مهسا بهادری: در سال ۵۶ و زمانی که هر دو معلم بودند، در محیط کار باهم آشنا شدند و زندگی مشترکشان شکل گرفت. محسن قاضیمرادی و مهوش وقاری، دو معلم و بازیگری که دهه ۷۰ و ۸۰ نقشآفرینیهای زیادی انجام دادند. محسن قاضی مرادی، فروردین امسال، بر اثر بیماری درگذشت و مهوش وقاری که به دلیل بیماری همسرش ترجیح داده بود کم کار شود، این روزها دوباره به عرصه بازیگری بازگشته و به تازگی هم در سریال «جنابعالی» ایفای نقش کرده است.
سراغ این هنرمند که مدت زیادی کمکارشده بود رفتیم و با او گفتوگو کردیم تا دلیل این ماجرا را از زبان خودش بشونیم.
آخرین حضور شما در تلویزیون به سریال «دیوار به دیوار» برمیگردد که در سال ۹۶ پخش شد. مدت زیادی است که از تلویزیون فاصله گرفتهاید این ماجرا دلیل خاصی دارد؟
دلیل اصلی ماجرا بیماری همسرم بود از زمانی که بیماری ایشان شدیدتر شد و مجبور شدند که حرکتی نداشته باشند، خودم را موظف دانستم که از ایشان مراقبت کنم و یکی از دلایل کم کاری من هم ایشان بود. حالا هم که نیست واقعا جای خالیش حس میشود و نبودش من را بسیار آزار میدهد. یک چیز بزرگ از زندگیام حذف شده که به هیچوجه جایگزین نمیشود.
دلیل دیگر چه بود؟
خب کیفیت کارهایی که ساخته میشد هم در شکل گرفتن این اتفاق خیلی تاثیر گذار بود. یک زمانهایی نیازی نبود کنار محسن باشم و میخواستم کار کنم، اما متنهایی که به من پیشنهاد میشد به قدری آبکی بود که ترجیح میدادم سمت آنها نروم. این ماجرا روز به روز شدت گرفت و نقشهای پیشنهادی ارزش هنری خود را از دست داد به همین دلیل ترجیح دادم مدتی کار نکنم. بعد از محسن هم پیشنهادهای زیادی به من شد ولی قبول نکردنشان خیلی بهتر بود.
ما در دهه ۷۰ که دست بر قضا شما هم در آن دوره پرکار بودید، سریالهای زیادی مانند «همسران» داشتیم، اما حالا چنین آثاری ساخته نمیشود فکر میکنید چرا؟
در آن دوران سریالهای خوبی ساخته میشد، اما نمیدانم چرا الان این اتفاق نمیافتد، به قدری همه چیز تغییر کرده که برای من هم عجیب است انگار به یک سرزمین دیگر سفر کردم و این مسائل را میبینم.
خودتان سریالهای تلویزیونی را تماشا میکنید؟
خودم هم تلاشم این است که تلویزیون را ببینم چون حرفهام این است، وگرنه برنامهای پخش نمیشود که من را جذب کند اگر هم پخش شود تعداد آن بسیار محدود است. یک زمانی تعدادی از مردم میگفتند ما که تلویزیون ایران را تماشا نمیکنیم و همه ما فکر میکردیم که جزو ژستشان است، اما الان متوجه میشوم که حق داشتند چون کیفیت سریالها به قدری نیست که مخاطب را جذب کند.
این ماجرایِ روبه زوال رفتن کیفیت آثار، در سینما و شبکه نمایش خانگی هم وجود دارد و فکر میکنم این موضوع فقط گریبان تئاتر را نگرفته است، شما موافقید؟
فکر میکنم تئاترها در این میان کلا مظلوم واقع شدهاند اما حالا که بحث کیفیت است باید به این مورد اشاره کنم که حتی در بدترین و پیش پا افتادهترین کارهای تئاتریهم یک مفهومی منتقل میشود و یک آوردهای برای مخاطب وجود دارد، اما اخیرا سینما و تلویزیون نتوانسته این کار را انجام دهد.
شما در چهلمین جشنواره فیلم فجر به تماشای فیلمی نشستید؟
به جز سه تای آنها، باقی فیلمها را تماشا کردم.
این مسئله ضعف آثار را در فیلمهای جشنواره هم دیدید؟
بله در جشنواره امسال هم همین اتفاق افتاد و حتی یک فیلم هم نبود که وقتی به عنوان مخاطب آن را دیدم بعدش بگویم آخیش، یک فیلم خوب دیدم.
فکر میکنید راهکار بهبود کیفیت آثار تولیدی چیست؟
واقعا نمیدانم چون رشته ماجرا از دست رفته است، فکر میکنم بهتر است کسانی که مسئول رسیدگی به این امورات هستند، خودشان را جای مخاطبان بگذارند و ببینند خودشان حاضرند چنین آثاری را تماشا کنند؟ مشکل این است که همه ما ادا در میآوریم و هیچ کس مسئولیت چیزی را برعهده نمیگیرد و نمیدانم دلیلش چیست. مسئولین یک همفکری بکنند ببینند خانواده خودشان با این کیفیت، به تماشای فیلم و سریال مینشینند؟ مشکل اصلی هم اینجاست که رسانه دل به دل مردم نمیدهد.
بازیگری برای شما یک منبع درآمد به حساب میآید در این سالها که کار نکردید، به جز حقوق بازنشستگی، چگونه گذران زندگی کردید؟
من اگر بازیگر نبودم، از آموزش و پرورش حقوق بازنشستگی دریافت میکردم چون من و محسن با همین سمت بازنشسته شدیم. ولی اگر بخواهیم از منظر بازیگری به ماجرا نگاه کنیم در در پنج سال اخیر هیچ منبع درآمدی از این طریق نداشتیم و تنها چیزی که به ما کمک کرد همان زندگی کارمندی بود.
خانه هنرمندان، خانه سینما و... در این ایام سراغی از شما گرفتند؟
اصلا، نه اینکه بگویم بحث چشم داشت است، اما خانه سینما برای ما هنرمندان است. یک جایی که به کمک آنها نیاز داشتیم و باید به ما یاری می رساندند.
چند وقت پیش هم که بحث اخذ مالیات از هنرمندان مطرح شد. نظرتان درباره این طرح چیست؟
یک مسئلهای که وجود دارد بحث عدم شفافسازی است در همه این سالها هیچوقت، هیچکس متوجه نشد که هنرمندان چقدر دستمزد میگیرند، حتی در یک کار مشترک هم بازیگران نمیدانند که همکارشان چقدر دستمزد دریافت میکند و این باعث ایجاد اختلاف شده است.
همین دستمزدهای میلیاردی هم، در چند سال اخیر مطرح شده است اما آن پولهای میلیاردی هم برای افراد خاصی است. همین چندروز پیش به من یک کار پیشنهاد شد که برای ده روز کار، دو میلیون تومان پرداخت داشته باشند و خب این برای من خندهدار است، حتی ۱۰سال پیش هم دستمزدها بیشتر از این رقم بود. ماجرا این است که عده خیلی محدودی دستمزدهای میلیاردی میگیرند بقیه هنرمندان چوب پولداری آنها را میخورند.
این موضوع را متوجه نمیشوم که حلقه مفقودهای در این میان وجود دارد که ما نمیتوانیم آن را پیدا کنیم خیلیها میگویند دستمزد فلان بازیگر سینما زیاد است چون سرمایه میآورد. حالا که میگویند هنرمندان مالیات بدهند اول به این مسائل رسیدگی شود و نکته دوم اینکه بابت چیزی که دریافت نمیکنیم چه مالیاتی بدهیم؟
شما فکر میکنید این بازیگر است که باعث دیده شدن و فروش یک فیلم سینمایی میشود؟
اول اینکه من این موضوع را متوجه نمیشوم که یعنی چه بازیگر باعث پرفروش شدن فیلم میشود، چون کیفیت محصول است که مخاطب را جذب میکند. دوم اینکه چرا باید نقش خریدنی باشد؟
به این اشاره کردید که هیچوقت دستمزد بازیگرها مطرح نشده، اما خودتان بگویید دستمزدتان برای اولین فیلم سینمایی شما، یعنی «نار و نی» چهقدر بود؟
دقیق به خاطر ندارم اما فکر میکنم حدود ۱۰ هزارتومان دستمزدم بود. اما دستمزد دقیقم برای سریال «پهلوانان نمیمیرند» به کارگردانی حسن فتحی که در سال ۷۶ پخش شد را دقیق به خاطر دارم، آن زمان ماهانه ۱۸۵ هزار تومان دریافت میکردم.
در سریال«پهلوانان نمیمیرند» شما با فخری خوروش، جمشید مشایخی، فریماه فرجامی و عنایت بخشی همبازی بودید، این سریال، در زمان خودش بسیار پرمخاطب بود، ویژگی مهمش چه بود؟
همه ما برای آن زحمت میکشیدیم و از جان دل برایش مایه میگذاشتیم نکته دیگر اینکه وقتی در پشت صحنه یک اثر، روابط خوب و دوستانه باشد، تاثیرش را روی کیفیت اثر هم میگذارد.
ما بیشتر کار را در نایین فیلمبرداری کردیم. در آنجا برای خانمها یک مهمانسرا گرفته بودند و اینگونه نبود هرکسی ساز خودش را بزند و اتفاقا خیلی باهم متحد بودیم.
اولین همکاری من با آقای مشایخی به فیلم سینمایی «ماه عسل» برمیگردد و بعد از آن هم در سریال «سرزمین من و نقابداران» که یک سریال تاریخی با کارگردانی مرتضی جعفری بود، با ایشان همبازی بودم و در هر دو نقش همسرشان را بازی میکردم.
اینها را گفتم تا یک خاطره جالب تعریف کنم، اولین پلان من برای فیلم «ماه عسل» بسیار برایم پر استرس بود، چون باید مقابل آقای مشایخی بازی میکردم، در همان ابتدای کار که مقابل ایشان ایستاده بودم، جایی بود که باید گریه میکردم و داشتم تمام تلاشم را میکردم که اشکانم جاری شود. یکدفعه آقای مشایخی متوجه این ماجرا شدند، به من گفتند چرا تلاش میکنی خودت گریه کنی؟
با ترس و لرز گفتم مگر اینگونه طبیعیتر نیست؟ گفت دخترم اگر با همین رویه پیش بروی، آینده بدی در انتظارت است، چون تبدیل به یک دیوانه میشوی. پرسیدم چرا؟ گفتند آدم عاقل که تلاش نمیکند بیدلیل گریه کند. آقای مشایخی برای من، فقط یک همکار نبود، استاد من هم بودند ایشان، خانم خوروش و چند هنرمند بزرگ دیگر، همان کسانی بودند که یک روز آرزو داشتم درخیابان از کنار من رد شوند و حالا که نگاه میکنم میبینم با همه آنها یک کار مشترک داشتم و چه چیز از این با ارزشتر؟
در سریال «سرزمین من و نقابداران» با کارگردانی مرتضی جعفری شما نقش جیران را ایفا میکردید، این روزها سریال «جیران» به کارگردان حسن فتحی از تلویزیون پخش میشود، آن را تماشا کردید؟
متاسفانه آن را ندیدم. من دوبار جیران بودم، یکبار در سریال «من و نقابداران» و بار دیگر در فیلم «باغ ناصری» به کارگردانی مجید وحیدیان.
مگر ما موضوع تاریخی دیگری نداریم که فیلمسازان تا این اندازه علاقه دارند که به جیران و ناصرالدین شاه قاجار بپردازند؟
موضوع دیگر که زیاد است، دلیل این حجم از علاقه را نمیدانم ولی خب هرکدام یک رویکردی دارند.
سال۱۳۷۸ سریالی به نام «روزگار جوانی» از تلویزیون پخش میشد و شما هم در بخشی از آن حضور داشتید، فصل سوم این سریال امسال پخش شد، آن را دیدید؟ نظرتان درباره سریال چیست؟
بله دیدم، ولی اصلا آن را دوست نداشتم و نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم.
مرحوم محسن قاضیمرادی تابلوهای دستساز زیادی داشتند، چه تصمیمی برای سرنوشت آن تابلوها گرفتید؟
نمیدانم هنوز نتوانستم تصمیم درستی برای ان بگیرم و در این زمینه واقعا مستاصل هستم، اگر شما یا دیگر دوستان هنر دوست پیشنهادی دارید، حتما با من درمیان بگذارید تا بتوانم بهترین تصمیم را بگیرم.