جغرافیای تاریخی
جغرافیای تاریخی استان هرمزگان با تاریخ و جغرافیای خلیج فارس در هم آمیختهاست. تا قرن چهارم پیش از میلاد، مدارک پراکندهای از نوشتارهای تاریخنگاری یونانی درباره خلیج فارس وجود داشت. درظاهر در دوران بسیار کهن، اقوامی در سواحل غربی خلیج فارس و دشتهای جنوبی و غربی ایران میزیستهاند. شواهدی نیز مبنی بر پیدایش و توسعه دریانوردی در آن دوران وجود دارد؛ ازجمله میتوان به دریانوردی بابلیان در قرن هفتم پیش از میلاد، در خلیجفارس اشاره کرد. نخستین مدرک قطعی در خصوص دریانوردی در خلیج فارس، به زمان «نئار خورس» یا «نئارک»، دریاسالار اسکندر مقدونی، بازمیگردد. اسکندر پس از فتح سرزمینهای اطراف رودخانه سند(هندوستان) درظاهر از طریق مصب رودخانه سند و درا، به سوی مکران و تنگه هرمز و خلیجفارس حرکت کرد و در سال۳۲۶ قبل از میلاد، از دهانه رودخانه سند گذشت، ولی طوفان و امواج سهمگین دریا وی را مجبور به بازگشت کرد. اسکندر دریاسالار خود به نام نئارک(نئارخوس) را به عنوان سرپرست ناوگان دریایی رهسپار خلیج فارس کرد. نئارک پس از عبور از سواحل مکران، به بندر هرمز یا میناب کنونی رسید. نئارک در خلیج فارس به جزیره خالی از سکنهای بهنام «بارقانا» كه گفته میشود همان جزیره هرمز یا لارک یا «اوآراکنا» یا کیش کنونی است، رسید. نئارک چنین گفتهاست که هیچ یک از سواحل را در طول سفر دریایی خود مانند سواحل خلیج فارس آباد و مزروع ندیدهاست. تاریخ مکتوب بندر هرمز از زمان اردشیر بابکان آغاز میشود. مورخان شرقی و اروپایی چنین گفتهاند که روزگار آبادانی بندر هرمز بین سالهای 211تا241 میلادی بوده ولی پس از ظهور اسلام و سقوط دولت ساسانیان، به عنوان یکی از مهمترین مراکز دادوستد شرق معروفیت پیدا کردهاست. در سالهای661 تا750 میلادی منطقه خلیج فارس جزو قلمرو خلافت اموی و سپس جزو قلمرو خلافت عباسی بوده است. بسیاری از مورخان، این راه دریایی را با اهمیتتر از جادهاي معروف به نام جاده ابریشم(طریق الحریر) یا شاخه مهمی از آن میدانند. مارکوپولو، جهانگرد مشهور ایتالیایی در سالهای ۱۲۷۲و۱۲۹۳ میلادی از بندر هرمز دیدن کرد. وی گزارش کردهاست که جواهرات ایران عاج و ابریشم هند و چین و مروارید بحرین در بازارهای بندر هرمز خرید و فروش میشدهاست. در سال۱۳۰۰ میلادی سیف الدین پادشاه بومی بندر هرمز از ترس حمله مغولها بندر هرمز را ترک و به جزیره هرمز عزیمت کرد و در آنجا شهر دیگری بنا نهاد. در سال۱۴۵۳ میلادی هنگامی که قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح سقوط کرد، ارتباط زمینی اروپاییان با آسیا گسسته شد. در سال۱۴۹۷ میلادی برای اولین بار استعمار گران غربی به فرمانروایی «واسکودوگاما» در بنادر خلیج فارس پیاده شدند. در سال۱۵۰۶ میلادی پرتغالیها به عنوان محافظت از منافع پرتغال در برابر تجاوز مصری و ونیزی به رهبری آلفونسو دالبوکرک با هفت کشتی جنگی جزیره هرمز را محاصره كردند. بندر هرمز در این زمان کلید تجاری خلیج فارس محسوب میشد. سقوط هرمز که از نظر تجاری و نظامی برای دولت ایران اهمیت داشت با جدا شدن هرمز به سبب گرفتاریهای ناشی از جنگ با عثمانیان به بیرون راندن پرتغالیها منجر نشد و پیمانی با آنان منعقد شد که به موجب آن پرتغالیها باید درلشکر کشی به بحرین شاه اسماعیل را مساعدت میکردند. با این پیمان تسلط پرتغالیها بر خلیج فارس تا مدتی تثبیت شد ولی شاه عباس بزرگ با کمک قوای انگلیس حاکمیت پرتغالیها بر خلیج فارس را پایان داد. هلندیها در سال۱۰۰۴ هجری قمری تجارتخانهای در بندرعباس تاسیس کردند و به دنبال آن رقابت بین هلند و انگلستان شدت گرفت. در اواخر دوره سلطنت شاه عباس صفوی دولت ایران به لغو معافیت گمرکی واردات و صادرات هلندیها اقدام کرد. هلندیها به حصار جزیره قشم هجوم آوردندو برای جلوگیری از تجارت انگلیس چند کشتی جنگی به تنگه هرمز و بندرعباس اعزام کردند. دولت ایران ضمن تقاضای صلح به هلندیها اجازه داد که در هر نقطهای از ایران به تجارت ابریشم اقدام کنند و از معافیت گمرکی درواردات برخوردار شوند. در همین زمان با تیره شدن روابط بین هلند و انگلیس در اروپا هلندیها به کشتیهای انگلیس در جاسک حمله کردند و قشم را به دست گرفتند، بندرعباس را گلوله باران کردند، دژ مستحکمی را در نزدیکی تجارتخانه خوددر بندرعباس احداث كردندو برای نزدیکی بیشتر با دهانه خلیجفارس تاسیسات تجاری خود را به جزیره خارک منتقل کردند.به اين ترتیب هلندیها که مرکز تجاری خود را از بندرعباس برچیده بودند، از خلیج فارس خارج شدند.
فرهنگشناسی
استان هرمزگان، از دیرباز محل نخستین اجتماعها و گاهواره فرهنگی کهن و مرکز آبادی بوده و نخستین حکومتهای با فرهنگ در کرانههای آن بهوجود آمده است. در کرانهها و جزیرههای هرمزگان، فارسها، بلوچها، عربها و تیرههای آمیخته به سر میبرند که در اثر آمیختن، نژاد ویژهای را به وجود آوردهاند که در شهرستان میناب، به مینابی، سرشناس شدهاند. ساکنان محلی بعضی از بندرها و جزیرههای استان هرمزگان، عرب هستند که از دیگر نقاط ایران به این منطقه مهاجرت کردهاند. اینان فرزند عرب و عربزبانان محلی مستقر در ایران هستند که ویژگیهای جسمانی آنان با عربها همسانی دارد و ایرانی شدهاند. مردم بندرعباس و برخی از نواحی استان هرمزگان، آمیختهای از فارس، عرب ، بلوچ و سیاه هستند که «بندری» یا «عباسی» نامیده میشوند. لاریها در شهرستان لار استان فارس، بندرها و جزیرههای ایرانی دریای فارس، از جمله هرمزگان و سرزمینهای جنوبی دریای پارس زندگی میکنند؛ چنانکه هنوز هم با زبان پارسی و لهجه دری و عربی سخن میگویند. بلوچها در کرانههای دریای مکران، خلیج فارس، جزیرهها و بندرهای ایران، از جمله استان هرمزگان زندگی میکنند. نام این تیره در آثار فارسی «بلوچ» و در آثار عربی «بُلوش» نگاشته شده است. مکرانیها یا مکیها، بیشتر در ناحیه مکران استان سیستان و بلوچستان و کرانههای دریای فارس، از جمله استان هرمزگان، به ویژه ناحیه جاسک زندگی میکنند و آمیختهای از نژاد هند،آسوری، افغان و سیاه پوست هستند. بافت جمعیتی استان تنوع فراوانی دارد؛ از شرق با فرهنگ و سنن بلوچها شروع میشود و پوشش مردم بهخصوص زنان بسیار شبیه بلوچهاست. زنان پوشش مشهور بندری، لباسی با پارچههای رنگی شاد قرمز، سبز، زرد و آبی و اکثرا زریبافی شده دارند كه فرهنگ مردم هرمزگان وحکایت از رشد، تکامل، اختلاط و تنوع بسیار دارد.
گویش و لهجه دربندرعباس
زبان مردم هرمزگان لهجههای گوناگون گویش بندری یا همان فارسی دری تغییر یافته بر اثر ورود زبانهای گوناگون به منطقه است که از زیر شاخههای زبان فارسی است که دارای پیوندهایی با زبان مردم لارستان استان فارس است و همچنين در نواحی غربی وجزایر ایرانی خلیج فارس، زبان عربی نیز رایج است، در نواحی شرقی مانند جاسک زبان بلوچی رواج دارد. در برخی روستاهای حاشیه دریا زبان عربی رایج است، بهطور مثال در روستای شناس و دهستان مغویه و چیرویه ساکنان اصلی این مناطق به زبان عربی سخن میگویند. به طور کلی زبان اهالی بندرعباس، بندری است که یکی از گویشهای زبان فارسی و ویژگیهای فارسی کهن را حفظ کردهاست. از سوی دیگر بهدلیل روابط بازرگانی شماری از وامواژههای اروپایی (نمونه:tawāl، از واژه towel انگلیسی به معنی حوله) و عربی، هندی نیز در آن دیده میشود. در بندرعباس به دلیل تنوع قومی و نژادی نیز این گویش در محلههای مختلف آن نظیر نایبند خواجه عطا، سورو، پشت شهر ومغ ناخا(نخل ناخدا)، شغو (شهرک توحید) شهرها و روستاهای کوچک اطراف با لهجههای مختلف صحبت میشود. گویش هرمزگانی، گویشی از زبان فارسی است که در استان هرمزگان به آن تکلم میکنند. هرمزگانی یکی از گویشهای زبان فارسی است که ویژگیهای فارسی کهن را حفظ کرده است. گویش مردم بندر عباس و استان هرمزگان آمیزهای از گویش با ریشه پهلوی و زبانهای دیگر است. زبانهایی که با ورود اقوام و مهاجران از کشورهای مختلف و حتی از نواحی دیگر کشورمان گویش هرمزگانی را تحت تاثیر خود قرار دادند. از مردم عرب گرفته تا آفریقاییها، پرتغالیها، هلندیها و انگلیسیها و چنانچه تاریخ میگوید از دیگر نواحی کشور چون لرستان و استان فارس هم مهاجرانی در استان هرمزگان ساکن شدهاند که هر قومی ویژگیهای زبان خود را وارد گویش هرمزگانی کرده است.
صنایع دستی
در استان هرمزگان صنایع دستی بومی از جایگاهی ویژه در فرهنگ و سنت های مردم برخوردار است. بهعنوان مثال رودوزیهای سنتی که از جمله مهمترین رشتههای صنایع دستی این منطقه است، جزو لاینفک پوشش بومی زنان و دختران منطقه است یا نوعی حصیر به نام تک در نواحی روستایی، هم بهعنوان زیرانداز و هم بهعنوان بخشی از پوشش سقف خانهها مورد استفاده قرار میگیرد. نکته دیگر اینکه با درنظرداشتن موقعیت مرزی استان و رویارویی ساکنان مدرسه با فرهنگهای بیگانه، محفوظ ماندن این جایگاه و استفاده از صنایع دستی بهویژه در پوشش خانمها بسیار ارزشمند است و حاکی از توجه و عنایت مردم استان به اینگونه صنایع و حفظ نمادهای سنتی و بومی منطقه است. محصولات سفالی: تولیدات سفالگران مینابی ظروف سفالی است که از جمله آن نوعی کوزه آب به نام «جهله» انواع گلدان، قلیان، سرقلیان، اسفندسوز در باز و قفسی «گشته سوز» است، این ظروف سفالی بیشتر توسط ساکنان نواحی روستایی مورد استفاده قرار میگیرند. محصولات حصیری: محصولات حصیری مشتمل بر سجاده حصیری، بادبزن، نوعی سبد حصیری گرد و دردار بلند جهت نگهداری البسه، نوعی زیرانداز به نام «تک» که در نواحی روستایی به منظور پوشاندن سقف خانه ها نیز مورد استفاده قرار میگیرد، درپوش کوزه، نوعی سینی گرد و بزرگ به نام «سپ»، «دمکش»، گلدان حصیری، ظرف میوه و ظرف نگهداری نان «کفه» است. بافتههای داری سنتی: بافتههای داری سنتی شامل قالی افشار، جاجیم، گبه، انواع گلیم، خورجین و نوعی روانداز با پرزهای بلند به نام «خرسک» است که گاهی به عنوان زیرانداز مورد استفاده قرار میگیرد. حصيربافی: از حصير بافی بايد به عنوان رايج ترين و معمول ترين صنعت دستی استان هرمزگان نام برد؛ چرا که ماده اوليه مورد نياز حصير بافی برگ درخت خرما بوده که به حد وفور در اختيار صنعتگران است و توليد انواع فرآوردههای حصيری که جنبه مصرفی دارد در روستاهای ميناب، يشاگرد، بندر لنگه و اطراف آن صورت ميگيرد که اکثر کار آن توسط زنان و دختران منطقه انجام ميشود. مواد اوليه مورد مصرف عبارت است از برگ درخت خرما(پيش مُغ) و ضايعات درخت خرما و گياهی به نام مور. حصير بافان ميناب در روستاهای بهمنی، چلو، نصيرابی، محمودی و قاسم آباد ساکن هستند. سفالگری: سفالگری در روستاهای حکمی، گوربند و شهوار از توابع شهرستان ميناب و روستاهای لشتگان از توابع بندر عباس رواج دارد. گلابتوندوزی: زردوزی که در نقاط مختلف ايران به «کم دوزی»، «گلدوزی»، «برودری دوزی» و «کمان دوزی» شهرت دارد، در اکثر نقاط ايران رواج دارد و در استان هرمزگان بهويژه شهرهای بندر لنگه، بندر عباس و ميناب رونق بسياري دارد. از گلابتون دوزی برای توليداتی نظير دمپايی، شلوار های زنانه، سر آستين، پيش سينه، دور يقه، لبه پرده، ديوارکوب، پشتی، کوسن، سجاده، جلد قرآن و تابلو استفاده می کنند. خوسدوزی: اين هنر به کمک نوارهای نقرهای باريک و روی پارچه توری ريز بافت تجلی يافته و گاه ستارههايی فلزی روی پارچه مینشانند و ازآن برای تزيين مقنعه، دستار(چادر زنانه) استفاده میشود. پارچه مصرفی به رنگ های سياه، سفيد، سبز و زرشکی است که هر دو روی پارچه شکل يکسان دارند. بادله دوزی: بادله دوزی يا تلی بافی عبارت است از بههم پيوستن چند نوع زری با يکديگر به صورتی که زری بزرگ دروسط و زریهای کوچک در اطراف قرار می گيرند. بادله به شکل نوارهايی با پهنای 15 سانتيمتر توليد میشود که برای لبه شلوارهای زنانه مورد استفاده قرار میگيرد. سوزندوزی: نوع ديگر از رودوزی درمنطقه وشاگرد است که توسط زنان و دختران روستايی به شيوه زنان بلوچ انجام میگيرد و دليل آن نزديکی منطقه به استان سيستان و بلوچستان است. قاليبافی: مناطق توليد قاليبافی در استان هرمزگان عبارتند از: بندرعباس، روستای درتوجان و بخش حاجی آباد. اغلب توليدکنندگان را عشاير اسکان يافته ايلهای افشاريه ورائينی تشکيل داده که به توليد و تهيه انواع قالی و قاليچه، رويه پشتی و چنته مشغول هستند. توليدکنندگان پشم مورد نياز خود را از سيرجان خريداری کرده و خود به ريسيدن و رنگرزی آن اقدام می کنند. نوع گره رايج «گره فارسی» است و نقشه هايی که در بخش حاجی آباد و روستای «درتوجان» بافته می شود، نقشه های افشاريه است که به نامهای بوته شاهی، ماه و ستاره ای، سه کله، خشتی، گنبدی، شکارگاه، بچه بغل، سماوری و ... معروف هستند. خرسک بافی: خرسک عبارت است از بافت نوعی فرش با پرزهای بلند و درشت بافت که بافت آن با رنگ های بسيار محدود انجام می شود. در بافت سنتی آن از رنگ طبيعی پشم استفاده میشده است. پرز، تار و پود کلفت آن از پشم است و در قديم از آن به عنوان روانداز استفاده میکردهاند. امروزه از اين نوع بافت برای توليد پادری و کناره در اندازههای مختلف استفاده می کنند. نقوش خرسک هندسی بوده و بافت آن در روستای درتوجان رواج دارد. شيريکی پيچ: از ديگر توليدات استان هرمزگان شيريکی پيچ را می توان نام برد که مرکز توليد آن روستاهای بخش حاجیآباد بوده و دليل رونق آن همسايگی منطقه با استان كرمان است. چادرشب بافی: چادرشب بافی يا کاربافی از ديگر صنايع دستی استان هرمزگان است که در روستاهای کليبی و سرريگان از توابع ميناب و روستاهای سيروئيه، احمديه و فارقان رواج دارد. چنته بافی: چنته بافی در منطقه وشاگرد به وسيله دارهای زمينی و توسط زنان انجام می شود. نقش ها اغلب به صورت هندسی است. اطراف چنته را به وسيله صدفهای دريايی و منگوله های رنگی تزيين می کنند. از چنته بيشتر برای تزيين کپرها استفاده می شود. صنايع دستی دريايی: همه ساله به هنگام جزر و مد دريا، مقادير متنابهی از انواع صدف ها، حلزون ها و بقايای آبزيان خليج فارس در سواحل جزاير متعدد اين خليج (کيش، ابوموسی، لارک، قشم، هرمز و ...) می ريزد که توسط اهالی بومی جمع آوری شده و توسط افراد باذوق از آنها تابلو، مجسمهها و اشياي گوناگونی توليد می شود. مواد اوليه مصرفی شامل پوسته حلزون ها، صدفها، استخوان ماهی، گوش ماهی و مرجان است و برای اتصال قطعات انتخاب شده از چسب بیرنگ استفاده میکنند.
لباس سنتی مردم هرمزگان
آنچه لباس یا تنپوش زنان هرمزگان را زیبایی میبخشد، نقش و طرح و رنگ است و پیراهن زنان هرمزگانی گاه بلند تا مچ پا و گاه تا زیر زانو میرسد که از هر منطقه به منطقهای دیگر متفاوت است. موضوع مهم در لباس زنان هرمزگان نوع پارچه و رنگ آن است که به علت گرمای هوا معمولا سبک و نازک است تا جریان هوا را به راحتی از میان آن عبور دهد. همچنین در انتخاب رنگ لباس از رنگهایی مانند آبی، بنفش، صورتی و سبز بیشتر استفاده میشود. انواع پیراهنهای زنان هرمزگانی کندوره، گون، اشکم، نشته، آستین فراخ، کلوش، عجمی، چینی، گشاد عربی و ساده شلالی نام دارد. کندوره یکی از پیراهنهای مشهور زنان بندرعباس و همان پیراهن گاندوراي اسپانیایی و اروپایی است که اعراب مسلمان قرن هشتم میلادی به جنوب ایتالیا و اسپانیا بردند. این لباس بیشتر در نواحی مرکزی و قسمتی از شمال غربی استان هرمزگان بهویژه بندرعباس، بندر خمیر، کنگ و بندر لنگه مورد استفاده قرار میگیرد. این لباس دارای حاشیه نواردوزی پهن در ناحیه دور کمر است و اندامی بودن آن و انتخاب قد تا حد زانو به مدل و دوخت آنها تنوع میدهد و از طرف دیگر باعث نمایان شدن زیبایی شلوارهای بندری میشود و به همین علت رایجترین پیراهن در بین زنان و دختران جوان بندری است. اغلب رنگهای مورد استفاده برای این پیراهن رنگهای گرم و شادی مانند قرمز، بنفش، سبز، سرخابی، صورتی، نارنجی، زرد و بهندرت آبی فیروزهای است. علاوه بر کندوره زنان از یک زیر پیراهن سفید فاقد آستین که از جنس پارچههای نازک و نخی و اغلب وال سفید دوخته میشود، استفاده میکنند. در یک قرن اخیر زنان بندری و هرمزگانی پارچههای گوناگونی را از جنس رنگ و طرح مورد استفاده خود قرار دادند که به مرور زمان این پوشاک دستخوش تغییر قرار گرفت. بیشتر چادرها به رنگهای قهوهای، خردلی و خاکستری مایل به آبی و دارای طرحها و نقشهای بسیار زیبا و جذاب است. معمولا چادر بندری را به دو شیوه میبندند (لا نیم لا و کول زدن) در یک روش یک گوشه را با دست بر روی دوش میاندازند و طرف دیگر آزاد است و در شیوه دیگر یک طرف چادر را دور سر میپیچند و گوشه آن را در ناحیه گوش رها میکنند. در استان هرمزگان به نام «شلوار دمپا تنگ» خوانده میشود که از مچ پا تا زانو تنگ بوده و از زانو تا کمر حالت لوزی شکل به خود گرفته و کاملا گشاد و راحت است. شلوارهای بندری را به رنگهای سبز و قرمز و زرد، آبی و نارنجی و با پارچههایی از جنس تترون، پوپلین و چیت برای استفاده روزمره و پارچههای کلفت و زریدار مثل اطلس و زربفت و ساتن برای مجالس و عروسیها میدوزند. برای راحتی در هنگام پوشیدن دمپای شلوار را بهطرف داخل پا چاک میدهند که با زیپ یا دکمهای دستساز بسته میشود. دمپای شلوارهای بندری از مچ پا تا روی زانو تزیینات بسیار زیبایی دارد که نسبت به تنپوشها از تنوع بسیاری برخوردار بوده که از گذشته تاکنون در بین بانوان جایگاه خود را از دست نداده است. تزیینات شلوارهای بندری بر اساس نوع و محل جغرافیایی دوخت آن اسامی مختلفی دارد که عبارتند از بادله تمام، ودویی دستی، ودوییچرخی، پولکی، حاشیهای، سرپارچه ای، گلابتونی، خوس لنگهای، ودویی اطلسی و نخی. در پوشاک بانوان هرمزگان ملحقاتی وجود دارد که علاوه بر جنبه تزيینی جنبه کاربردی نیز دارد؛ از مهمترین این ملحقات برقع است که نوعی حجاب نیز محسوب میشود و اغلب زنان ساحلنشین قشم، بندرلنگه، جاسک و بندرعباس از آن استفاده میکنند و در مناطقی مانند رودان، حاجیآباد و بستک دیده نمیشود. زنان هرمزگان علاوه بر لباس از انواع و اقسام زیورآلات که تعدادی از آنها تنها متعلق به استان هرمزگان است برای پوشش و زیبایی استفاده میکردند. یکی از زیباترین و قدیمیترین پیراهنهای زنان هرمزگان است که نسبت به دیگر لباسهای استان از قدمت بیشتری برخوردار است. این تنپوش در گذشته در بندرعباس، شهرهای اطراف آن ازجمله میناب و رودان طرفداران خاصی داشته است. پیراهن کمر چین در این نواحی پیراهن دورچین نیز خوانده میشود. این پیراهن گاه با بالاتنه ساده و یقه گرد دوخته و گاه با برشی دالبری شکل در زیر سینه و یقه هفت که زیر سینه تا خط کارور را چینهای منظمی میدهند. آستینهای این پیراهن دو تکه بوده که شامل تکه آستین و سرآستینهاست. سرآستینهای این پیراهن را اندازه مچ دست میدوزند و با چینهای ریزی سرآستینها را به آستین وصل میکنند. این پیراهن به همراه شلوار گشاد و خاصی پوشیده میشود که گشادی آن از کمر تا دمپا به یک اندازه است و لبه گشادی پایین هر لنگه شلوار بین ۴۰ تا ۵۰ سانتیمتر میرسد و کمر شلوار را لیفهای دوخته و کش میکشند. این شلوار نمایی مانند دامن به خود میگیرد؛ علاوه بر دمپا دو درز پهلوی شلوار را نیز با نوارهای تزيینی، زری یا با چرخ گلدوزی میکردند که نوع تزيینات آن بسته به شهرستانهای توابع متفاوت است. اورنی را با پارچه حریر تهیه میکنند. این روسری دارای تزیینات بسیار متنوع بهصورت گلهای ریزودرشت بتهجقهای، گل بادامی و... است که در جلو صورت و سطح داخلی اورنی با پولک و گلابتون یا با نخهای طلایی و نقرهای گلدوزی میکنند و این روسری در رنگهای شاد و زنده سبز، قرمز، نارنجی و زرشکی و آبی دوخته میشود که با لباس هماهنگ است. اورنی را دور سروصورت میپیچند و یک قسمت آن را روی سینه آزاد رها میکنند که در اصطلاح محلی به آن کول گفته میشود.