ماجراي قانون تنفس جنگل
ماجراي قانون تنفس جنگل و تبصرههاي جنجالي آن از سال ۹۲ آغاز ميشود. آن سال موضوع توقف بهرهبرداری و تنفس جنگلهاي كشور مطرح شد. پس از آن اين طرح ازسوی سازمان محیط زیست به عنوان طرحی برای نجات جنگلهای کشور در دستور کار قرار گرفت. طرح تنفس 10 ساله جنگل، سالها موجب مناقشه و بحثهاي بسياري شده بود اما سرانجام ماده 48 قانون برنامه ششم توسعه در زمستان سال 95 در مجلس به تصويب رسيد. براساس اين قانون، هرگونه بهرهبرداری چوب از جنگلهای شمال از ابتدای سال چهارم اجرای قانون برنامه ششم، ممنوع است. قانون تنفس جنگل طبق ماده 48 قانون برنامه ششم توسعه باید حداکثر ظرف مدت سه سال اجرا شود که بر اساس آن بهرهبرداری و قطع درختان شکسته، خشک شده، افتاده و ریشه کن شده؛ مجاز شمرده شده است. باوجود ابراز خرسندي بسياري از كارشناسان و فعالان محيط زيست از تصويب اين طرح اما در همان روزهاي نخست تصويب، كارشناسان ايرادات جدي را به قانون تنفس جنگل وارد ميدانستند و درخصوص برخي تبصرهها هشدار داده بودند. يكي از اين تبصرهها؛ تبصره یک این ماده است كه برداشت و قطع درختان پیر، خشک سرپا، افتاده و... با مجوز سازمان جنگل ها و مراتع مجاز بوده و در تبصره دو نیز تاکید میکند قطع درختان جنگلی برای اجرای طرح های عمرانی مصوب و حتی قطع جنگل های دست کاشت با مجوز سازمان جنگلها، بلامانع است.
طبق قانون، بهرهبرداري از جنگل توسط شركتهاي مشخص و بهصورت قانوني انجام ميشود اما براساس آمار در برخي موارد شاهد قانونشكني توسط شركتهاي قانوني بودهايم. شواهد حاكي از آن است كه در بسياري موارد شركتهاي بهرهبردار در حجم انبوهي اقدام به پيكرتراشي جنگل كردهاند. براساس ليست سازمان جنگلها، درختهايي كه خشك يا آفت زده هستند مشخص و مهر ميشوند. اين ليست در اختيار شركتهاي بهرهبردار براي انجام كار قرار ميگيرد. آنها مجاز به قطع درختان طبق ليست سازمان جنگلها هستند. تمام درختاني كه در طرح بهرهبرداري قرار دارند زير مجموعه سازمان منابع طبيعي محسوب ميشوند اما بهطور معمول شركتهاي بهرهبردار به ليست سازمان جنگلها اكتفا نكرده و درختان خارج از ليست را نيز قطع ميكنند. شركتها در توجيه اين كار غيرقانوني، خشك يا آفت زده بودن آنها را دليل قطع عنوان ميكنند. بهعنوان نمونه؛ آنها كوچكترين شكاف روي درخت را بهعنوان آفت يا خشكي اعلام ميكنند؛ نكته قابل توجه اينجاست كه روي بيشتر درختهاي جنگل شكاف وجود دارد. حال با اين بهانه واهي بايد تمامي درختان جنگل را قطع كنيم.
موافقت وزير با جنگلكشي
شنيدهها حاكي از آن است كه وزیر جهادکشاورزی، با برداشت درختان شکسته-افتاده در کف جنگل توسط بهرهبرداران موافقت کرد. این موافقت در پاسخ به درخواست علی محمد شاعری، نماینده بهشهر، نکا وگلوگاه اتفاق افتاد. شاعری که پیشترها در صف طرفداران جنگل های هیرکانی بود و شعار حفاظت از آن ها را می داد پس از تصویب طرح توقف بهره برداری چوب از جنگل های شمال ایران، ناگهان با چرخشی عجیب، از در مخالفت با آن درآمد و از همان روزهای بعد از ابلاغ قانون تنفس از سوی وزیر، تلاش کرد تا به گونه ای آنرا لغو کند که بالاخره این امر در هفتمین روز از ماه مهر رخ داد و وزیر جهاد کشاورزی در یک تصمیم ناگهانی و بدون مشورت با کارشناسان بدنه سازمان متولی جنگل، امضای این برداشت را صادر کرد.این در حالی است که کارشناسان و دانشگاهیان جنگل بر این باورند که دستور جدید وزیر در موافقت با برداشت درختان شکسته-افتاده، راهی است برای ورود آسان به عرصه های جنگلی و دستبرد راحت تر و بی دردسر به جنگل های هیرکانی که قرار است به زودی ثبت جهانی شود.
صدور مجوز دستبرد به جنگل
به گزارش اسكان، هادی کیادلیری، دکترای جنگل و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات درباره نامه وزير جهادكشاورزي گفت:« این کار فقط برای دستبرد و دستکاری جنگل هاست؛ به گونه ای که به بهانه جمع آوری شکسته- افتاده ها وارد جنگل شده و بعد به تمام درختان سرپا نیز دسترسی آسان خواهند داشت. مقدار شکسته- افتاده یکصدم درصد هم نمی شود.کل بهرهبرداری ما از جنگل های شمال کشور 10 درصد نیاز به چوب کارخانه ها را تامین می کرد. حال قرار است این شکسته افتاده ها چند درصد را تامین کند که اینقدر مهم است برای نفوذ و این آقایان این همه برای گرفتن مجوز برداشت از آن، تقلا و لابی کرده اند؟ ».
این دکترای جنگل درباره عواقب موافقت وزیر با برداشت از درختان شکسته-افتاده گفت:« وزیر گفته هرگونه برداشت از چوب جنگلی ممنوع است. دخالت وزیر در این راه از اساس نادرست است و عواقب ناگواری برای جنگل های هیرکانی دارد. یکی از عواقب این دستور وزیر جهادکشاورزی، کت زدن درختان(زخمی کردن پوست درخت) است؛ با این هدف که بیفتد و بعد به نام درختان شکسته- افتاده از آنها بهره برداری کنند. این کار اشتباه محض و فاجعه بار است».
بهانههاي واهي
کیادلیری درباره درخواست نماینده بهشهر از وزیر گفت:« به این نماینده مجلس نیز ایراد وارد است و کارشان اشتباه محض است. اینکه گفته اند «درختان شکسته-افتاده در کف جنگل باعث آتش سوزی می شود» حرف بی ربطی است. بسیاری از آتش سوزی های جنگلی ما در بهار است. آیا اینها خشک بوده اند؟ به نظر من این حرف ها و سخنان، فقط برای توجیهات برای دست اندازی و تجاوز است و جز این نیست.کل بهره برداری ما از جنگل های شمال کشور 10 درصد نیاز به چوب کارخانه ها را تامین می کرد. حال قرار است این شکسته- افتاده ها چند درصد را تامین کند که اینقدر مهم است برای نفوذ و این آقایان اینهمه برای گرفتن مجوز برداشت از آن، تقلا و لابی کرده اند؟این کار فقط برای دستبرد و دستکاری جنگل هاست؛ به گونه ای که به بهانه جمع آوری شکسته- افتاده ها وارد جنگل شده و بعد به تمام درختان سرپا نیز دسترسی آسان خواهند داشت. مقدار شکسته- افتاده یکصدم درصد هم نمی شود. چرا اصرار وجود دارد که اگر این شکسته –افتاده ها را برداشت نکنیم کارخانه ورشکست می شود؟ اساسا این ها بی معناست».
کیادلیری همچنین با اشاره به اینکه این دستور به لحاظ فنی کاملا نادرست است، گفت:« ما درختان شکسته-افتاده را که به «خشکه دار» معروف هستند جزيی از اکوسیستم می دانیم که با عنوان «جوامع خرد» یا «جوامع کوچک» مطرح است. این ها خود یک زیستگاه درست می کنند. وقتی می خواهیم سلامتی اکوسیستم ها را توضیح بدهیم تعریف سلامتی و شاخص های آن در سطوح مختلف، متفاوت است. یک زمانی شما راجع به یک تکدرخت می خواهید توضیح بدهید می گویید شاخه اش شکسته، برگش پوسیده و مریض است اما یک زمانی میخواهی درباره جنگل سلامتی را تعیین کنی. آنوقت دیگر بر اساس پارامترهای تک موردی نمی گویی این خشک است و باعث بیماری است؛ بلکه این تک مورد می تواند حتی باعث سلامتی توده باشد به عنوان جوامع سینوسی».
این دکترای جنگل در پاسخ به اين پرسش درباره دلایل نادرستی بیرون بردن درختان شکسته-افتاده از جنگل گفت:« سلامتی در سطح جنگل یا توده بر اساس کارکرد آن تک مورد (فرد) تعیین می شود نه بر اساس پارامترهای شخصی اش. یعنی فرض کنید کارکرد یک درخت افتاده این است که یک اکوسیستم کوچک درست می کند که انواع حشرات، جوندگان، خزندگان مفید در آن زندگی می کنند. یعنی وظیفه و کارکرد آن در توده این است که خود ضامن سلامتی اکوسیستم جنگل است.پس ما دیگر نمی توانیم چشمان مان را ببندیم و بگوییم چون این درخت خشک است؛ پس بیماری است و بی فایده است برای جنگل. این نگاهی کاملا غیراکولوژیکی و کاملا اقتصادی است. الان پرسپکتیوهای اکولوژیکی این ها را کاملا رد می کند».
کیادلیری در ادامه با اشاره به اینکه برخی مطرح می کنند و می گویند که درختان شکسته-افتاده تعداد استاندارد در توده نیاز است، شرح داد:« این درست است و اگر خیلی زیاد باشد باید خارج شود. اما اساسا باید دید چرا تعداد درختان شکسته-افتاده خیلی زیاد شده؟ چرا ریخته؟ کجا ریخته؟ آیا ما الان چنین شرایطی داریم؟ آیا تعیین کرده اند که چه تعداد باید باشد و الان چقدر است؟»
ضمانتي براي جنگلتراشي نيست
این دکترای جنگل از نماینده بهشهر پرسید:« آیا تضمین می کنید که منِ نوعی نروم درختان را «کت» نزنم(کندن بخشی از پوست درخت) و بعد که خشک شد از آن بهره برداری نکنم؟ ما این ها را دیده ایم که می گوییم. کت می زنند؛ خشک می شود و بعد می برند. این ها راهی است برای دستبرد به جنگل. برای اینکه قانون را زیر پا بگذارند و دوربزنند این موارد و درخواست ها را مطرح می کنند.مساله دیگر این است که شما از کجا پیش بینی می کنید که در کجا درخت افتاد که طرح داشته باشید؛ دستگاه ببرید؛ بهره رداری کنید؟ اینکه به شما نمی گويد کجا می افتد؟ چطور میخواهید بر اساس افتادن درخت ها برای کارخانههایت برنامه ریزی کنی که جلوی ضرر وزیانش را بگیری؟ فرض کنید سال بعد هیچ درختی نیفتاد! کارخانه ات باید ورشکست شود؟ برنامه دیگری نباید داشته باشد؟» این دکترای جنگل با اشاره به اینکه سرمایه گذاری روی درخت های شکسته –افتاده هیچ گونه توجیه اقتصادی ندارد ،گفت:« راجع به بحث تنفس هم باید این نکته را بگویم که این طرح قرار بود فقط در طرح هایی که بهره برداری چوب بود را قطع کند؛ این دوستان طرح تنفس را بزرگ کردند که دام را حل کند؛ زباله را حل کند و... این سوء استفاده از این بحث است و آن بودجه ای هم که میخواستند به طرح تنفس بدهند فقط برای عدم بهره برداری چوب بود، تمام جنگلکاری ها و احیا باید انجامشود. ولی مافیای چوب و بعضی بهره بردارها اینها را در بوق وکرنا می کنند که آی ببینید کارخانه تعطیل می شود؛ اشتغال از بین می رود و ... در حالی که این ها بحث فنی جنگل شناسی اکولوژیک نیست».
جنگل زير تيغ مافياي قاچاق چوب
در ميان صدها عامل تخريب جنگل؛ مافيايي قاچاق چوب عاملي است كه كمتر مسئولي تمايل به سخن گفتن درباره آن داشته باشد. مافيايي كه ديگر پنهاني درختان جنگل را قطع نميكنند بلكه آشكار و جلوي چشم مسئولان هزاران درخت را قطع ميكنند و آب از آب تكان نميخورد. موضوع مافياي قاچاق چوب جنگل در دورهاي به مجلس شوراي اسلامي رسيد و طرح تحقيق و تفحص از سازمان منابع طبيعي نيز مصوب شد. تحقيق و تفحصي كه باوجود گذشت چندين سال تاكنون گزارش آن در مجلس قرائت نشده است. گزارشي كه در صورت قرائت آن دلايل تصرف هزاران هکتار از منابع ملی و عمومی و غیردولتی توسط مافيا در آن روشن ميشود. طبق گزارشهاي يكي از نمايندگان مجلس در كميسيون اصل 90 كه منتشر شده است، در طول 25 سال گذشته حدود چهار ميليون هكتار از راضي منابع طبيعي تغييركاربري پيدا كرده؛ اين درحالي است كه سازمان منابع طبيعي كشور در طول عمر 125 سال خود تنها دو ميليون هكتار جنگلكاري انجام داده است. اين آمار نشاندهنده اين مساله است كه سازمان منابع طبيعي بيش از دو برابر درختهاي كه كاشته، جنگلزدايي كرده است. نكته قابل توجه اينجاست كه تمامي اين تغييركاربريها با مجوزهاي قانوني و رسمي صورت گرفته است».سوءمديريت بهجان جنگلهاي كشور افتاده است و هر روز درختان بيشتري در اين بيتدبيري از جنگلهاي ايران محو ميشوند. براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، در 10 سال گذشته وسعت جنگلها با کاهش 14 هزار هکتاری مواجه شده است. همچنين طبق آمار مدیرکل دفتر زیستگاهها و امور مناطق سازمان محیط زیست، در هر ثانیه 350 متر مربع جنگل و مرتع كشور نابود میشود. نابودی ۱۸ میلیون اصله بلوط در غرب کشور گواه روشني بر مساله است. جنگلهايي كه با نابودي آنها،ايران را هر لحظه به بيابان شدن نزديكتر ميكنند. خسارت سالانه بیابانی شدن كشور بيش از يك هزار ميليارد تومان برآورد شده است.