رسیدگی به این پرونده از ۲ سال قبل با شکایت پسر جوانی به نام سعید آغاز شد. او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: در قوم ما رسمی وجود دارد که یک روز خاص همه با پتک ضرباتی بر روی شانههایمان میزنیم، اما کسی آسیب نمیبیند، اما در روز حادثه اسماعیل که برادر شوهر خواهرم است به خاطر کینهای که از من داشت با پتک محکم بر روی چشمم کوبید و موجب شد تا بیناییام را از دست بدهم.
پس از طرح شکایت، اسماعیل بازداشت شد و قبول کرد که با پتک به چشم سعید زده، اما مدعی شد که کارش از روی عمد نبوده و در جریان برگزاری مراسم و شلوغی به اشتباه این اتفاق افتاده است. با توجه به مدارک به دست آمده و اعتراف متهم و سایر شواهد موجود کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، شاکی به جایگاه رفت و گفت: اسماعیل از مدتی قبل بر سر موضوعی با من اختلاف داشت در هنگام برگزاری مراسم او بهخاطر کینه قبلی به من با خشم نگاه میکرد و بعد هم با پتک به صورتم زد که موجب نابینایی یک چشمم شد. حالا هم درخواست قصاص دارم. من شاهدانی دارم که ثابت میکنم او قبل از این ماجرا با من درگیر شده بود و از عمد به صورتم ضربه زد به همین خاطر خواهان قصاص او هستم.
سپس شاهدانی که وی به دادگاه معرفی کرده بود، یک به یک روبهروی قضات ایستادند و ماجرای درگیری سعید و اسماعیل را تأیید کردند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با رد عمدی بودن اتهامش گفت: من در مراسم سرگرم کار بودم و مانند بقیه پتک هم در دستم بود. اما چون فاصله من و سعید با هم کم بود هنگامی که پتک را بلند کردم تا به شانهام بزنم ناخواسته به صورت او برخورد کرد. من عمدی او را نزدم و هرگز راضی به کور شدن چشم او نبودم.
در پایان جلسه، قضات پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا برگرداندند.
درخواست قصاص برای کوری چشم
پسر جوان که مدعی است در یک مراسم سنتی با ضربه پتک یکی از بستگانش کور شده، خواستار قصاص متهم شد.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران