نرگس آبیار به عنوان یک کارگردان زن همواره به معضلات زنان نگاه ویژه داشته است. او با نگاهی زنانه صریح و واضح مشکلات بانوان را در جامعه روایت کرده و سعی دارد آثارش صدای زنان باشد. آبیار در راه خودش با "شیار ۱۴۳" و "نفس" به بلوغ رسید و در "شبی که ماه کامل شد" پرواز کرد. در هر یک از این آثار سعی شده تا بعدی از معضلات زنان روایت شود.
در شیار، جنگ را از نگاه یک مادر دیدیم، در این فیلم خبری از رشادتهای شهدا و جانبازان نبود، خبری از صحنههای جنگی هم نبود؛ اما مادری استوار وجود داشت که روز به روز خم شد. شیار مادرانگی را به مخاطب نشان داد. در نفس به دنیای زیبا دختر بچهها رفتیم، دل مشغولیها و رویاهای سرکوب شدهشان را حس کردیم و در نهایت دنیای جنگ به بهترین شکل و فرم ممکن از نگاه کودک دختر روایت شد.
تمام این پیشزمینهها ذهنیت لازم را برای ساخت شبی که ماه کامل شد، به آبیار داد. اثری درخشان که آبیار را در قامت یک کارگردان زن پیشرو و صاحب سبک به سینما شناساند. شبی که ماه کامل شد از هر نظر درخشان بود، فیلمنامه قوی، کارگردانی، فیلمبرداری و تدوین عالی و البته بازیهای درخشان. تمام این عوامل کافی بود تا نرگس آبیار و فیلمش بالاتر از "متری شیش و نیم" و "غلامرضا تختی" سیمرغهای جشنواره فجر ۳۷ را به پرواز درآوردند.
ابلق پایینتر از انتظارات
آبیار در ابلق ترک عادت نکرده و با نگاه زنانه خود سراغ یکی دیگر از مشکلات زنان در جامعه یعنی اذیت و آزار جنسی رفته است. آبیار به خوبی سوژه را دریافته، اما شاید ضعیفترین ضعف اثر در پرداخت فیلمنامه باشد. ابلق داستان دارد، اما این خط داستانی قدرت کشش لازم را ایجاد نمیکند. به نظر میرسد طرح داستان بسیار تازه و پرظرفیت است، اما شاید بوده که نگاه عمیقتری به فیلمنامه بشود.
اگر نفس حرفش را در سادهترین، اما به صورت زیرلایهای میزد و اگر شخصیت مادر در شیار ذره ذره فرو میریخت و مخاطب غرق میکرد؛ اما در ابلق نگاه سطحیتری به سوژه شده است. ابلق تکلیفش خیلی زود مشخص میشود، شخصیت پردازیها سطحی است و مخاطب را با عمق شخصیت افراد آشنا نمیکند؛ البته بازیهای درخشان تا حدودی توانسته این ضعف فیلمنامه را بپوشاند.
الناز شاکردوستِ شبی که ماه کامل شد به آرامی و منطقی عاشق شد و با روند درستی نیز داستان را تا پایان ادامه داد. از طرفی هوتن شکیبا در شبی که ماه کامل شد با یکی از دقیقترین شخصیت پردازیهای ممکن از یک عاشق دلداده به یک قاتل تغییر شکل داد. این روند در ابلق دیده نمیشود، شخصیتها همان ابتدا با اعمال خود تکلیف خود را روشن میکنند و "چک" و "کفتربازی" نمیتواند ابعاد شخصیتی لازم را برای مخاطب پدید آورد.
با این حال ضعف داستان باعث نشده تا کارگردانی درخشان نرگس آبیار به چشم نیاید. لوکیشنهای ابلق مجذوب کننده است. شهربازی و آن چرخ و فلک غولآسا و برجهای شهر که در برخی شاتها به چشم میخورد، مخاطب را مجذوب و میخکوب میکند. آبیار همان فرم بلوغ یافته ساخته قبلی خود را در ابلق به کار گرفته و سعی دارد با المانها روایتها به بهترین شکل ممکن پیش ببرد و در این کار موفق است.
بازیهای درخشان
نرگس آبیار استاد بازی گرفتن است، او این قابلیت خود را در آثار قبلی به خصوص شبی که ماه کامل شد به خوبی نشان داد. تاکنون بازیگران بسیاری از جمله مریلا زارعی، شبنم مقدمی، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا و فرشته صدرعرفایی توانستند با ایفا نقش در آثار آبیار سیمرغ بلورین بازیگری دریافت کنند.
این ویژگی آبیار در ابلق نیز به چشم میخورد و فراتر از تمام بخشهای دیگر فیلم، بازیها درخشان است. بازی هوتن شکیبا، گلاره عباسی، الناز شاکردوست و بهرام رادان بسیار جلوتر از فیلمنامه حرکت میکند و در واقع این ویژگی فیلم باعث شده تا مخاطب بتواند همراه فیلم شود. در این تیم بازیگری پر ستاره، همه عالی هستند؛ هوتن شکیبا به خوبی با آن ریشهای بلند کنار آمده و عیناً شکل خوبهای پایین شهر شده.
بهرام رادان به خوبی با بازی زیرپوستی و بسیار به اندازه خود در نقش یک بیمار جنسی فرو رفته و بار دیگر در سینما ظهور کرد؛ رادان بالاخره پس از سنتوری نیز در نقشهای جدی درخشید و درهای جدیدی در آستانه قرن تازه شمسی برای خود باز کرد. در کنار این دو نفر الناز شاکردوست که پس از "خفگی" سینما را جدیتر دنبال میکند، بار دیگر هم از پس نقش خود به بهترین شکل ممکن برآمد.
اما در کنار تمام این نامهای بزرگ، درخشانترین نقش آفرینی را گلاره عباسی داشته است. عباسی به درستی به نقشش آمده و با هر حضور خود روح تازهای را به فیلم میدمد. گلاره عباسی بهترین و بالغترین نقشآفرینی خود را در سینما داشته و پس از این نقش قطعاً باید منتظر دیدن او به عنوان بازیگر نقش اول باشیم.
منتقدان چه گفتند؟
در برنامه هفت مسعود فراستی درباره فیلم ابلق گفت: فیلم ابلق داستان ندارد و شخصی به شخصی نظر دارد و ظاهراً فیلم درباره جنبش اخیر مد شده در اروپا به نام "می تو" است اما در فیلم بیشتر "یو تو" است. اگر معنی و کارکرد دوربین روی دست در یک گزارش ملتهب در حال انجام خبری مثل جنگ نباشد، ادا و اطوار و بی معنی و غیرسینمایی است. دوربین روی دست برخلاف مدعیانش از قدیمیها تا امروزیها گرفته، مطلقاً التهاب درون را نشان نمیدهد بلکه رو به بیرون دارد. دوربینی که التهاب ما را نشان دهد، دوربین ایستاست که هیچ تکانی ندارد چون در حال کار کردن بر التهاب درونی ماست. دوربین روی دست، رویش یا کارکردش رو به بیرون است و تمام کسانی که این موضوع را متوجه نمیشوند یعنی ۹۹ درصد دوربین روی دستیهای دنیا و ایران، شوخی میکنند.
این منتقد اظهار کرد: اینهایی که دوربین روی دست کار میکنند به نظر من تنبل هستند، میزانسن بلد نیستند، فکر میکنند با دوربین روی دست نزدیک امروز دنیا و پست مدرن میشوند و نمیدانند پست مدرن، کیلومترها از کلاسیک عقبتر است. در یک سکانس، بهرام رادان که بازیگر ابداً خوبی نیست و اینجا هم خوب نیست، یک چک به دستش رسیده که این صحنه میتوانست در لانگ شات برگزار شود، اما دوربین روی دستش شیرجه میزند و بالا میآید و چپ و راست میرود! منِ مخاطب قرار است یک چک را در دستان رادان ببینم اگر قرار است ببینم!؟ بیشتر دوربین در حال گیج کردن مخاطب است و فقط سر درد برای مخاطب به همراه میآورد. این در حالی است که کار دوربین در سینما، ابداً فریب مخاطب نیست. دوربین در کار نباید دیده شود؛ مخاطب آمده است فیلم ببیند، یعنی جهانی را مشاهده کند و در این جهان دوربینی وجود ندارد. دوربینی خوب است که ابداً دیده نشود مثل دوربین جان فورد و آلفرد هیچکاک است که اصلاً دیده نمیشود.
در مقابل مسعود فراستی، هوشنگ گلمکانی به عنوان منتقد مدافع فیلم نوشته است: "نرگس آبیار باز هم گام بلند دیگری برداشته؛ بلندتر از فیلم بلندپروازانه قبلیاش. ابلق فیلمی تکاندهنده و تأثیرگذار است، با یک کارگردانی ماهرانه و پرزحمت، و بازیهای چشمگیر. هرچند که به دلایلی شخصی، من نفس را همچنان بیشتر دوست دارم."
خسرو نقیبی نیز نوشته است: "ترجیح میدهم ابلق را با اجرای آبیار به خاطر بسپرم تا با داستانش. آبیار کارگردان در ظرف داستانی و جغرافیای ابلق، مثل نهنگیست گیرافتاده در یک استخر."