رضا چلنگر را میتوان جعبهسیاه مربیان کروات در ایران دانست و نامش با مربیان کرواتی که در طی این سالها وارد فوتبال کشورمان شدند عجین شده است. او که در دوران اوج حضور کرواتها در ایران، مترجم مربیانی چون میروسلاو بلاژویچ، برانکو ایوانکوویچ و زلاتکو کرانچار بوده، خاطرات زیادی از همکاری با این مربیان دارد و پشتپردههای زیادی را هم دیده است.
چلنگر که این روزها شدیدا بابت درگذشت ناگهانی کرانچار ناراحت است با ما همکلام شد و درباره اتفاقات مختلف دوران حضور این سرمربی و همچنین دیگر کرواتهای فوتبال ایران صحبت کرد. آقارضا معتقد است ایران و کرواسی از نظر فرهنگی تشابهات زیادی دارند و همین موضوع دلیل اصلی موفقیت آنها در ایران شده است. او هنوز درگذشت سرمربی سابق تیم پرسپولیس، سپاهان و تیم امید را باور نکرده و معتقد است یکی - دو ماه قبل که با کرانچار صحبت میکرد اثری از بیماری در او وجود نداشت. چلنگر از شایعاتی که در زمان حضور کرانچار درباره او ساختند آزردهخاطر است و از پشت پرده آن شایعات گفت. مترجم سابق مربیان کروات این روزها دور از فوتبال به کشاورزی مشغول است و البته حوزه بازیگری را هم امتحان کرده است.
*درگذشت کرانچار خیی از ایرانیان را شوکه کرد و باعث ناراحتی آنها شد؛ درباره بیماری ایشان که در نهایت منجر به فوت او شد بگویید.
حدود یکی - دو ماه پیش ما باهم تماس داشتیم و صحبت کردیم.ایشان کاملا شاد و سرحال و پرانرژی صحبت میکرد و هیچ اثری از کسالت یا احیانا بیماری در صدای ایشان متوجه نشدم و مثل همیشه بود. با دستیاران آقای کرانچار که صحبت کردم میگفتند ما با پسرش صحبت کردیم آنقدر حالش آشفته بود که فقط گریه میکردیم و نتوانستیم درباره علت فوت او صحبت کنیم. طوری که من شنیدم ظرف مدت 10 روز این اتفاق رخ داده ولی هنوز دقیقا علتش را نمیدانم. چیزی که میدانم این است که ایشان یک ماه پیش سالم و سرحال بود و راجعبه ایران صحبت میکرد و همه باشگاهها و تیم ملی و حتی درباره انتخابات فدراسیون پرسید که من به او توضیح دادم ممکن است با آمدن رئیس جدید فدراسیون بازنگری در سیاستهای فدراسیون انجام شود و قانون منع ورود مربیان خارجی لغو شود. لذا یک آمادگی در ذهنش داشته باشد که ایران هم در صورتی که کرونا تمام شود و قانون را بردارند در گوشه ذهنش برای کار داشته باشد و ممکن است پیشنهادی باشد. حتی درباره این مسائل هم صحبت کردیم! هنوز هم باورش برای من سخت است و دیروز در موبایلم نام او را در میان شمارهها دیدم و برایم سوال بود مگر میشود این شماره را پاک کنم یا دیگر قرار نیست جواب من را بدهد؟
*ایشان خیلی هم به ایران علاقه داشتند.
خودش و همسرش خیلی علاقه داشتند؛ یک بار یکی از بازیکنان سپاهان با او صحبت میکرد.آن بازیکن کمی از وضعیت موجود در ایران و تفاوتش با اروپا ناراضی بود. یادم هست آقای کرانچار جلوی همه افراد حاضر در رختکن گفت نمیتوانی پیشرفت ایران را نادیده بگیری! دنیا این پیشرفتها را نادیده نمیگیرد نمیدانم تو چطور آنرا نمیبینی؟هیچوقت عجولانه قضاوت نکن و ایران کشور بدی نیست. چون اصفهان ارمنی هم زیاد دارد یک سری کافیشاپ داشت که حالتشان مثل کشورهای اروپای شرقی بود. به من می گفت رضا اینجا حالت "اورینت اروپایی" دارد یعنی همه چیز مثل اروپا آرام است ولی در عین حال سنتهای ایرانی هم حفظ شده و زیبایی شهر به این است. خیلی راحت زندگی میکرد و با مردم میرفت و نشست و برخاست میکرد و تنهایی قدم میزد؛ من میگفتم نمیترسی؟ میگفت نه مردم محبت دارند. در کرواسی با من این شکلی برخورد نمیشود. خیلی اینجا را دوست داشت و بدش نمیآمد در ایران زندگی کند.
*شما مترجم کرانچار بودید و با توجه به رابطه نزدیکی که داشتید، کمی درباره خصوصیات اخلاقی او بگویید. کار کردن با ایشان سخت بود؟
اصلا. انسانی منعطف بود و به عنوان سرمربی در کادر فنی تلاش میکرد با تفاهم و درک و احترام برخورد کند. همیشه طرفدار ضعیف ها بود. همیشه جای اینکه با افراد رده بالا ارتباط برقرار کند اول سراغ افراد پایینتر مثل تدارکات و نگهبانها میرفت.برانکو هم این مدلی بود. حتی یک بار من به او معترض شدم گفتم چرا این کار را میکنی؟ گفت این افراد هستند که کار مار را راه میاندازند و گره از کار ما باز میکنند. حتی بالاسریها هم باید این را بدانند و باید اول هوای این افراد را داشت و از آنها مراقبت کرد و به آنها احترام گذاشت تا احترام هم ببینیم.
*خاطره جالبی از کار با کرانچار دارید؟
یادم هست زمستان دو سال پیش یک گالری خیریه در تهران برگزار شد که برای کمک به کودکان سرطانی بود. به من گفت باهم برویم در حالی که مصاحبه و با رسانهها بودن برایش سخت بود. خیلی هم اهل مصاحبه نبود مگر کنفرانسهای خبری که به اجبار باید شرکت میکرد. ما به آن گالری رفتیم و افراد حاضر هم اکثرا مرفه بودند. آنجا یک مزایده انجام شد بر سر چند تابلو که از نظر من خیلی هم جذاب نبود و بیشتر حالت نمادین داشت. ناگهان ایشان به یکی از تابلوها گیر داد و گفت رضا دست بلند کن من این تابلو را میخواهم. گفتم آقا ول کن چه کار داری! در نهایت از 1000 یورو مزایده شروع شد که یک دکتری هم بود که او هم تابلو را میخواست و در نهایت آقای کرانچار 4500 یورو تابلو را خریدند.
*آن زمان که کرانچار در ایران کار میکرد یک سری شایعه برای ایشان ساخته بودند که دائمالخمر است و حتی میگفتند برکناری ایشان از تیم امید و پرسپولیس هم به همین دلیل است. آیا این حرفها به گوش خودشان هم رسید و چه واکنشی داشت؟
در پرسپولیس به این دلیل برکنار نشدند. مسئله مربوط به دوره حضور آقای کاشانی بود و ایشان هنوز سرحال هستند و انسان منصفی هم هستند. وقتی ایشان در سال 88 به پرسپولیس رفت باشگاه از آن وضعیت اسفبار مالی که داشت سر و سامان گرفت. خب کرانچار به بعضی نفرات بازی میداد و به بعضی خیر. آن بخشی که بازی نمیکردند ناراضی بودند و این نارضایتی کم کم به کل تیم رسید. آقای کاشانی به کرانچار گفت مسئله این است و بهتر است جدا شویم و میتوانید از خودش هم بپرسیم. کرانچار هم گفت من مربی هستم و چمدانهایم همیشه باید آماده باشد. آقای کاشانی گفت این نامردی است و شما آدم منظم و کاربلدی هستید و حتی گفت اگر مسلمان بودی پشتت نماز میخواندم! آقای کاشانی حتی بغضش هم گرفت ولی کرانچار گفت کسی که باید برود من هستم چون بود و نبود من دیگر تاثیری روی پرسپولیس ندارد. از طرفی وقتی شما میخواهید علی دایی که اسطوره هست را بیاورید دیگر حرفی باقی نمی ماند. بعد هم در عرض 10 دقیقه توافق کردند.
*کرانچار هیچ وقت هم شکایتی از پرسپولیس نکرد درست است؟
باورتان نمیشود در دفتر باشگاه آقای کاشانی،معاون و وکیل حقوقی باشگاه حضور داشتند.کاشانی گفت شما 240 هزار دلار طلب داری و ما الان نمیتوانیم بدهیم و شکایت هم کنی حق داری و رای به نفع تو میشود ولی من الان ندار. آیا میتوانی به ما کمک کنی؟ کرانچار هم گفت هرچقدر میتوانی بده و کاشانی هم گفت 120 هزار دلار که آن را هم در سه قسط بدهیم که کرانچار هم پذیرفت. یادم هست در اقساط 50 و 60 هزار دلاری داد و سه ماه بعد هم 10 هزار دلار به من داد که به ایشان رساندم. خود آقای کرانچار گفت من انظار نداشتم این را دریافت کنم و یادم نبود و من گفتم آقای کاشانی گفته من باید این مبلغ را به شما برسانم. یعنی به خاطر مسائلی که گفتید کنار گذاشته نمیشد اگرچه متاسفانه بعضی سعی میکردند چنین شایعهای را راه بیاندازند چون ایشان برای جذب بازیکن راه نمیداد که البته این جدای از دوران پرسپولیس است. همیشه هم در عرض پنج دقیقه توافق میکرد و جدا میشد. یک بار 300 هزار دلار به سپاهان بخشید، 600 هزار دلار زمان آقای نیکفر بخشید و نتیجه هم نگرفته بود.گفت تا امروز هر چقدر کار کردم همان را بدهید. در تیم امید هم در عرض پنج دقیقه 620 هزار دلار بخشید. آقای تاج هم آمدند لوح و فرش هدیه دادند. کرانچار همیشه میگفت نمیخواهم درهای پشت سرم را ببندم و میخواهم نیمهباز باشد که اگر شد برگردم چون ایران را دوست دارم و به آقای تاج و ساکت هم این را گفت.
*با این حساب باید میلیون دلاری به تیم های ایران بخشیده باشد!
مجموعا فکر کنم یک میلیون 500 هزار دلار را بخشید و آنقدر احترام قائل بود که حد نداشت. متاسفانه بعضی افراد صحبتهایی را مطرح میکردند و حتی خود فردی که این را اعلام کرد فردایش زنگ زد و حلالیت خواست. آقای کرانچار وقتی با او تماس میگرفتند گفت صحیح نیست وقتی من حضور ندارم و نمیتوانم از خودم دفاع کنم این را بگویید. این یعنی چه؟ آقای کرانچار همانجا گفت شما به من کاری نداشته باشید و من هم ندارم ولی در غیر این صورت من هم جواب میدهم. من دوست دارم طوری باشد که بتوانم به ایران برگردم. ایشان در اصفهان تلاش کرد سپاهان را بومیسازی کند و این را از 82 کارمند آنجا بپرسید. از هواداران واقعی سپاهان و نه لیدرها، بپرسید و ببینید چه میگویند؟ علی کریمی، مهدی شریفی، رضا دهقان، آرمین سهرابیان و همه اینها را از رده پایه پیدا کرده بود و وقتی شما بومیسازی کنید و از آکادمی بازیکن بیاورید جابجایی صورت نمیگیرد. اینگونه شد که از اطراف شروع کردند به زدن ایشان. تنها نقطهای که پیدا کردند همین بود. خب کمتر فرد خارجی را داریم که اصلا مشروبات الکلی نخورد؟ کدام دائمالخمری میتواند دوتا قهرمانی بیاورد و این همه بازیکن پیدا کند؟ این کار درست نبود و به نظرم بعضی رسانهها گول افرادی را خوردند که منافعشان به خطر افتاده بود. جالب است من بیشتر از او ناراحت میشدم.
*شما با مربیان کروات زیادی مثل بلاژویچ، برانکو و همین کرانچار در ایران کار کردید. با کدام یک راحتتر بودید و از تفاوتها و شباهتهای آنها بگویید.
هر سه شباهتهای زیادی داشتند منتهی آقای کرانچار کمتر عصبانی میشد و به ندرت خشم را در چهره ایشان میدیدید. من شاید 2 یا 3 بار دیدم که مدت کوتاهی هم بود. آقای بلاژویچ ولی شخصیت انفجاریِ بامحبتی داشت و همانقدر که سختگیری میکرد، مهربان هم بود. اما کرانچار اصلا عصبانی نمیشد. اگر انتقادی هم میشد اصلا ناراحتش نمیکرد. برانکو هم تقریبا شبیه کرانچار بود ولی بیشتر به رسانهها اعتقاد داشت و اهل مصاحبه بود اما کرانچار درونگراتر بود و دنبال گرفتن نتیجه و اطرافیانش بود. در مجموع هر سه آدمهای محترم، بامحبت و زحمتکشی بودند که مثلا هر روز قبل ساعت 8 و حضور بازیکنان سر میز صبحانه بودند که ببینند سرمربیشان چقدر نظم را رعایت میکند.
*به نظر شما چه چیزی باعث شد فوتبال ایران تا این حد از مربیان کروات استفاده کند؟ خیلی ها در این سالها آمدند و رفتند.
از زمان رایکوف و جکیچ قبل انقلاب شروع شد و بعد از انقلاب استانکو، ایویچ، فرانچیچ، بوناچیچ و بقیه بودند و هرکدام که آمدند تاثیر مثبتی روی فوتبال ایران گذاشتند. شاید خصوصیات اخلاقی یکسانی نداشتند ولی همگی تاثیر مثبتی داشتند. چون تشابه اجتماعی و فرهنگی آنها با ایران زیاد است و به لحاظ استراتژیکی منطقه هم مثل ایران هستند. یعنی جنوب کشورشان سراسر سواحل شمالی دریای آدریاتیک است و از شرق به بوسنی و صربستان وصل میشوند و از شمال به مجارستان و رومانی و سمت غرب هم اتریش و جنوب غربی هم ایتالیا. یعنی در یک منطقه آمیخته از فرهنگهای مختلف قرار دارند لذا در این آمیختگی اقوام زیادی با گویشها و فرهنگها و سنن متفاوت وجود دارد که خیلی شبیه اجتماع ما هستند.مثل ما که اقوام زیادی داریم و گویش و زبانهای مختلفی دارند ولی در زمان مشکل همه همراه هستیم.
*حضور این مربیان چه تاثیری در فوتبال ایران گذاشت؟
به نظر من دو سبک را از کرواسی آوردند که کلا کرواسی دو مکتب مختلف دارد. مکتب جنوب که به فوتبال هجومی با سانترهای بلند و منطقه شمال که به فوتبال منطقی با سانترهای کمتر،پاسهای بیشتر و نفوذ از همه راهها اعتقاد دارد و در مرحله اول دفاع و بعد حمله اولویت دارد.
*وضعیت این روزهای فوتبال ایران که ورود مربیان خارجی ممنوع شده و دیگر مربی کرواتی در لیگ نداریم را چطور ارزیابی میکنید؟
من از یک جای غیرموثق شنیدم که این محرومیت از طرف فیفا به دلیل پروندههای پرتعداد اعمال شده است و نمیدانم چقدر حقیقت دارد و یک نفر در کرواسی به من این را گفت. اگر هم تصور کنیم این تصمیم از جانب مدیران ما گرفته شده خب به خاطر مسائل اقتصادی و کرونا و تحریمها اعمال شده و این مشکلات هم کار را برای همکاری مربیان خارجی با فوتبال ما سخت کرده است. به نظر من زودتر از اینها باید چنین تصمیمی اتخاذ میشد. چون کاملا مکانیزم پرداخت و انضباط مالی به هم خورده بود و بدهیهای انباشته زیادی وجود داشت. از یک جهت خوب است که به مربیان جوان ایرانی اجازه حضور میدهد که تواناییهای خودشان را نشان بدهند و از جهت دیگر خوب نیست چون باید رقابت باشد که باعث پیشرفت شود. رقابت در همه کارها نیاز است و انحصاری شدن پیشرفت را کند میکند.
*بین مربیان کرواتی که با آنها کار کردید و مربیان ایرانی چه تفاوتی وجود دارد و به نظر شما برتری مربیان خارجی به خصوص کروات ها در چه چیزی است؟
مربیان خارجی حتی با هزینه خودشان هم شده دانشافزایی میکنند و آگاهند که باید این کار را انجام بدهند البته نه همه آنها! هر گردی هم گردو نیست و هر مربی خارجی هم خوب نیست. ما ویلموتس 6 میلیون یورویی را هم داشتیم که آمد و آن درخت معروف را کاشت و رفت. مربیای داشتیم که از ایتالیا و آلمان آمدند و فرار کردند. به نظرم هر مربی خارجی خوب نیست و هم مربی داخلی هم بد نیست. مربی داخلیاس داریم که دانش خوبی در حد مربیان خارجی دارد ولی به آنها اجازه حضور داده نمیشود. امیدوارم شرایط فعلی این امکان را برای آنها هم فراهم کند.
*کمی درباره وضعیت این روزهای خوتان صحبت کنید.
الان بیشتر در قرنطینه و خانهنشین هستم و کار کشاورزی هم میکنم. اوایل بهار هم کاشت جو و ذرت داریم که بتوانیم قبل از پایان تابستان برداشت کنیم.
*کجا؟
سمت هشتگرد کرج و بادامک.
*اخیرا گفته شده وارد حوزه بازیگری شدید و در سریال چوبخط حضور داشتید؛ کمی درباره این تجربه صحبت کنید و اینکه اصلا چه شد تصمیم گرفتید وارد این حوزه شوید؟
اول پیشنهاد آن مطرح شد و من نمیخواستم این شکلی باشد ولی آرام آرام آقای حمید بهرامیان، کارگردان کار مسئله را باز کردند و من را با گروهی از بازیگران آشنا کردند و گفتند قصه فوتبالی است که جذابیت زیادی هم برای ما و مردم دارد. از سوی دیگر در شرایط کرونایی کار سختی است و خنداندن مردن در همه جا کار سختی شده و سعی کردیم در این شرایط خنده را به لب مردم بیاوریم.
*تجربه جالبی بود؟
خیلی خیلی. من به فیلم و سریالمثل افرادی نگاه میکردم که خارج از چارچوب فوتبال هستند و فقط آن 90 دقیقه را میبینند ولی با یک صحنه دیگر مواجه شدم که 200 نفر مثل چرخهای کوچک و بزرگ ساعت خیلی منظم و منضبط کار میکردند و همه از شخص تهیهکننده و کارگردان و دستیارانش تا بخش حمل و نقل و تدارکات زحمت میکشیدند و این خطر را به دوش میکشند. شاید ما 45 دقیقه هر قسمت سریال یا دو ساعت فیلم سینمایی را ببینیم ولی خیلی بیشتر از حد تصور ما است.
*فقط همین یک بار است یا ادامه خواهید داد؟
فعلا که همین یک بار است و کسی چیزی نگفته و من هم بازیگر حرفهای نیستم.حالا نمیدانم خوب بازی کردم یا بد و خودم نمیتوانم درباره خودم نظر بدهم و دیگران باید بگویند. برای خود من ولی تجربه بسیار جالبی بود.
*صحبت پایانی در مورد آقای کرانچار؟
به نظرم به جز بحث مربیگری انسان نازنینی را از دست دادیم. واقعا انسان خوبی بود. یک سال چون در عید بازی گذاشته بودند ایشان اصفهان بود. از من پرسید شما در عید چه کاری میکنید؟ گفتم هفت سین داریم و دید و بازدید میرویم و آنجا معمولا بزرگترها به کوچکترها عیدی میدهند. گفت عیدی چیست؟ گفتم پول نویی میدهند که یادبود داشته باشند. فردایش با یک پاکت ده هزار دلار به باشگاه رفتیم. از دربان باشگاه تا کارگران زمین چمن تا خود آقای خلیلیان و آقای تابش که از معاونین باشگاه بود، نفری 100 دلار عیدی داد. هر روز این خاطرات در ذهنم مرور میشود. آن روز برانکو زنگ زد و شروع کرد گریه کردن و گفت کرانچار درگذشت. بعد از آن دیگر باران تلفنها شروع شد و خیلی عجیب بود.خدا او را بیامرزد.آدم خوبی بود و من این شهادت را می دهم.
کدام "دائمالخمری" دوتا قهرمانی میآورد؟!
رضا چلنگر درباره درگذشت ناگهانی زلاتکو کرانچار گفت: حدود یکی- دو ماه پیش ما باهم تماس داشتیم و صحبت کردیم و ایشان کاملا شاد و سرحال و پرانرژی صحبت میکرد.هیچ اثری از کسالت یا احیانا بیماری در صدای ایشان متوجه نشدم و مثل همیشه بود!
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران