شاید برای بسیاری سؤال باشد که مجسمهها و پیکرههایی که در سطح شهر تهران نصب میشوند از کجا میآیند و چگونه ساخته و برای نصب انتخاب میشوند؟ چرا بعضی از آنها پس از مدتی از جای خود برداشته میشوند و مجسمههای دیگری جایگزینشان میشوند؟ برای پاسخ به این پرسشها به نگارخانه صبا رفتیم تا مجسمههایی را که قرار است بهزودی مهمان گوشه و کنار میدانها و خیابانهای تهران شوند، ببینیم.
گالریهای مختلف مجموعه صبا در فرهنگستان هنر میزبان مجسمههایی است که به ششمین دوسالانه مجسمههای شهری راه یافتهاند. آنچه به نمایش درآمده ماکتهای مجسمههاست که در ابعاد کوچک ساخته شده است و عکسهایی که مجسمهها را در میدانها و خیابانهای شهر تصویر کرده است. بعضی از این عکسها در جای خود بسیار خوش نشستهاند و انگار مجسمهها سالهاست که همانجا هستند و بعضی دیگر بهدرستی جانمایی نشدهاند.
3 مرد که در قفسی گرفتار آمدهاند. مجسمه بعدی پیکره بزرگی است از گاوی فلزی که معلق روی سرش ایستاده است. بعضی از آثار شکلهایی انتزاعی هستند؛ شکلهایی دایرهای و حجمهایی مکعبی.
بهنظر میرسد بعضی از آثار بیشتر مناسب گالریها و موزهها باشند تا نصب در فضای عمومی شهری؛ آثاری هستند که مخاطب نمیتواند چندان با آنها ارتباط برقرار کند.
برای پاسخ به این پرسشها سراغ مجتبی موسوی، دبیر دوسالانه مجسمههای شهری میرویم. موسوی در پاسخ به پرسش ما که چقدر سلیقه عموم مخاطبان در انتخاب آثار لحاظ شده است، میگوید: «این مجسمهها پیشنهادهای هنرمندان است برای فضای شهری. یکی از اصلیترین مؤلفههای آن ارتباط با مخاطب است اما این به آن معنا نیست که هنرمند در هنگام طراحی و ساخت مجسمه خودش را جای مخاطب بگذارد. ارتباط مخاطب شهری با مجسمهها هم به این معنا نیست که مخاطب در نخستین مواجهه بتواند با اثر ارتباط برقرار کند. با این همه، تمام آثار قرار نیست وارد فضای شهری شوند. با این حال، آثار رسیده به دوسالانه را دوباره شورایی برای ورود به فضای شهری بررسی میکند و بعضی از این آثار در فضاهای عمومی نصب میشوند. برای انتخاب آثار حتماً مقوله مخاطبان عمومی را لحاظ خواهیم کرد.»
زمانی دوسالانه مجسمههای شهری در باغموزه قصر برگزار میشد؛ جایی که عموم مخاطبان بیشتر میتوانستند بیایند و از آثار استفاده کنند. اما مخاطبان اندکی برای تماشا به گالری صبا آمدهاند. آیا بهتر نیست که دوسالانه در محیطهای عمومی مثل پارک ملت یا موزه هنرهای معاصر برگزار شود؟
اما مجتبی موسوی میگوید: «گالری صبا یکی از بزرگترین گالریهای تهران است که در مرکز تهران واقع شده است. یکی از معدود گالریهایی است که میشود آثار بزرگ را آنجا نمایش داد. به دانشگاه تهران و دانشگاه هنر و دانشگاههای دیگر نزدیک است و دانشجویان میتوانند برای تماشای آثار بیایند. اگر مخاطبان عمومیتر هم جزو بازدیدکنندگان دوسالانه باشند از امتیازات دوسالانه است اما درواقع محل برگزاری دوسالانه هم بهگونهای انتخاب شده که دسترسی دانشجویان و مخاطبان حرفهای به دوسالانه راحت باشد.»
آثاری که برای دوسالانه انتخاب میشود کی و کجا نصب میشوند؟ آیا همه آنها در شهر میمانند؟ چرا بعضی از این آثار پس از مدتی برداشته میشوند؟ آیا واکنش مخاطبان تأثیری در انتخاب آثار دارد؟
وی در پاسخ میگوید: «بعضی از آثار هم از نظر ایده و هم از نظر ماندگاری بهگونهای هستند که دائمیاند و جابهجا نمیشوند. تعدادی هم از نظر کیفیت و هم از نظر ماندگاری برای دورهای کوتاه انتخاب میشوند. درعین حال بعضی از آثار هم پس از مدتی به نقاط دیگر شهر منتقل میشوند تا همه ساکنان تهران بتوانند این آثار را ببینند.» دوسالانه مجسمههای شهری تا دیماه در گالری صبا در خیابان برادران مظفر جنوبی برپاست. مخاطبان میتوانند به تماشای آثار بروند و آثار مورد علاقهشان را در صندوقی که برای جمعآوری آرای مخاطبان تعبیه شده است، انتخاب کنند.
ماجرای کودک خوابیده در بزرگراه مدرس
مخاطبان به شکلهای مختلف به آثار واکنش نشان میدهند؛ گاهی این واکنشها مثبت است و گاه منفی. طبیعی است که آثاری که در معرض دید عموم قرار میگیرند با واکنش مخاطبان مواجه شوند. گاهی با سامانه 1888تماس میگیرند و درباره مفهوم یک اثر میپرسند و ما توضیح میدهیم گاهی واکنشها منفی است و زنگ میزنند که این اثر که در این نقطه شهر نصب شده چه معنایی دارد و برای چه نصب شده است؟ اما بهخاطر ندارم که اثری را بهخاطر واکنش منفی مخاطبان برداشته باشیم. آثاری هم بوده که واکنشهای مثبت و منفی توأمان به آن زیاد باشد. مثل کودک خوابیده در بزرگراه مدرس. این کار یکی از آثاری بود که از ابتدا قرار بود مدت زمان مشخصی در بزرگراه باشد اما بعد به ذهنمان رسید که حالا که قرار است اثر را برداریم شکل دیگری از اثر را اجرا کنیم که بهنوعی دنبالهدار بهنظر برسد و مجسمه کودک بیدار شده جای کودک خوابیده قرار گرفت. اما واکنشهای مثبت و منفی به آن زیاد بود. قدری هم واکنشهای منفی اغراق شده بود و عکسهایی که در شبکههای اجتماعی پخش شد، دستکاری شده بود. در نهایت هم اثر از بزرگراه مدرس برداشته شد.
همزمان با برگزاری دوسالانه، بزرگداشتی برای 3 مجسمهساز پیشکسوت نیز برگزار شده است: محسن وزیری مقدم، رضا امیریاراحمدی، کارل اشلامینگر. مستندهای کوتاهی از زندگی این هنرمندان نیز در دوسالانه به نمایش درآمده است.
اروپایی شرقی
کارل اشلامینگر را باید یک هنرمند آلمانی- ایرانی دانست؛ هنرمندی علاقهمند به هنر شرقی و ایرانی که سالهای زیادی از عمرش را در ایران گذراند. در سالهای تدریس او در دانشکده هنرهای زیبا دانشجویان بسیاری از درسهای او بهره بردند. اشلامینگر آثار ماندگار بسیاری را در ایران از خود بهجا گذاشته است که معروفترین آنها 2 مجسمهای است که سالهاست مهمان حیاط موزه هنرهای معاصر تهران است. طراحی نشان سازمان انتقال خون یکی دیگر از یادگارهای کارل اشلامینگر است. آخرین اثر اشلامینگر طراحی میدان امام حسین(ع) تهران است. کارل اشلامینگر در سال 2016 درگذشت.
جادوی شنها
محسن وزیری مقدم را شاید بسیاری با نقاشیهای شنی بهخاطر بیاورند. یکی از نخستین فارغالتحصیلان دانشکده هنرهای زیبا که به ایتالیا رفت و زمانی که به ایران بازگشت از بنیانگذاران نقاشی مدرن ایران شد. کسی که کتابهای او در طراحی سالها جزو اصلیترین منابع تدریس این رشته در ایران بود و خودش نیز سالهای بسیاری را به تدریس در دانشکده هنرهای زیبای تهران گذراند و ریاست دانشکده را نیز عهدهدار شد. محسن وزیری مقدم در کنار نقاشی همواره کارهای حجمی را نیز پی میگرفت. پیکرههای بزرگ چوبی او که به شکلهای مختلف درمیآمدند و نیز پیکرههای فلزی عجیب و غریب او ازجمله آثار پیشرو هنر مدرن ایران بهشمار میرود. وزیری مقدم در سال 1397 درگذشت. یکی از پیکرههای فلزی
وزیری مقدم برای نمایش در دوسالانه در معرض دید عموم قرار گرفته است.
مجسمهساز بزرگان فرهنگ ایران
رضا امیر یاراحمدی را باید ادامهدهنده راه مجسمهسازانی مثل ابوالحسن صدیقی و علیاکبر صنعتی دانست؛ مجسمهسازی که مجسمه شماری از بزرگان فرهنگ و هنر ایران را ساخت؛ از مجسمه فردوسی در کتابخانه ملی تا مجسمه فارابی، ابنسینا و مولوی که در شهرهای دیگر ایران نصب شدهاند. مرمت و بازسازی ساختمان مجلس در میدان بهارستان نیز ازجمله کارهای ماندگار رضا امیریاراحمدی است. او از بنیانگذاران انجمن مجسمهسازان ایران است. رضا امیریاراحمدی در 25مهر 1397درگذشت.
تهران|مهمانهای آینده خیابانهای تهران
مردی شبیه کارتنخوابها بر نیمکتی دراز کشیده است. پایههای نردبانی، اریب در کرهای فرورفته و یک صندلی چوبی از آن آویزان است. اتوبوسی آبی که شیری از آن پیاده میشود. بر ستونی استوانهای که شبیه ستونهای تخت جمشید است دستی بریده قرار گرفته و کله اسبی بر بالای آن. 3ستون نیمهتمام در کنار هم؛ شبیه ستونهایی سیمانی که با آرماتور ساخته میشوند. خوب که دقت میکنی میبینی مردی در میان یکی از ستونها دفن شده است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران