برای محمود یاوری، پایان دوران بازی مصادف با شروع عصری نو شد؛ چون او تازه به تواناییهایش در زمینه مربیگری پی برده بود؛ برایش زمان زیادی نیاز نبود تا هنرش را نشان دهد؛ کمی بعد از خداحافظی از دنیای بازیکنی فوتبال، بهعنوان مربی تیم شهربانی انتخاب و موفق شد آن تیم را از سقوط نجات دهد. میگفت از همان زمان به بعد لقب «تیم نگهدار» را به او دادهاند.
یاوری از آن به بعد سرمربیگری تیمهای ذوبآهن اصفهان، سپاهان اصفهان، برق شیراز، تیم جوانان ایران، تیم امید ایران، فجر سپاسی شیراز، پاس تهران، تراکتورسازی تبریز، ابومسلم مشهد، استقلال اهواز، راهآهن شهرری، شاهین بوشهر، صبای قم، پاس همدان، استیلآذین تهران و مس کرمان را برعهده گرفت و تلاش کرد برای پیشرفت بازیکنان تیمهای مختلف گامی نو بردارد.
داستانهای پیچیده سرمربیگری در تیم ملی
برای محمود یاوری، اما حضور در تیم ملی ایران بهعنوان سرمربی، اوج کار محسوب میشود. او دو بار برای نشستن روی نیمکت تیم ملی کاندیدا شد؛ یک بار موفق شد و بار دیگر نتوانست به چیزی که عشقش را داشت، برسد. برای اولین بار، او زمانی که بهروز صحابه ریاست فدراسیون فوتبال را برعهده گرفته بود، سرمربی تیم ملی شد. صحابه پیشتر بهعنوان شاگرد یاوری فعالیت کرده بود و دوست داشت با معرفیاش بهعنوان سرمربی تیم ملی ادای دِین کرده باشد. یاوری آن زمان رئیس نیروی انتظامی یزد بود که پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی را پذیرفت و نتایج درخشانی به همراه تیم ملی ثبت کرد.
او سال ۱۳۶۲ هدایت تیم ملی ایران را برعهده گرفت که با ستارههای زیادی در بازیهای آسیایی ۱۹۸۲ نتوانسته به فینال برسد. یاوری در شش بازی مقدماتی جام ملتهای ۱۹۸۴ روی نیمکت تیم ملی ایران نشست و بردهایی برابر بنگلادش، سوریه، اندونزی (میزبان)، فیلیپین و تایلند همراه یکی از بهترین تیمهای ملی ایران از نظر تعداد ستارهها به دست آورد. آماری که او بر جا گذاشت خارقالعاده بود: ۲۲ گل زده و دو گل خورده!
با ثبت چنین نتایج درخشانی به نظر میرسید تیم ملی کار دشواری برای رسیدن به عنوان قهرمانی نداشته باشد، ولی بازگشت از آن بازیها و سفر صحابه به حج، همهچیز را به هم ریخت. یاوری میگوید نمیخواست زیر بار پیشنهاد دبیر فدراسیون وقت برود و بازیکنانی را که پیشنهاد داده بود، قبول کند. دست آخر دبیر وقت فدراسیون به یاوری میگوید به کار ادامه دهد تا صحابه برگردد، ولی او از سر لجبازی استعفایش را مینویسد و از تیم ملی کنار میرود.
خودش بعدها گفت که اگر زمان به عقب برمیگشت آن کار را نمیکرد و منتظر صحابه میماند؛ چون میدانست صحابه با او راه میآید.
یاوری برای رسیدن به نیمکت تیم ملی نزدیک به بیستواندی سال منتظر ماند! در دوره اول ریاست علی کفاشیان بر فدراسیون فوتبال، کمیته فنی فدراسیون با حضور کفاشیان، نبی، تاج، محصص، حاجرضایی و معینی تشکیل جلسه دادند و درحالیکه خود محمود یاوری هم عضوی از آن کمیته بود، رأی بر سرمربیگریاش دادند. یاوری پیشنهاد را میپذیرد و حشمت مهاجرانی را بهعنوان مدیر فنی تیم ملی و منصور ابراهیمزاده را بهعنوان دستیارش معرفی میکند، ولی طولی نکشید که زیرآبش را زدند!
او خودش این داستان را در گفتگو با «زیبابا» اینطور توضیح داد: «جلسهای تشکیل داد و بحث به انتخاب سرمربی تیم ملی رسید و قرار شد بر روی گزینهای به توافق برسیم. من برای کاری چند دقیقه از جلسه بیرون رفتم و زمانی که برگشتم، کفاشیان گفت در زمانی که در جلسه نبودید، ما به جمعبندی رسیدیم که شما را برای سرمربیگری تیم ملی انتخاب کنیم، اما فردی که به یک مربی نزدیک بود، این وسط شیطانی کرده و خبر را به گوش داوود احمدینژاد رساند که چه نشستهاید، میخواهند فلانی را برای تیم ملی انتخاب کنند. او هم این اتفاق را به اطلاع علیآبادی رساند و علیآبادی فردی را برای مربیگری معرفی کرد که منتفی شد و بعد بحث سرمربیگری افشین قطبی به وجود آمد و او در شیراز با شاگردانش خداحافظی کرد، اما مربیگری قطبی هم منتفی شد و در نهایت هم علی دایی را انتخاب کردند».
شاید اگر محمود یاوری در آن برهه، نزدیک به حلقه قدرت، فردی را داشت که حمایت اندکی از او میکرد، به فرصت دوبارهای که انتظارش را میکشید میرسید، ولی او فقط محمود یاوری بود و بس. «من نه قیصر هستم و نه سلطان و نه ژنرال؛ من فقط محمود یاوری هستم، یک مربی با اخلاقیات و اصول خاص خودش».