با بررسی عملکرد چند ساله سازمان سینمایی، باید این سئوال را مطرح کنیم که طراحی برخی ساز و کارهای ملتهب از سوی این سازمان با چه نقشه مهندسی از پیش تعیین شدهای صورت میپذیرد؟ اگر قائل به توهم توطئه نباشیم، در واقع اکران "خانه پدری" و عملیات روانی که از سوی رسانههای مختلف بر سر مخالفت یا موافقت حول این فیلم صورت رخ داده، یک عملیات فریب است تا فیلم ملتهبتری بدون حواشی مرتبط اکران شود.
فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی که از چهارشنبه این هفته روی پرده سینما میرود، طرح کینه چند نسل از اعضای خانواده یک خواننده کابارهای است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با یک خواننده قبل از انقلاب همکار بود و یک ماه پیش از معروف شدن وی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 رخ میدهد و مانع شناخته شدن این خواننده در عرصه موسیقی میشود.
با هجوم انقلابیون به کابارهها و دستگیری وی، زندگی و خانوادهاش نابود میشود. لازم به ذکر است که همه مصادیق نمایشی به صورت کمدی روایت میشود تا لحن نقادانه فیلم نسبت به رخدادها انقلاب به خوبی به مخاطب حقنه شود. «خوش سینه» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پنج سال حبس محکوم می شود.
بزرگترین دروغ تاریخی سینمای همین مورد خاص است. حتی خوانندگان زن دوران طاغوت با چنین پیامدی مواجه نشدند. به عنوان مثال تا چند وقت پس از وقوع انقلاب یک خواننده زن لس آنجلس نشین، به عنوان هنرپیشه در صحنه تئاتر لالهزار حضور داشت، با این تفاوت {نسبت به قبل از انقلاب} که پوستر نمایشها در روزنامه کیهان و اطلاعات منتشر نمیشد. حتی با مهاجرت این چهره به لسآنجلس، پدر او در سریالهای تلویزیون جمهوری اسلامی، فعالیت مستمر داشت. هجمه علیه چهره رحمانی انقلاب اسلامی، موتیفی است که در اغلب آثاری که درباره انقلاب و دهه شصت ساخته شدند، وجود دارد که میتوان به هزارپا و نهنگ عنبر اشاره کرد.
در این میان باید به نسل چهارم و پنجم انقلاب یادآوری کنیم، مسبب تمامی ممنوعیتهای برخی هنرپیشهها و تمامی خوانندگان قبل از انقلاب افرادی بودند که قدرت را در وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی و حتی مدیریت تلویزیون را در ید خود داشته داشتند و بعدا به فرقه اصلاح طلبان معروف شدند و عکسهایشان با لبخند در کنار ستارههای سینما منتشر میشد. خبرگزاری تسنیم پیش از این در گفتوگو با هوشنگ توکلی (بازیگر و تهیهکننده)، حجتالاسلام مجید پورطباطبایی (یکی از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش)، رسول توکلی (بازیگر) پرده از اسرار دهه شصت شمسی برداشت، تا انقلاب اسلامی مستحق چنین تهمتهایی نباشد.
قبل از اکران فیلم مطرب، مخاطب شایسته این آگاهی است که بداند سینماگرانی که خود را قدیس و مبری از هر گونه گناه و گاهی معارض سیاستهای عرفی و شرعی حاکمیت جلوه میدهند، یک فقره خواننده را معرفی کنند که به جرم خواندن قبل از انقلاب، پس از انقلاب اسلامی به زندان رفته باشد. شخصیت اصلی فیلم مصطفی کیایی، ابراهیم خوش سینه(خوش لحن)، در گونه مرسوم کوچهبازاری {موسیقیهای کم ارزش کافه کابارهای} فعالیت میکند. همکار او جواد یساری که اخیرا در یک فیلم سینمایی حضور داشت، سالهای بدون اخذ مجوز، آلبوم تولید کرده و موزیک ویدئو ساخته است و چندین سال متولی در دهه هشتاد در کافههای دوبی برنامه اجرا کرده؛ آیا یک روز توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی احضار شده است؟ وزارت ارشاد در دروغی که مطرب به مخاطبانش ارائه میدهد، همدست است و مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟ آیا میتوانند خوانندهای را پیدا کنند که صرفا به جرم خواندن قبل از انقلاب، به زندان رفته باشد. حجتالاسلام مرحوم سید احمد خمینی در روزهایی که اصلاح طلبان دو آتشه به دنبال ممنوعیت و به بند کردن هنرمندان قبل از انقلاب بود، بسیار مراقبت میکرد مبادا صدمهای به زندگی شخصی آنان وارد شود و اغلب آنان با برائت از فعالیتهای پیش از انقلاب، زندگی عادی خود را ادامه دادند. مگر غیر از این است که یکی از بازیگران فعلی سینما در بسیاری از فیلمهای هنجار شکن قبل از انقلاب حضور داشت اما پس از انقلاب در بسیاری از فیلمهای سینمایی پس از انقلاب نقشآفرینی میکرد.
بزرگترین دروغی که در فیلم «مطرب» به جمهوری اسلامی نسبت داده میشود، زندان رفتن همکار دست چندم یک خواننده پیش از انقلاب است و امروز که صدای بسیاری از خوانندگان آن زمان از رادیوی جمهوری اسلامی پخش میشود، گویی گوش دروغپردازان سینمایی آن را نمیشنود!
از سوی دیگر، مسئله تکخوانی بانوان و موسیقی رپ از طریق دو شخصیت دیگر فیلم دنبال میشود. فیلم رسما مانیفست دولت یازدهم و دوازدهم دنبال میکند، گویی تغییر وزیران و مدیران هیچ خللی بدان وارد نمیکند، صدور مجوز برای خواندن زنان و موسیقی رپ که این روزها توسط جریان مافیای موسیقی بشدت دنبال میشود، گویی تمامی سیاستهای وزارت ارشاد در حوزه سینما و موسیقی درهم تنیده است. وقتی م.م اولین تک خوانی خود را در حضور علی جنتی اجرا کرد، سید عباس صالحی و سازمان سینمایی تحت امرش، همان سیاست واحد دوران جنتی را در ساختاری سینمایی دنبال میکنند.
خروجی فیلم مطرب درباره سرکوب جریان موسیقی در کشور با شکل گیری انقلاب اسلامی به ویژه سرکوب خوانندگی زنان است. فیلم در قالب یک ساختار کمدی چه پیامی را به مردم منتقل میکند؟ آیا غیر از اینکه این است که فیلم تلاش میکند تا نشان دهد با انقلاب اسلامی همه چیز زیرزمینی شد حتی شادی مردم؟!
در واقع با ترکیبی از فیلم مارموز و مکس (سامان مقدم) به صورت دیگری مواجه هستیم. در ماموز گروه موسیقیایی که مشغول برگزاری کنسرت بودند، با اقدامات تندروها به نوازندههای دورگرد در ترکیه بدل شدند و اشتباه گرفتن یک خواننده مبتذل از دیگر خطهای داستانی فیلم است.
فیلم دائما روی این موضوع تاکید دارد که فعالان موسیقی که نمیتوانند در کشور فعالیت کنند، به خارج از کشور میروند و مسبب این آوارگی حاکمیت و قوانین آن است. فیلم مدعی است که در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه نیز افراد ریاکار فعالیت میکنند که سیاست حاکمیت را در ممنوعیت حتی در ترکیه دنبال میکند. فریفتن همسر وزیر امور خارجه در این فیلم از آن ایدههای شازی است که غیرقابل چشمپوشی است. دولت برای وزیر و این وزارتخانه ارزش خاصی قائل است اما وزارت ارشاد به موتیف نمایشی فریب دادن همسر وزیر توسط یک زن خواننده تاکید دارد.
نشانه این موضوع دختر ابراهیم و عدم توانایی فعالیتهایش در حوزه موسیقی {در کسوت خواننده} به خاطر قوانین حاکمیتی است. مولف میخواهد با نشاندار کردن بانوان، بزرگنمایی برای حذف آنان از این عرصه را برجسته کند و این وضعیت با سیاستها و قوانین کلی وزارت ارشاد تعارض جدی دارد.
کاراکتر دیگری می خواهد خوانندهی رپ باشد ولی تنها راه فعالیتش مهاجرت است، چون جمهوری اسلامی در حال سرکوب هر اثر نوپدید است، در حالی که مافیای موسیقی بشدت اعطای مجوز به موسیقی رپ را دنبال میکند. تمسخر زنانی که مولودی میخوانند و در مراسمهای زنانه مداحی میکنند از دیگر سرخطهای مهم فیلم است. یکی از کاراکترها در فرودگاه شرب خمر میکند و میگوید:" تمام رفقا میان اینجا و پاتایا، ایران پول درمیارن میان اینجا عشق و حال". به عبارت دیگر اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که فاحشگی و مشروب خواری در کناری باشد و همه چیز را سرکوب نکند، مردم این همه پول و ارز از کشور خارج نمیکنند.
نرمالزاسیون جمهوری اسلامی مطالبه این فیلم با حمایت بدنه مخاطب است. شعار فیلم در مقابل حاکمیت صرفا تغییر قانون و رفتار است و در قسمتهای متناوب فیلم تک خوانی خواننده زن ترک به عنوان نقطه قوت کشور ترکیه معرفی میشود. لباس بازیگران زن بشدت نامتعارف کمی نزدیک به هنجارشکن است و کارگردان عامدانه تصاویر را در حالت واید فیلم برداری کرده و بدون کراپ کردن (بریدن تصاویر و فریز کردن آن ها به بالا تنه) به دنبال بهرهبریهای هنجارشکنی است. توهین به فرهنگ ایرانی که به کرات در فیلم وجود دارد و مولف فرهنگ ایرانی را کاملا منسوخ میداند و نشان میدهد، جامعه مدرن {ساخته و پرداخته ذهن کارگردان} از خیلی هنجارهای عرفی و حتی شرعی عبور کرده و همخوانی ابراهیم با یک زن، حاوی چنین پیامی است که جمهوری اسلامی جای زندگی نیست و باید از آن فرار کرد.
مونولوگ بین مارشال و فوائد، در پی القای این پیام است که به خاطر رفتار نظام در ایران، همه به فکر مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی موسیقی را مطربی میداند و درکی از آن ندارد تا فعالیت های موسیقایی را محترم بشمارد. هم خوانی پایان فیلم و کمی رپ خوانی هم این پیام را القا میکند که چند نسل با سیاست گذاریها جمهوری اسلامی در حوزه موسیقی سرکوب شدهاند.