اخلاق درستی نداشت.
بیبی مریم در سورشجان ماند؟
بله، ماند و قریحه ذاتیاش کمکم شکوفا شد. بیبی مریم مالک نصف سورشجان بود. مصطفی قلی خان پدر دومین شوهر او مالکیت این بخش را بر عهده داشت. بهحکم وراثت، سه دانگ سورشجان از شوهر بیبی مریم بود؛ شوهری که بیشتر در اصفهان سر میکرد. بنابراین این آبادی بزرگ در اختیار بیبی مریم قرار داشت. او بهوفور مواد غذایی داشت، قلعهای داشت که میتوانست در آن مهمانی بدهد و همه این امکانات برای بیبی مریم موجود بود. فقر زیاد بود اما بیبی مریم وضع خوبی داشت.
بیبی مریم از چه زمان شخصیت معروفی شد؟
بیبی مریم از سال ۱۹۱۴ میلادی و با شروع جنگ جهانی اول معروف شد. او کمکم سواد یاد گرفت و مطالبی نوشت و صحبتهای بسیار پیشرفتهای کرد ازجمله اینکه زنان باید باسواد باشند، زنان باید وارد جامعۀ بختیاری شوند، بختیاری بدون زن، نصف جامعه است؛ این صحبتها در آن زمان خیلی پیشرفته بود. در آن زمان هنوز زنان در اروپا هم حق رأی نداشتند و در بسیاری از کشورهای اروپایی ازجمله در فرانسه، زن مالک داشتههایش نبود و طبق قانون شوالیه گری وقتی یک زن ازدواج میکرد مالکیت تمام داشتههای یک زن از آنِ شوهرش میشد. در همان زمان بیبی مریم از مساوات بین زن و مرد صحبت و عنوان کرد که زنان باید مکتب بروند، درس بخوانند و قرآن فرابگیرند. او جز آنچه در سورشجان داشت، خانه بسیار بزرگی هم در خیابان شیخ بهایی اصفهان داشت و سال ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ که قحطی بزرگی شد و ماه رمضان بود، بیبی مریم در اصفهان به مردم افطاری میداد. او شخصیت ذاتی بسیار خوبی داشت و بهقولمعروف، جوهر حسینقلی خان در وجود او دیده میشد. درمجموع، بیبی مریم آن سالها، به دلیل این کمکها معروفیت اجتماعی داشت.
بیبی مریم با انگلیس و روس هم مبارزه میکرد؟
با روس و انگلیس جنگ میکرد اما نه بهصورت فیزیکی. وقتی جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و روسها حمله کردند و اصفهان را گرفتند؛ بیبی مریم به بختیاریهایی که با روسها میجنگیدند در دو جبهه آذوقه و مهمات میرساند؛ یکی در اطراف بروجن توسط ابوالقاسم خان ضرغام و دیگری در اطراف نجفآباد و نزدیکیهای تیران و کرون که میخواستند از آنجا به چهارمحال بروند.
بیبی مریم با کمک به آلمانیها به مبارزه با انگلیس میپرداخت. آن زمان جَو ضد انگلیسی شروعشده بود و مردم کینۀ بسیار زیادی از انگلیسیها داشتند اما کسی جرأت نمیکرد ضدشان حرفی بزند. اگر استثنائا کسی مثل بیبی مریم ضد استعمار انگلستان حرفی میزد و قدمی برمیداشت طبیعتاً قهرمان ملی میشد. در آن زمان آفتاب در مستعمرات انگلستان غروب نمیکرد و این کشور در سراسر دنیا مستعمره داشت. هر جا میچرخیدند خاک انگلستان بود. انگلیسیها به دلیل قضیه ورود برخی مأموران آلمانی ازجمله «واسموس» به قلعه بیبی مریم در سورشجان و کمک بیبی مریم به آلمانها، یک عده آدمهای لاابالی و لاتولوتها را جمع کردند که البته کنسولگری انگلستان هم در این موضوع دست داشت و این افراد به قلعه سورشجان حمله کردند و یک مقداری از خانهاش را خراب و غارت کردند اما نتوانستند آسیب چندانی وارد کنند.
بیبی مریم با ظل السلطان هم مبارزه کرد؟
بیبی مریم در طول تاریخ زندگیاش هرگز با ظل السلطان مبارزهای نداشته. نه مأمور ظل السلطان به سورشجان آمده و نه بیبی مریم با وی مبارزه کرده است. ظل السلطان با یک فرمان پدر بیبی مریم یعنی حسینقلی خان که خان سراسر بختیاری بود را کشت. سال ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول شروع شد، ظل السلطان اگر نمرده بود حتماً بیمار بود. درواقع سال ۱۹۰۵ مظفرالدین شاه فوت کرده و اصلاً در آن موقع، حکومتی برای ظل السلطان وجود نداشته است. ظل السلطان هرگز به چهارمحال نیامده و اصلاً در آن منطقه کاری نداشته است. ظل السلطان حاکم کل جنوب ایران بود و درگیریای با بیبی مریم نداشت.
ماجرای اهدای مدال امپراطور آلمان به بیبی مریم چه بود؟
بیبی مریم در مبارزه با انگلیسیها به آلمانها کمک میکرد. آلمانهای فراری به سورشجان میآمدند حتی «واسموس» مأمور مخصوص آلمان و همچنین کاردار سفارت آلمان به سورشجان آمدند و همه اینها دستبهدست هم داد تا ویلهلم دوم، امپراطور آلمان، در سال ۱۹۱۲ یا شاید ۱۹۱۳ مدال معروفش را همراه با یک انگشتر بزرگ برای بیبی مریم بفرستد. این مدال توسط کاردار سفارت آلمان در ایران و طی یک مراسم رسمی در سورشجان چهارمحال، به بیبی مریم اهدا شد.
شخصیتهای دیگری هم در سورشجان مهمان بیبی مریم شدند؟
برخی از شخصیتهای مهم ایران در قلعه سورشجان حضور یافتند؛ ازجمله وحید دستگردی که سه ماه در سورشجان بود. همچنین مصدق السلطنه هم در قلعه بیبی مریم حضور یافته است. هسته اولیه لغتنامه دهخدا در قلعۀ سورشجان آغاز شد. دهخدا چهار ماه در سورشجان بود و در آرامش موجود این قلعه، یادداشتهای اولیه لغتنامه بزرگ خود را نوشت. درمجموع رجال مختلفی به این قلعه آمدوشد داشتند. بیبی مریم با نظامالسلطنه مافی نیز مکاتبه داشته و چون در آن برهه زمانی، کمتر زنی به این شکل داشتیم او معروفیت خاصی یافت.
آیا سردار مریم در ماجرای فتح تهران نقش داشت؟
بیبی مریم با فتح تهران ارتباطی نداشته و هرگز در سال ۱۲۸۴ شمسی تهران نبوده. او فقط سپاه بختیاری را بدرقه کرد. وقتی برادرش علیقلی خان میخواست از جونقان عبور کند باید از سورشجان میگذشت تا به شهرکرد و راه کاشان برود و بیبی مریم هم او را بدرقه میکند. بیبی مریم خودش به تهران نیامد و تنها سالها بعد برای درمان به تهران آمد. میگویند بیبی مریم روی پشتبام مجلس هم آمد اما اینطور نیست. بیبی مریم شخصیت جنگی نداشت.
البته هر بیبی بختیاری، جنگ را میشناخت و تفنگ در دست میگرفت ولی بیبی مریم خانم سنگینی بود و اینکه روی ساختمان مجلس برود ابداً اینطور نبوده است. بیبی مریم شخصیتش ورای این بود که تفنگ دست بگیرد و روی بام مجلس برود. سردار اسعد هم جلوی مجلس تیراندازی نکرد بلکه قدرت سیاسی داشت.
آیا لقب خان و خان بیبی هم به بیبی مریم داده شد؟
لقب خان هرگز به سردار مریم داده نشد؛ او دارای لقب سردار است. به او میگفتند سردار مریم. این لقب را هم مردم به او دادند نه اینکه دولتی باشد. در قوم بختیاری به زنان شجاع و معروف «آ» میگفتند یعنی زنی که دیگر از حد کدبانو گذشته و مثل یک مرد است اما به بیبی مریم لقب سرداری دادند، چون خودش برای مقابله با روسها نیرو میفرستاد، سرداران مشروطه را بدرقه میکرد و حالت بیبیای را داشت که از مرز خانمی گذشته بود.
چرا به او و مادرش بیبی میگفتند؟
بیبی یک کلمه مغولی به معنای زن خان، زن شاه یا دختر خان و زن خان است که هفتصد سال پیش از طریق مغولها به ایران وارد شد. کلمات دیگری مانند خاتون، خان و بیک هم مانند کلمۀ بیبی از زمان ترکها و مغولها وارد ایران شد.
بعد از اعدام علیمردان خان، سردار مریم به اصفهان آمد؟
علیمردان خان در سال ۱۳۱۳ تیرباران شد. بعد از اعدام او، بیبی مریم سورشجان را برای پسرش مصطفی قلی خان که از شوهر دومش فتحالله خان داشت رها کرد و به خانهاش در اصفهان برگشت و با پسر بزرگش محمدعلی و عروسش در این خانه زندگی کرد. بعدها به این خانه، قصر رودابه گفتند.
خانه بیبی مریم در کدام خیابان شهر اصفهان بود؟
خانه بیبی مریم شامل سه چهار هزار متر زمین در خیابان شیخ بهایی و چهارراه قصر بود، درواقع قصر نبود اما خانه بزرگ اعیانیای بود که سالها بعد فرانسویها آن را خریدند و جای آن یک مدرسه و کلیسا ساختند. نام این مدرسه، رودابه بود. بعدها آن را فروختند و الان هم مدرسه ایثارگران شده است. چون به این مدرسه، رودابه میگفتند و در چهارراه قصر بود و بسیار بزرگ بود به قصر رودابه معروف شد ولی آن ساختمان قدیمی که خانۀ بیبی مریم بود، دیگر وجود ندارد.
وضعیت الان قلعه سورشجان چگونه است؟
قلعه سورشجان الان خاک شده و چیزی از آن باقی نمانده و فقط میشود گفت که چه حدودی بوده است.
فوت علیمردان خان چه تأثیری بر سردار مریم گذاشت؟
او تا سه سال بعد از فوت پسرش زنده ماند و تا آن زمان همیشه سیاه پوشید. بیبی مریم سال ۱۳۱۶ در اصفهان فوت کرد و اکنون قبرش در تکیه میر تخت فولاد است.
آیا حقیقت دارد که رضاشاه برای علیمردان خان اماننامه فرستاد؟
یکی از دروغهای بسیار بزرگی که نوشتهشده، این است که رضاشاه برای نجات علیمردان خان اماننامه میفرستد! هرگز چنین نبوده است. رضاخان سال ۱۳۱۳ در اوج قدرت بود و قدرت دیکتاتوری مطلق او را هیچکدام از شاهان قاجار نداشتند. پدرم که خواهر بیبی عروس (همسر علیمردان خان) بود برای من تعریف کرد که رضاخان توسط عمه من، بیبی عروس، به علیمردان خان پیغام میدهد که اگر بگویی من را داییهایم یعنی سردار اسعد بختیاری و... تحریک کردهاند، شما را عفو میکنم و به تو درجۀ سرهنگی افتخاری میدهم. بیبی عروس به زندان قصر که علیمردان خان در آن زندانی بود میرود و این پیغام را به او میرساند. علیمردان خان میگوید: این قزاق دروغ میگوید و من این ننگ را نمیخرم و بهاینترتیب حکم رضاخان اجرا و علیمردان خان در سال ۱۳۱۳ اعدام میشود.
در زمان رضاشاه دیگر ابداً صحبتی از علیمردان خان نمیشود تا ۱۳۲۰ که او تبعید میشود. چنین چیزی نبوده که رضاشاه امان دهد... رضاشاه اهل این حرفها نبود. رضاشاه در تمام طول تاریخ حکومتش تنها به مصدق السلطنه امان داد که او را به خاطر پسرش محمدرضا به بیرجند تبعید کرد چراکه پسر مصدق، محمدرضا شاه را معالجه کرده بود و محمدرضا از رضاشاه خواهش کرد که او مصدق السلطنه را ببخشد.
در زمان پهلوی دوم اوضاع چطور بود؟
در زمان محمدرضا شاه، یعنی از سال ۱۳۲۰ به بعد که اوضاع بسیار به هم خورد و کشور در اشغال روس و انگلیس بود، شاه به خاطر جلب رضایت بختیاریها دو آبادی به نامهای ضَغمار در شرق اصفهان و دیگری روستای کرد در چهل کیلومتری نجفآباد اصفهان که هر دو خالصه دولت بودند را به محمد علیخان واگذار کرد.
اشعار زیادی درباره علیمردان خان سروده شده، در مورد سردار مریم چطور؟
بعد از بیبی مریم شعری درباره او سروده نشد و شعرهای نوشتهشده، مربوط به زمان اخیر است. بعد از شهادت علیمردان خان که شهادتش حالت حماسه پیدا کرد، شعرهایی دربارۀ او ساخته شد. البته در زمان رضاشاه همه میترسیدند و این شعرها بعد از سال ۱۳۲۰ و طی ۹۰ سال گذشته عامیت گرفت. سراینده این شعرها هم معلوم نیست. نوازندگانی در بختیاری هستند به اسم تشمال یا سازنده که هم شعر را میسازند و هم آهنگ روی آن میگذارند و هم آن را اجرا میکنند، احتمالاً این شعرها را هم تشمال ها گفتهاند.
سرنوشت مدال و انگشتری اهدایی ویلهلم دوم به سردار مریم چه شد؟
جواهراتش دستنخورده به عروسش یعنی زن محمدعلیخان رسید و بعد هم به بیبی عروس رسید و درنهایت به پسر بیبی عروس رسید که پسرعمۀ من است ولی من نمیدانم چه بر سر این مدال و انگشتری آمد که چندین قیراط بود و مثل تخم پرندۀ کوچک بود.
آیا در چهارمحال خیابانی به نام سردار مریم نامگذاری شده است؟
تاکنون نه در اصفهان و نه در چهارمحال و بختیاری تلاشی نشده که خیابانی به نام بیبی مریم باشد. پشت همین خانهاش در اصفهان، خیابان کوچکی بین خیابان شیخ بهایی و خیابان طالقانی است که میگویند به نام بیبی مریم و سردار مریم بختیاری است اما من هنوز خودم ندیدهام.
از نظر شما مهمترین ویژگی شخصیتی سردار مریم چه بود؟
بیبی مریم شخصیتی اجتماعی و سیاسی بود، به مردم محبت میکرد، به آنها غذا میداد، با زیردستانش مهربان بود درحالیکه آن زمان رسم نبود بیبی بزرگ با زیردستانش مهربان رفتار کند. بیبی مریم کارگرانش را با عنوان «دا» صدا میزد که در بختیاری به معنای مادر است. محبت زیادی از او در دل همه وجود داشت، خیلی فروتن بود و درعینحال که بیبی بزرگ بود، سردار بود و شخصیت سیاسی هم داشت. با نماینده امپراطوری آلمان صحبت میکرد و با مردمان معمولی سورشجان یا بختیاری خیلی مهربان رفتار میکرد و این خودش باعث میشد که محبت او در دلها بنشیند.
دختر حسینقلی خان ایلخان بختیاری و مادر علیمردان خان بود و به همه محبت میکرد. مهماننواز بود و وقتی قحطی اتفاق افتاد در خانهاش به مردم اصفهان افطاری میداد. زمان جنگ با روسها برای بختیاریهایی که با روسها میجنگیدند غذا و مهمات میفرستاد و درمجموع شخصیتی مردمی داشت.
به گزارش ایسنا، بعدازاین گفتوگو، بهقصد دیدار با سردار بیبی مریم بختیاری به تکیه میرفندرسکی در تخت فولاد اصفهان میروم. میروم درحالیکه به جان زمزمه میکنم:
«کاشکی بی وای خدا بی مریمه وای خدا سردار زنگل/ قطارا های وای حمایلس وای خدا ری دس مسلسل
بی مریم های ولا شیر زنآنهای خدا ز قلعه زید در/ صد مرد های وای تفنگ به دس های خدا نید واس برابر»
بانوی سردار
بانوی سردارِ خفته در تکیه میرفندرسکی تخت فولاد اصفهان، شخصیتی ملی در تاریخ ایران و تنها زنی است که به دلیل رشادتهایش در جنگ جهانی اول، مهمترین نشان پادشاهی آلمان به او اهدا شد.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران