موقعیت مهدی، نخستین ساخته هادی حجازیفر است، بازیگر تئاتر و سینما که پس از احمد متوسلیان در ایستاده در غبار، حالا دومین نقش خود را در قامت یک شهید، بازی کرده است. شاید به راحتی نتوان گفت که کدام سمت هادی حجازیفر در این فیلم مهمتر بوده است؛ کارگردانی فیلم، تحقیق و نگارش فیلمنامه (با همراهی ابراهیم امینی)، یا بازی در نقش مهدی باکری فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا.
آنطور که حجازیفر در نشست خبری فیلم گفت، ورود او به این طرح، با پیشنهاد بازی در نقش مهدی باکری بود اما در ادامه، مسئولیت کارگردانی هم به وی سپرده شد. حجازیفر از سالها قبل، به دلیل علاقه به شهیدان مهدی (۶۳-۱۳۳۳) و حمید باکری (۶۲-۱۳۳۴) که از همشهریان او محسوب میشوند، روی زندگی آنها تحقیق کرده بود. حالا اما فرصتی بیشتر برای تحقیقات فراهم میشود و ابراهیم امینی نیز به او میپیوندد تا فیلمنامهای در معیت یکدیگر بنویسند. و آقای امینی همان کسی است که لاتاری و دو قسمت ماجرای نیمروز را با همراهی محمدحسین مهدویان نوشته و حجازیفر به زیبایی به آن نقشها، جان داده است.
فیلم، با خواستگاری مهدی از همسر آیندهاش صفیه مدرس (ژیلا شاهی) در آبان ۱۳۵۹ آغاز میشود. و در دقیقه ۲۶ به جبهه میرسد. مهدی یک سخنرانی عاشورایی میکند و میگوید که راه برگشتی نیست، فقط کسانی با ما بیایند که از دنیا بریده باشند. و از آن به بعد، رزمندگانِ لشگر ۳۱ عاشورا، لحظاتی عاشورایی را رقم میزنند و به رغم کمبود امکانات و نیروی انسانی، از جزیره مجنون دفاع میکنند. حمید در عملیات خیبر شهید میشود و آقا مهدی اجازه نمیدهد جسد برادرش را به عقب برگردانند. چون هنوز اجساد شهدا روی زمین مانده بود.
یکی از دقایق جالب توجه در موقعیت مهدی، این است که رزمندگان در فیلم، نه تنها سرشان را از ترس خمپاره نمیدزدند بلکه به آن میخندند. آقا مهدی در فصل پایانی فیلم به فرماندهان جنگ میگوید «فرمانده آن است که در خط مقدم باشد و به نیروهایش بگوید: بیایید! نه اینکه عقب بایستد و به آنها بگوید: پیش بروید!»
فیلم موقعیت مهدی، داستان دو برادر است. مهدی برادر بزرگتر، فرمانده لشگر است و حمید برادر کوچکتر، علمدار و رزمنده خط مقدم؛ شبیه به موقعیت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع). بعد از شهادت حمید، مهدی تنها میشود. در اواخر فیلم، مهدی به یکی از همراهانش میگوید که اگر حمید الان زنده بود، شرایط جنگ، تغییر میکرد. یادآور غربت امیرالمؤمنین(ع) در کوچه بنیهاشم که فرمود «اگر برادرم جعفر و عمومیم حمزه بودند، ما اینطور غریب نمیماندیم»
دو رزمنده نوجوان در فیلم هستند که پیوند برادری خود را در عید غدیر خواندهاند. روحالله زمانی بازیگر فیلم خورشید (مجید مجیدی/ ۱۳۹۸) نقش خسرو ملازاده را ایفاء کرده است. وقتی برادر دینی او محمد گلتپه به شهادت میرسد، خسرو او را بر روی دوش خود حمل میکند تا به عقب برساند. به او میگویند مهدی باکری اجازه نداد که جنازه برادرش حمید را به عقب برگردانند. میگوید: من خسرو هستم، مهدی باکری نیستم! در همین وقت، کات میشود به زمانی که محمد در شهرشان، خسرو را به دلیل مصدومیت بر کول خود گرفته بود و در راه خانه، روضه حضرت ابوالفضل را میخواند.
موسسه روایت فتح در سال ۱۳۷۴ ساخت روایتهای زندگی فرماندهان جنگ از منظر همسرهایشان را در دستور قرار داد. زندگی شهید حمید باکری، به رسول ملاقلیپور سپرده شد و او ۶ ساعت مصاحبه با خانم فاطمه امیرانی انجام داد که به یک مستند ۶ قسمتی به نام نسیم حیات تبدیل شد و مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت.
مرحوم ملاقلیپور سپس فیلم هیوا (۱۳۷۷) را با نگاهی به زندگی حمید باکری و همسرش فاطمه امیرانی ساخت. هیوا، سیمرغ بهترین فیلم و کارگردانی را از جشنواره هفدهم فیلم فجر دریافت کرد و یکی از بهترین آثار رسول ملاقلیپور شد. از آقا رسول نقل شده است که میگفت: در طی آن مستند که با همسر شهید حمید باکری صحبت میکردم، پی به عشقی بردم که بعد از سالها هنوز در دل این زن وجود داشت. آنقدر از خاطرات این زن متاثر شدم که هیوا را ساختم. جناب ملاقلیپور در مورد واکنش همسر شهید باکری پس از دیدن هیوا، چنین گفته است: «وقتی خانم امیرانی فیلم را دید چشمانش برق میزد، با لبخند آمد و تشکر کرد و گفت بسیاری از ناگفتههای مرا از زبان هیوا گفتید»
تماشای فیلم موقعیت مهدی برای اهل دل، همچون شرکت در یک مجلس روضه است. هادی حجازیفر را اگر چشم نزنند، فیلمهای بهتری خواهد ساخت. او از عهده کارگردانی این فیلم ـ سریال بزرگ، بهخوبی برآمده است. حجازیفر همزمان با کارگردانی، در نقش آقا مهدی نیز بازی داشته و پیدا است که نمیتوانسته تمام حواسش را به ایفای نقش خود معطوف کند. لذا گمان میکنم که او در کارگردانی فیلمش موفقتر ظاهر شده است. نقش همسر آقا مهدی، یعنی خانم صفیه مدرس را ژیلا شاهی بسیار درخشان، بازی کرده است، و محتمل است که سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را ببرد. وحید حجازیفر، نقش حمید را بر عهده گرفته که خوب و باورپذیر از کار درآمده زبان فیلم، ترکی است و تماشای آن برای آذریزبانها، لذت مضاعف دارد.