hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > خبرها > تنها ر كاب‌زن يــك‌ ­‌پـــای ايران

تنها ر كاب‌زن يــك‌ ­‌پـــای ايران

جاي پاي چپش خالي است اما حتي وجود اين معلوليت هم نتوانسته «هادي شعباني» را از علاقه و هدفش، يعني قهرماني در ورزش دوچرخه‌سواري دور كند

جاي پاي چپش خالي است اما حتي وجود اين معلوليت هم نتوانسته «هادي شعباني» را از علاقه و هدفش، يعني قهرماني در ورزش دوچرخه‌سواري دور كند. اين عضو جمعيت هلال‌احمر ٣٦ سال دارد و فارغ‌التحصيل رشته سينما از دانشگاه هنر است. عكاسي را در فرانسه آموزش ديده و دستي بر آتش نقاشي و مجسمه‌سازي دارد. بنيانگذار آموزش آكادميك عكاسي به نابينايان و معلولان جسمي حركتي، مدرس هنر به كودكان در مناطق محروم كشور، مدرس عكاسي و سينما و ورزشكار حرفه‌اي در رشته دوچرخه‌سواري و تيراندازي است. شعباني بعد از حادثه­‌اي كه به معلوليتش منجر شد، تمام تلاش خود را به كار گرفت تا فرصت تجربه كردن را براي خود و ديگر افراد جامعه معلولان فراهم كند و كاستي‌­هاي موجود در فضاهاي شهري و اجتماعي را جبران كند. شعباني مي­‌گويد: «تصميم گرفتم يك پاي مصنوعي و مناسب دوچرخه‌سواري طراحي كنم. اين كار را انجام دادم و نمونه پيشرفته‌اي را ساختم كه حتي از خارجي‌اش بهتر است؛ ارزان‌تر و خيلي سبك‌تر از آن.» گفت‌وگوي ما را با تنها ايراني‌­اي كه با يك پا دوچرخه‌سواري مي­‌كند از دست ندهيد.

مديون هلال‌احمرم

هلال احمر بخش‌هاي مختلفي دارد؛ بخش‌هاي درماني، امداد و نجات، مركز جامع توانبخشي و مسلماً بهتر است در اين ساختار جايگاهي هم براي معلولان در نظر گرفته شود. من يك خروجي موفق از مركز توانبخشي هلال‌احمرم. هلال‌احمر سالانه هزار نفر را توانمند مي‌كند و مي‌توان از اين خروجي‌هاي موفق براي كار داوطلبانه بهره‌گيري كند. در همين حادثه كرمانشاه افراد زيادي نقص عضو پيدا كردند كه به چند نفر از آنها در مركز توانبخشي مشاوره دادم. به يكي از آنها كه چند بار به خاطر وضعيتش خودكشي كرده بود کمک کردم و رابطه ما  به جايي رسيد‌ كه به شوخي گفت: «جايي سراغ‌داري كه جاي آثار خودكشي را ليزر كند؟» از قديم گفته‌اند دردكشيده طبيب است. من سال‌هاست به بيماران سرطاني و معلولان افسرده مشاوره مي‌دهم و اولين روش من براي اين كار توانمندي‌هاي خودم است. حاضرم براي هلال‌احمر و رساندن پيام صلح تا هر جايي كه مسئولان بخواهند ركاب بزنم و تيمي از معلولان را براي خدمت‌رساني به نقص عضوهايي كه در كرمانشاه گوشه‌نشين شده‌اند تشکیل دهم. آن وقت قول مي‌دهم در كوتاه‌ترين زمان ممكن و با حداقل هزينه نتیجه تحسین بر انگیزی را شاهد باشیم. من مديون هلال‌احمرم. چون در اين ارگان بزرگ شده و خودم را پيدا كرده‌ام. و هرکاری از دستم بر بیاید برای موفقیت آن انجام می دهم.

چه اتفاقي باعث شد از ناحيه پا آسيب ببينيد؟
هيچ وقت به موضوعاتي كه در گذشته برايم اتفاق افتاده فكر نمي‌كنم. چون مانع كارهايم مي‌شود. در دوران كودكي بيش از ٦ بار عمل شدم ولي نهايتا پايم را از بالاي زانو قطع كردند. در آن مدت حتي تا همين چند وقت پيش از مادرم نپرسيدم اين همه عمل براي چه بود. چون مي‌ترسيدم بازگو كردن ماجراها و توضيح دادن درباره مسائلي كه پيش آمده برايش سخت باشد. يك حادثه باعث شد كه من سال‌ها پيش معلول شوم. من تلاش كرده و به اينجا رسيده‌ام كه امروز توجه رسانه‌ها به من جلب شده است و به همين دليل دوست دارم از اين فرصت استفاده كنم تا نگرش‌ جامعه را درباره معلوليت و معلولان
 تغيير دهم.
چطور می خواهید این تغییر را ایجاد کنید؟
نگرش من به معلوليت مثل تفاوت قائل نبودن بين رنگ پوست انسان‌هاست. معلوليت يك زبان مشترك و بين‌المللي است. متأسفانه نگاه جامعه ما به معلول، فردي است كه لنگ لنگان راه می‌رود و محتاج به ديگران است و براي گذران زندگي‌اش گدايي مي‌كند. قصد دارم با انجام كارهاي مختلف با اين تفكر مبارزه كنم.
مي دانم عكاسي نخستين هنري است كه ياد گرفته‌ايد و اكثر سوژه‌هايتان مسائل اجتماعي است. چطور با وجود شرايط بدني‌تان اين كار را انجام مي‌دهيد و دنبال سوژه‌هايتان مي‌رويد؟
پدرم عكاس بود و هميشه يك دوربين نسبتاً حرفه‌اي در خانه ما وجود داشت. از دوران كودكي عكاسي را شروع كردم. خيلي سخت اين كار را انجام مي‌دهم. چون چند بار دوربينم را دزديدند. آخرين بار همين چند وقت پيش بود. موتورسوار وقتي متوجه ناتواني بدني‌ام شد كه نمي‌توانم دنبالش بدوم دوربين را از دستم قاپيد و با خودش برد. شايد تا چند وقت ديگر نتوانم دوربين بخرم. ولي اينها مانعي برايم نيست. هيچ‌وقت دست از تلاش نكشيده و در دانشگاه فرانسه بورسيه رشته عكاسي شده‌ام. يكبار در فرانسه داشتم عكاسي مي‌كردم كه يكباره يك نفر از سقف كليساي نتردام به پايين افتاد. مأموران نجات طي مدت چند دقيقه به محل حادثه آمدند. هيچ‌گونه دسترسي به آن فرد وجود نداشت و به دليل تاريخي بودن كليسا مأموران امدادي نمي‌توانستند هر طوري كه مي‌خواهند وارد محوطه شوند. به هرترتيبي كه بود با عصا خودم را به محل حادثه رساندم. وقتي مسئول تيم امداد مرا با دوربين و آن وضع ديد يك نيرو در اختيارم گذاشت تا در محلي كه مي‌خواهم مستقر شوم و عكاسي كنم.
  ايده آموزش عكاسي به نابينايان و تشكيل بنياد عكاسي نابينايان از كجا شكل گرفت؟  
يكي از كارهايي كه انجام مي‌دهم صحبت كردن و انگيزه دادن به معلولان است. من بخشی از زندگی ام را وقف معلولان کرده ام و دوست دارم تمام تلاشم را برايشان انجام دهم. مدت‌ها به اين فكر مي‌كردم كه عكاسي را به نابينايان آموزش دهم و درباره اين موضوع تحقيقات بسيار زيادي انجام داده‌ام. به همين دليل با افرادي كه نابينايي را در مقاطع مختلف از زندگي‌شان تجربه كرده‌اند صحبت کردم. نابينايان حس لامسه بسيار قوي دارند و جدا از صدا و بو، تجسم دقيق درباره رنگ‌ها و اجسام دارند. آنها بلافاصله وقتي در محيطي وارد مي‌شوند محيطشان را تا ٣٦٠درجه تجسم مي‌كنند. اين كار كمك مي‌كند تا عكاسي كنند. اولين فردي كه به او عكاسي ياد دادم يك خبرنگار بود كه به عراق رفته بود و آمريكايي‌ها با قنداق تفنگ به سرش زده بودند و اين‌گونه بينايي‌اش را از دست داده بود. شايد دوست نداشته باشد نامش را در اين مصاحبه ذکر کنم ولي به هرحال كمكش كردم عكاسي ياد بگيرد. بعد روي يك تيم نابينا شروع به آموزش عكاسي كردم كه موفقیت‌آميز بود و سال ١٣٧٨ بنياد عكاسان نابينا را راه اندازی کردم.
  دوچرخه‌سواري را چطور ياد گرفتيد؟
كلاً دنبال كارهاي غيرممكن هستم تا ثابت كنم معلوليت پايان زندگي نيست. وقتي مي‌خواستم دوچرخه‌سواري کنم سال‌ها درگير اين موضوع بودم كه دوچرخه‌اي را مختص خودم طراحي كنم. ولي موفق نشدم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد خودم را تغيير دهم. در غير‌اين صورت ديگر نامم دوچرخه‌سوار نيست و نمي‌توانم ادعا كنم يك دوچرخه‌سوار حرفه‌اي هستم. به همين دليل شروع به يادگيري كردم. خيلي تلاش كردم. حتي دستم شكست. وقتي از طرف چپ تعادلم را از دست مي‌دهم خودم را نمي‌توانم حفظ كنم و زمين مي‌خورم. در دوران دانشگاه با مرحوم عباس كيارستمي و تيمي از فرانسه كه براي تحقيق و ساخت فیلمی درباره معنويت در سينما كار مي‌كردند شروع به كار كردم. من عكاسشان بودم. وقتي شرايط و توانمندي‌هايم را ديدند كمك كردند از كشور فرانسه يك پاي مصنوعي تقريباً رايگان تهيه كنم. اين برايم نقطه عطفي در يادگيري دوچرخه‌سواري بود و پيشرفت خوبي كردم. اما زود از دستش دادم. وقتي داشتم از چهارراه ولي‌عصر(عج) عبور مي‌كردم يك موتورسوار به من زد و فرار كرد. همه چيز درست بود. چراغ براي عابرپياده سبز بود و من هم داشتم آهسته از روي خط‌كشي عبور مي‌كردم كه يك دفعه موتورسوار به خيال اينكه من هم مثل مردم ديگر با ديدنش واكنش نشان مي‌دهم به طرفم مي‌آمد. ولي نمي‌دانست كه من نمي‌توانم مثل ديگران عكس‌العمل نشان دهم. من ماندم با يك پاي داغان‌.
پس چطور يادگيري دوچرخه‌سواري را ادامه داديد؟
بعد از آن حادثه براي گرفتن پاي جديد به تمام ارگان‌هاي مربوطه سر زدم و توانمندي‌ام را در دوچرخه‌سواري با فيلم‌هاي ضبط شده نشان دادم ولي هيچ‌كس‌كاري برايم انجام نداد. من دومين ايراني هستم كه اين توانمندي را دارم كه با يك پا دوچرخه‌سواري كنم و در دنيا جزو ٣٠نفري هستم كه اين كار را انجام مي‌دهند. نفر اولي كه به‌عنوان معلول دوچرخه‌سوار در ايران ركورددار بود در المپيک ريو فوت كرد و حالا فقط من اين توانمندي را در ايران دارم. مسئولان مي‌گويند مگر چند نفر هستيد كه ما پيست در اختيارتان بگذاريم تا تمرين كنيد؟ من در فضاي عمومي تمرين مي‌كنم و روي پاي خود ايستاده‌ام. جدا از حمايت‌هايي كه نشد،  زانوي مصنوعي مناسب براي اين كار بيش از ١٨هزار دلار قيمت دارد. به همين دليل تصميم گرفتم يك پاي مصنوعي و مناسب دوچرخه‌سواري طراحي كنم. اين كار را انجام دادم و نمونه پيشرفته‌اي را ساختم كه حتي از خارجي‌اش بهتر است؛ ارزان‌تر و خيلي سبك‌تر از آن. با پايي كه خودم طراحي كردم حدود ١٨كيلومتر با دوچرخه ركاب مي‌زنم و كارهايي مثل رانندگي را انجام مي‌دهم. اين توانمندي را از پدرم ياد گرفته‌ام. چون او جدا از عكاسي، تراشكار بسيار زبردستي است. تراشكاري و مهندسي اجسام را از او يادگرفته‌ام.
واكنش مردم وقتی شما را در حال دوچرخه‌سواري می بینند چيست؟
بيشتر وقت‌ها از شلوارك دوچرخه‌سواري استفاده مي‌كنم. چون شلوار بلند مانع خوب ركاب زدنم مي‌شود. به همين دليل اكثر افرادي كه در زمان دوچرخه‌سواري مرا مي‌بينند حيرت زده مي‌شوند. گاهي بعضي افرادي كه از كنارشان عبور مي‌كنم دنبالم مي‌آيند تا ببينند آن چيزي كه ديده‌اند درست بوده يا خير. كلي با من عكس مي‌گيرند و اكثراً اعتراف مي‌كنند كه معلولان توانايي‌هاي بالايي دارند. اين اعتراف برايم خيلي لذت‌بخش است چون نشان می دهد توانسته‌ام توانمندي معلولان را به جامعه ثابت كنم تا كسي با حالت تحقيرآميز به ما نگاه نكند.
شما با دوچرخه به روستاهاي محروم مي‌رويد و به نيازمندان كمك مي‌كنيد. در اين‌باره توضيح دهيد.
با افتخار اين كار را انجام مي‌دهم. من زياد به سفر مي‌روم و تلاش مي‌كنم همه آنها مؤثر باشد. روستاهايي در استان البرز وجود دارد كه اكثر جامعه آن به دليل ازدواج‌هاي فاميلي معلول هستند. متأسفانه هيچ‌كدام از آنها جرأت شكستن اين فرهنگ نادرست را ندارند. به آنجا مي‌روم و تلاش مي‌كنم براي بچه‌هايي كه در محروميت به سر مي‌برند‌كاري انجام دهم. آنها با ديدن من كه دوچرخه‌سواري مي‌كنم خيلي انگيزه مي‌گيرند. به آنها نقاشي كردن ياد مي‌دهم و اوقات خوشي را با هم مي‌گذرانيم. خيلي از آنها از افسردگي به اميد برگشته‌اند. مي‌دانيد بدترين صحنه براي من چه وقت است؟ بدترين زمان هنگامي است كه مي‌بينم معلولي دست نياز به سمت ديگران دراز مي‌كند.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام