hamburger menu
search

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > سردبیر یا توپ جمع‌کن؟

سردبیر یا توپ جمع‌کن؟

انسان همواره با گسترش رسانه‌ها و انتشار آرا و نظرات دیگران می‌خواسته هم بتواند بنویسد و هم منتشر کند. هرچند نوشتن به‌مثابه مونولوگ مسیر گفت‌وگو را مسدود می‌کرد، اما در هر صورت روشی جذاب برای نوشتن نظرات شخصی بود، اما تا دوره‌ای چنین امکانی (نوشتن به صورت آزاد و بدون محدودیت) فراهم نبود. امکانی که برخی دارا بودن آن را نوعی شأن اجتماعی برای خود می‌پنداشتند و به همین خاطر سودای نوشتن و منتشر کردن در روزنامه‌جات در سر انسان معاصر روزبه‌روز بزرگ‌تر شد.
 این رویا آنقدر بزرگ بود که بسیاری برای رسیدن به آن به آب و آتش می‌زدند تا ولو به قدر یک ستون جایی برای نوشتن پیدا کنند. تا این‌که بسترهایی مانند وبلاگ‌ها برای انتشار محتوا ایجاد شد، زمینه انتشار آزادانه اطلاعات را فراهم کردند و رویای انتشار محتوا به حقیقت پیوست.
شاید وبلاگی با عنوان «سردبیر خودم» را در خاطر داشته باشید. با گسترش وبلاگ‌ها عناوینی از این دست روز به روز افزایش پیدا ‌کرد و کار به جایی رسید هرکسی که اندک توانایی کار کردن با فضای مجازی داشت، می‌توانست محتوای دلخواهش را منتشر کند.
«سردبیر خودم» عنوانی هوشمندانه بود. عنوانی که حکایت از این داشت که دیگر محدودیت‌هایی نظیر رعایت خطوط قرمز و حرکت در خط مشی رسانه و... اینجا وجود ندارد و کاربر می‌تواند آزادانه (تاکید می‌کنم آزادانه) مطالبش را منتشر کند. محدودیت‌هایی که گاهی در رسانه‌های رسمی به منتشر نشدن مطلب منجر شده و امری طبیعی محسوب می‌شود و خب هر رسانه‌ای قواعدی دارد و انتشار یا عدم‌انتشار یک مطلب کاملا بر اساس سیاست‌های آن رسانه اعمال می‌شود. اما وبلاگ‌ها زمینه‌ای ایجاد کرد تا دیگر بدون محدودیت بتوان هر اظهارنظر و هر مطلبی را حتی بدون توجه به صحت و سقم آن منتشر کرد.
البته در دوره‌ای که وبلاگ‌ها روی بورس بودند دیده شدن به این راحتی‌ها نبود. یعنی صرف این‌که بنویسی و منتشر کنی موجب نمی‌شد دیده شوی و باید طوری می‌نوشتی که مخاطبان هم خوششان بیاید؛ حال یا از زبان یا از محتوا! اما در هر صورت مرحله بعدی این آزادی بی‌حد و حصر در تولید محتوا مساله مخاطب بود.
بماند که برخی فقط برای اطفای حس نوشتن می‌نوشتند و کاری به دیده شدن یا نشدن مطالب‌شان نداشتند، ولی به هر حال این موضوع هم برای آنهایی که دیگر خودشان سردبیر! شده بودند مساله‌ای جدی بود.
این ماجرا ادامه داشت تا این‌که نسل تازه‌ای از ابزار انتشار محتوا در فضای وب وارد زمین بازی شد. شبکه‌های اجتماعی به سرکردگی فیس‌بوک معادلات را عوض کردند. این بسترهای انتشار محتوا خودشان قالب‌هایی بودند که به مخاطب می‌گفتند چطور مطلب منتشر کند تا هم حرفش را بزند و هم دیده شود؛یعنی با فرمول‌های خاصی مانند ایجاد هشتگ‌ها کاری کردند تا آنهایی که در دوره وبلاگ‌ها حرف‌هایشان خریدار نداشت هم در بازی تازه نقشی هرچند کوچک (اندازه یک توپ جمع کن) داشته باشند. البته این انتشار شخصی مطالب سبب شد تا هرکس عیار خودش دستش بیاید و بعد از مدتی باد انتشار مطلب از سرش بیفتد.
شاید استفاده از عبارت «رسانه شخصی» تعبیر دقیقی برای این مدل انتشار محتوا باشد. مدلی که با وبلاگ‌ها ایجاد شد و با ورود شبکه‌های اجتماعی قواعد آن تغییر کرد تا جایی که زن خانه‌دار حین پختن قورمه‌سبزی نیز می‌توانست نظر خودش را درباره یک رویداد یا یک مساله به اشتراک بگذارد و وارد جریان آزاد اطلاعات شود. با ورود تلگرام و ایجاد بستری به نام «کانال» کفه ترازو به نفع شبکه‌های اجتماعی سنگین‌تر شد. حتی باید گفت در اتفاقی بی‌سابقه پیام‌رسان‌ها وارد عرصه تولید و اشتراک محتوا شدند؛ اتفاقی که تا پیش از آن سابقه نداشت و شاید همین یک‌بار تکرار شود.
گسترش رسانه‌های شخصی شاید از یک‌سو اتفاق مهمی در عرصه رسانه‌ها باشد، زیرا رویای جریان آزاد اطلاعات تعبیر شد، ولی این مدل انتشار محتوا آسیب‌هایی نیز با خود داشت.
اولین آسیبی که در این مورد می‌توان نام برد که هرچه گسترش می‌یافت بیشتر هم شد، رواج شایعات و خبرهای نادرست بود. خبر مرگ فلان چهره مشهور یا برکناری فلان مسئول یا کشف حجاب فلان بازیگر تیترهای تکراری است که در روزگار رسانه‌های شخصی شاهد آنها هستیم.
از این رو شاید از یک سو مدافع گسترش رسانه‌های شخصی باشیم، اما از دیگر سو نباید آسیب‌های آن را نادیده گرفت؛ آسیب‌هایی که در غیبت نظارت بر این مدل تولید محتوا وجود دارد.
از مزایای رسانه‌های شخصی این بود که بسیاری (بخصوص کسانی که رسانه‌ها خواسته یا ناخواسته به آنها نمی‌پرداختند) سخن خود را منتشر می‌کردند و این‌طور صدایشان به گوش مخاطبان می‌رسید و این‌گونه می‌توانستند خود را ثابت کنند در حالی که تا پیش از این باید صبر می‌کردند تا رسانه‌ها سراغ آنها بروند، اما اکنون بازی عوض شده و گاهی اظهارنظر در یکی از انواع رسانه‌های شخصی سبب می‌شود، رسانه‌های رسمی و اصلی سراغ یک چهره بروند.
اما چند روز پیش خبری منتشر شد که حکایت از این داشت در مصر قانونی به تصویب رسیده که با صاحبان صفحات مجازی -که حد مشخصی از کاربران آن را دنبال می‌کنند -مطابق قانون مطبوعات آن کشور برخورد خواهد شد. این نشان می‌دهد انتشار آزادانه اطلاعات هم باید طبق ضوابطی باشد هرچند در کشور ما نیز قوانینی برای انتشار محتوا وجود دارد. از این رو می‌توان گفت انتشار آزادانه و سوار شدن بر افکار‌عمومی باید طبق قواعدی باشد، یعنی اگر شایعه یا دروغی منتشر شد و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داد، چه کسی در قبال آن پاسخگوست؟ و شاید گسترش شبکه‌های اجتماعی و به تبع آن باز شدن فضای انتشار آزادانه اطلاعات این موقعیت را ایجاد کرد که بسیاری توانستند مطالبات خود را مطرح کنند، مطالباتی که تا قبل از آن اجازه طرح شدن نداشت. شاید این یکی از مزیت‌هایی بود که رسانه‌های شخصی از آن برخوردار بودند و توانستند افراد را وارد اتاق شیشه‌ای کنند. اتاقی که مسئول و مدیر و مردم عادی نمی‌شناخت و همه در آن مورد پرسش قرار می‌گرفتند. از این رو باید فعالیت رسانه‌های شخصی را یک اتفاق مهم دانست که توانست هم رویای افراد را در انتشار محتوا برآورده کند و هم به این اتفاق دامن زد که عیار افراد آشکار شود.
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام
قانون جدید افت قیمت خودرو