به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، به نقل از روابط عمومی موزه سینما، علی نصیریان با بیان اینکه در هنرستان بازیگری درس خوانده است، گفت: در آن دوره با صدرالدین الهی، فهیمه راستکار، بیژن مفید ، اسماعیل داورفر و جمشید لایق با هم درس میخوانیم .
وی ادامه داد: یادم می آید سال دوم فهیمه راستکار به من گفت آقایی به نام شاهین سرکیسیان میخواهد تئاتر مدرن کار کند تمایلی داری بروی با او کار کنی و من پذیرفتم. نمایشنامه ای به کمک محمدعلی جعفری به نام «سود» ترجمه کرده بود که مربوط به جنگ شمال و جنوب بود اما ساختار، شخصیت ها و نوع نمایش خیلی چخوفی بود یعنی به سیستمی که سرکیسیان دوست داشت که بازیگران اکتیو باشند نزدیک بود. ما با ایشان نزدیک به یک سال تمرین کردیم . در ان زمان شوق روی صحنه رفتن داشتیم و حتی به او درخصوص اینکه یک سال طول کشیده اعتراض هم می کردیم و او هم سعی می کرد ما را راضی نگه دارد و آن زمان متوجه نبودیم که همان تمرین ها و گفتگوها برای ما کارگاه بازیگری بود.
نصیریان با بیان اینکه یکی از شانس ها و اقبال های او این بود که توانست راهی که علاقمند بود و به آن عشق می ورزید (بازیگری) را پیدا کند، بیان داشت: از کودکی و نوجوانی با دیدن نمایش های آیینی و سنی در زمان خودم که رادیو و تلویزیون بسیار محدود بود به نمایش علاقه پیدا کردم و مخصوصا تعزیه و واقعه کربلا که روضه خوان ها در منبرها تعریف می کردند که چگونه تعزیه به وجود آمد و بسیار مورد استقبال قرار می گرفت زیرا تاثیرگذاری آن تجسم ، تصویر و نمایش واقعه با نقل و روایت آن خیلی متفاوت است و در همان کودکی تعزیه روی من خیلی تاثیر گذاشت.
وی با بیان اینکه علاوه بر تعزیه، نمایش های شاد و عامیانه نیز بر او بسیار تاثیر گذاشت، گفت: ما در خیابان شاهپور زندگی می کردیم و من به سینما نور که در خیابان امیریه بود می رفتم و فیلم های امریکایی می دیدم. در آن زمان زیرنویس و یا دوبله هم نبود وسط فیلم قطع می کردند و کپشن می آمد و دیالوگ های فیلم را می نوشتند و فیلم را توضیح می دادند به همین دلیل هروقت وارد سینما می شدم کسانی که سواد خواندن نداشتند از ما سوال می کردند که با سواد هستیم به این دلیل که کنار من بنشید و من برای آنها توضیحات فیلم را بخوانم. (با خنده)
نصیریان خاطرنشان کرد: خوشبختانه یکی از شانس هایم این بود که توانستم راه دلخواه خودم را پیدا کنم ضمن اینکه در مدرسه هم خیلی شاگرد موفقی نبودم اما عشق به نمایش در من بسیار وجود داشت تا آنجا که در مدرسه پیرنیا در سال ۱۳۲۸ در اواخر دهه ۲۰ روی صحنه یک نمایش بردم و شروع به کار کردم و در طول این ۷۲ سالی که در عرصه نمایش فعالیت دارم کار دیگری انجام ندادم.
وی خاطرنشان کرد: در اداره هنرهای دراماتیک که نزدیک میدان بهارستان بود یک سالن باریک داشت که ما قسمتی از آن را تبدیل به سن تئاتر کردیم. حمید سمندریان، داوود رشیدی ، پری صابری، بهمن فُرسی و خود من در این تالار نمایش هایی را بر روی صحنه بردیم.
وی در پاسخ به سوال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه داریوش مهرجویی در کدام نمایش به پشت صحنه آمد و با او صحبت کرد؟ پاسخ داد: سال ۱۳۴۷ یکی از شب ها که سر نمایش «آی باکلاه آب بی کلاه » بودیم دیدم یک جوان خوشگل و خوش تیپ به پشت صحنه آمد که داریوش مهرجویی بود. تا آن شب او را ندیده بودم فقط شنیده بودیم که «الماس ۳۳» را او ساخته است و به ما گفتند می خواهد فیلمی بنام «گاو» را بسازد که ما خیلی خوشحال شدیم و در این فیلم نقش مش اسلام را به من دادند . نگاه داریوش مهرجویی در فیلمسازی بسیار متفاوت بود و او اولین معلم من بود که به من یاد داد مقابل دوربین باید چگونه کار کنم.
وی با اشاره به فیلم «آقای هالو» نیز گفت: پیشنهاد ساخت فیلم آقای هالو بیشتر از سمت عزت الله انتظامی بود که من و مهرجویی باهم فیلمنامه را نوشتیم .
نصیریان ادامه داد: بیشتر فعالیت هایم در تئاتر و سینما را با صداقت و انگیزه انجام دادم. من معتقدم در سینما کارکردن خودش ریسک است زیرا اگر هم فیلمنامه و کارگردانی خوب باشد باز هم نتیجه کار مشخص نیست.
وی درباره همکاری خود با ناصر تقوایی توضیح داد: ناصر تقوایی به من گفت میخواهم فیلمی بنام «ناخداخورشید» بسازم که میتوانی دو شخصیت ناخدا و مستر فرهان را بازی کنی . من از او پرسیدم به نظر شما کدام نقش برای من مناسبتر است و او گفت مسترفرهان و من به او گفتم همان نقشی که شما می گویید را بازی می کنم که نقش بسیار خوبی بود.
نصیریان در ادامه افزود: متاسفانه فرصتی پیش نیامد تا با مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی کار کنم البته عمدی هم نبود.
وی همچنین بیان داشت: من معتقدم بازیگر خودش نویسنده یک فیلم یا نمایش است. به قول روبرتو چولی کارگردان خودش یک نویسنده است که با کارگردانی خودش می نویسد و بازیگر هم می نویسد و یک عامل و وسیله و اسباب دست کارگردان نیست؛ درست است که باید با کارگردان تعامل داشته باشد و به برداشت ها و نگاه هایی که به شخصیت دارد باید گوش کند و گفتگو کند اما آفریننده نقش، بازیگر است و اگر بخواهیم به مرحله آفریننده نقش برسیم باید از جوهر، نیرو ، قوت و قوه خلاقه که در درون هر بازیگری وجود دارد، کمک بگیریم تا بتوانیم یک نقش را بیافرینیم و این امر خود مستلزم یک سری مطالعات است و من فکر می کنم هم در تئاتر و هم در سینما استعدادهای بسیار خوب پیدا کردیم که یک نمونه آن همایون غنی زاده است که در نمایش «آقای می سی سی پی نشسته می میرد» درخشید. خوشبختانه امروز در تئاتر و سینما بازیگرها، نویسنده ها و گروه های درجه یک وجود دارند.
نصیریان در ادامه افزود: امروز سینمای ایران بسیار رشد کرده است و درحال حاضر در تئاتر و سینما آثاری که ساخته می شود از کارهای ما بسیار بهتر است زیرا زمانه عوض شده است و اینترنت و ارتباط جمعی بسیار به بازیگر کمک می کند درحالیکه در زمان ما چنین چیزی وجود نداشت.ما در آن زمان با جان و دل و به سختی کار می کردیم و هیچ کتاب و اطلاعاتی وجود نداشت و با دست خالی کار می کردیم اما امروز بازیگران از نظر اطلاعات با دست پر کار می کنند.