همسر امیر حسین صدیق، باران خوش اندام نیز با انتشار پستی در اینستاگرام نوشته است:«گاهی..ناگهان همان میشود که رویای توبوده.. ای گیس بهم بافته از خواب به رویا.. من خواب خوشم، خواب مرا کاش ببینی...»
او پیش از این با انتشار ویدئویی در صفحه شخصیاش نوشته بود:«گاهی وقتها داشتن یه حس خوب نسبت به شخصی چنان حالت رو خوب میکنه که هنرت رو شکوفا میکنه و وا میداره که آواز بخونی..آهنگ بسازی.. غزل بنویسی..و خلاصه کارهایی که قبلن نکردی رو امتحان کنی.. به مناسبت تولد امیرحسین صدیق، غزلی نوشتم که باعث شد ملودی هم براش بسازم و با یه تنظیم بسیار ساده خودم بخونمش.. امید که خوشایند شما و امیرحسین صدیق باشد.»
مرضیه برومند هم که از کارگردانهایی است که در بیشتر کارهای خود از امیر حسین صدیق به عنوان بازیگر استفاده کرده است با انتشار پستی، ازدواج صدیق و خوش اندام را تبریک گفته است:
با حمایت های مهربانانه بازیگر سینما و تلویزیون، شخصیتی که ماهمه با بازیهای ایشون خاطره ها داریم،#امیرحسین_صدیق #امیرحسین_صدیق_باران_خوش_اندام#
آهنگ و خواننده: کیان بابانزاده
بازخوانی یک گفتگوی قدیمی از زندگی امیر حسین صدیق در روستای کمرد
امیرحسین صدیق، بازیگر سینما و تلویزیون را بسیاری هنوز با عنوان و نام آقای پدر در مجموعه زیبای زی زی گولو به یاد دارند، او چند سالی است که خانه و کاشانه خود را به روستایی در حوالی پایتخت منتقل کرده و معتقد است «یکی از دلایل بدحالی مردم دور شدن از طبیعت است. آرامش روستا را با زندگی در تهران عوض نمیکنم». او متولد سال ۱۳۵۱ است و از حدود ۵ سال پیش تاکنون در روستای کمرد زندگی میکند؛ روستایی در ۲۰ کیلومتری شرق پایتخت. گفتوگوی جام جم با او را در همین زمینه بخوانید.
آقای صدیق! چه زمانی تصمیم گرفتید از تهران نقلمکان کنید؟
من در سن ۳۰ سالگی تصمیم گرفتم که وقتی ۴۰ ساله شدم دیگر تهران زندگی نکنم و خوشبختانه موفق شدم قبل از ۴۰ سالگی به این رویایم جامه عمل بپوشانم و با همه سختیهایی که داشت عاقبت در روستای کمرد ساکن شدم. حدود ۷ سال پیش یک باغ قدیمی در کمرد خریدم و شروع به ساخت خانهام در باغ کردم. البته از وقتی اولین اتاق ساخته شد من به اینجا نقلمکان کردم.
چرا از پایتخت رفتید؟
چون تهران از همه نظر شهر غیرقابلتحملی شده است؛ شلوغی، ترافیک، آلودگی و.... به نظرم در دهه اخیر اوضاع بدتر هم شده است. از سوی دیگر ما هم خیلی از ارزشهایمان را از دست دادهایم و کمکم برخی ضد ارزشها جای ارزشهای واقعی انسانی ما را میگیرند.
منظورتان چیست؟
شاید بد نیست یک مثال بزنم مثلا فردی که در مدت کوتاهی یا به قول معروف یکشبه پولدار میشود مورد احترام همه خواهد بود و از وی به عنوان یک انسان زرنگ یاد میشود در حالی که در گذشته تلاش و زحمت ارزشمند بود. کسی که با تلاش روزی به دست میآورد باید مورد احترام باشد. همه ظواهر تمدن را داریم اما متاسفانه در بسیاری از موارد فرهنگ استفاده از آن را نداریم و همه ما در سراشیبی فرهنگی در حرکت هستیم.
پس شما از پایتخت نقلمکان کردید تا جایی دور از این مسائل آزاردهنده بتوانید آرامش داشته باشید؟
بله.
زندگی کردن در روستا سخت نیست؟
چرا خیلی سخت است. من در این سالها متوجه شدم چرا بسیاری از روستاییان از سراسر ایران به شهرها میآیند. متاسفانه بهرغم تبلیغات و تشویقهایی که در مورد خروج مردم از شهرهای بزرگ و بهویژه تهران میشد در عمل هیچگونه امکاناتی در این زمینه داده نشد. این در حالی است که روستای کمرد در نزدیکی تهران قرار دارد با این حال ما مشکلات زیادی داریم که یکی از سادهترین آنها نبود گازوئیل است. ما در اینجا گاز نداریم و باید از گازوئیل استفاده کنیم اما حتی به قیمت آزاد هم به سختی میتوانم گازوئیل پیدا کنم.
چرا از انرژی خورشیدی استفاده نمیکنید؟
اتفاقا همین تصمیم را داشتم اما متاسفانه دستگاهها چینی و نامرغوب است و استفاده از آنها اصلا مقرون به صرفه نیست.
با این همه مشکلات گاهی وسوسه نمیشوید به تهران برگردید؟
نه، من همه این سختیها را پذیرفتهام و حاضر نیستم آرامش زندگی در اینجا را با سکونت در تهران عوض کنم.
یعنی فقط با نقلمکان از پایتخت موفق شدید به این آرامش برسید؟
آرامش درونی و فردی است و الزاما به مکان زندگی مربوط نیست. من آرامش را به صورت فردی پیدا کردم، آرامشی که از درون من نشات میگیرد و زندگی در روستا هم توانسته در این زمینه به من کمک کند. وقتی از زرق و برق و شلوغی و هیاهوی شهری دور هستم حس خوبی دارم. خیلی وقتها که در تهران هستم حس یک روستایی را دارم و تعجب میکنم که چرا مردم اینگونه با هم برخورد میکنند و گاهی بر سر هر مساله کوچکی دعوا و جر و بحث راه میاندازند.
لطفا کمی واضحتر بگویید، راز رسیدن به این آرامش درونی چیست؟
فرمول رسیدن به آرامش من متعلق به خودم است و شاید برای شما سودبخش نباشد. به قول رضا مارمولک در فیلم مارمولک، ساخته کمال تبریزی، به تعداد آدمها راه رسیدن به خدا هست. بیشتر ما همیشه از دیگران و محیط انتظار داریم در حالی که آرامش را باید در وجود خودمان پیدا کنیم. گاهی پیش آمده که سرم کلاه رفته و مشکلی برایم ایجاد شده اما سعی میکنم جواب بدیها را با بدی ندهم و همین به من آرامش میدهد.
در واقع به خودتان بدهکار نیستید و این آرامشبخش است؟
بله، همین که مال کسی را نمیخورم و دیگران را آزار نمیدهم باعث میشود آرامش داشته باشم و شبها راحت سرم را روی بالش بگذارم.
اما گاهی مال آدم را میخورند و این آرامش را برهم میزند؟
سعی میکنم خودم را با فکر گذشتهها آزار ندهم و فراموشش کنم. درضمن از اینجامعه خشن تا حد امکان تاثیر نگیرم.
به نظرم شغل شما هم با همه جذابیتهایش تا حدودی میتواند مختلکننده آرامش باشد. شما فرد معروفی هستید، همین معروف بودن گاهی آرامشتان را بر هم میزند، درست است؟
بله، بخشی از زندگی شخصی ما از بین میرود، چشمهای زیادی به ماست. از سوی دیگر برخی معتقدند یک هنرپیشه باید الگو باشد و همه اینها گاهی فشارهایی به هنرپیشهها وارد میکند. با این حال چارهای نیست و این جزیی از زندگی هنرپیشههاست.
یک روز تعطیلتان را چگونه در منزلتان میگذرانید؟
فیلم میبینم و به گلها و گیاهانم میرسم. رسیدگی به گلها خیلی به من آرامش میدهد. به نظر من یکی از مهمترین دلایل بدحالی این روزهای خیلیها دور شدنشان از طبیعت است.
حتما شنیدهاید که میگویند ورزش خیلی در آرامش انسان تاثیر دارد، شما اهل ورزش هستید؟
به صورت دورهای ورزشهای مختلف را تجربه کردهام اما هرگز یک ورزش را به طور مستمر و دائم ادامه ندادهام. با این حال سلامت امروزم را مدیون همان ورزشهای دورهای هستم.
چه ورزشهایی انجام دادهاید؟
یادم است برای بازی در یک فیلم باید سوارکاری یاد میگرفتم، بعد به مدت ۳ سال سوارکاری را ادامه دادم و حتی در مسابقات پرش اسب هم شرکت کردم. دوچرخهسواری کوهستان، دو ماراتن و شنا هم از دیگر ورزشهایی است که انجام دادهام.
و فوتبال؟
راستش خیلی اهل فوتبال نیستم و تا به حال بازی نکردهام. (زندگی مثبت)
زندگینامه امیر حسین صدیق
امیرحسین صدیق متولد 1351 نیشابور، دارای مدرك دیپلم بازیگری از مدرسه فیلم و هنر و ادبیات صدا وسیما است. وی فعالیت هنری را با عضویت در گروه تئاتر كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان آغاز كرد. او سینمای حرفه ای را با بازی در فیلم «قافله» به كارگردانی مجید جوانمرد تجربه كرد.
فیلم سینمایی
بیست و یک روز بعد – ۱۳۹۵
بیداری – ۱۳۸۷
میم مثل مادر – ۱۳۸۵
تله – ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵
نوک برج – ۱۳۸۴
شبانه – ۱۳۸۳
مربای شیرین – ۱۳۸۰
دختری بنام تندر – ۱۳۷۹
نسل سوخته – ۱۳۷۷
شب روباه – ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۶
در سرزمینی دیگر – ۱۳۷۵
قافله – ۱۳۷۱
سریال های تلویزیونی
دردسرهای عظیم ۲ – ۱۳۹۴
تله فیلم گوشی قرمز – ۱۳۹۲
عصر پاییزی – ۱۳۹۱–۱۳۹۲
تله فیلم جزر و مد – ۱۳۹۱
آب پریا – ۱۳۹۱
تله فیلم برگشتناپذیر – ۱۳۹۱
تله فیلم لبخند در مراسم ترحیم – ۱۳۹۱
تله فیلم بهترین همسایه دنیا – ۱۳۹۱
تله فیلم خدا تو را دوست دارد ؟ – ۱۳۹۰
تله فیلم قصه سیمین – ۱۳۹۰
تله فیلم غلطانداز – ۱۳۸۹
تله فیلم آخرین چک برگشتی – ۱۳۸۸
تله فیلم مژدگانی برای ایلیا – ۱۳۸۸
ماه عسل – ۱۳۸۸
همه بچه های من – ۱۳۸۷–۱۳۸۸
نشانی – ۱۳۸۶–۱۳۸۷
تله فیلم کسوف – ۱۳۸۶–۱۳۸۷
تله فیلم دهخدا – ۱۳۸۶
کتاب فروشی هدهد – ۱۳۸۵
رقص پرواز – ۱۳۸۴
دربه درها – ۱۳۸۳
روزگار قریب – ۱۳۸۲
تله فیلم آسفالت – ۱۳۸۲
باغ بلور – ۱۳۸۲
تله فیلم آسفالت – ۱۳۸۲
در کنار هم – ۱۳۸۱
باران عشق – ۱۳۸۱
بدون شرح – ۱۳۸۱
هزاران چشم – ۱۳۸۱
کارآگاه شمسی و دستیارش مادام – ۱۳۸۰
داستان های نوروز – ۱۳۷۹
شب روباه – ۱۳۷۸
ورثه آقای نیکبخت – ۱۳۷۸
تله فیلم دیروز، امروز، فردا – ۱۳۷۸
کاشانه – ۱۳۷۸
داستان یک شهر – ۱۳۷۸
هتل – ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۸
این زمینی ها – ۱۳۷۶
تهران ۱۱–۵۹۵ ج ۴۸ – ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۶
برگی از زندگی – ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵
ماجراهای من و آقای اصل تهرانی – ۱۳۷۴
قصه های تا به تا – ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۴
اجرا
کتاب باز – ۱۳۹۵
کودکی غلامحسینخان – ۱۳۷۵