«لاسول» در سال 1948 نقشهای وسایل ارتباطات جمعی یعنی همان رسانهها را اینگونه برمیشمرد:
1.نظارت بر محیط
2.ایجاد همبستگیهای اجتماعی
3.انتقال میراث فرهنگی
و چندسال بعد «چارلز رایت» نقش سرگرمی را به نقشهای مذکور اضافه میکند.
با کمی دقت به روشنی میبینیم که بزرگترین شرکتهای تولید فیلم و سریال در دنیا این چهار کارکرد را با هم ادغام کردهاند و در یک سبد فرهنگی واحد تحت عنوان سرگرمی به خورد مخاطب میدهند.
کارکردهایی که شاید در خیلی از کشورها مغفول مانده است و رسانهها باری به هرجهت از انجام این وظایف سر باز میزنند. اما در این بین بعضی کشورهای خاورمیانه از جمله ترکیه مسیرشان را جدا کردهاند.
نمایی از سریالهای ترکی
آنها الگوی توسعهای خاص خود را پیدا و همانطور که همه شاهدیم به خوبی در سالهای اخیر بازار مخاطب سینما و سریال خود را داغ کردهاند. بر اساس اطلاعات وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه، اکنون بیش از 150 سریال ترکیهای به بیش از 100 کشور جهان صادر و پخش شده است. هر کدام از این سریالها نقش نمایندهای را دارند که میتواند عدهای را برای سفر به ترکیه، حتی مکانهای کمتر شناخته شده ترغیب کند و این یعنی همان کارکرد انتقال میراث فرهنگی که به خوبی ایفا شده و همراه با جذب گردشگر با یک تیر دو نشانه زده و سودی دو چندان را برای این کشور فراهم کرده است.
بر اساس گزارشی که در گاردین نوشته شده است، شیلی، آرژانتین و مکزیک به ترتیب بزرگترین مشتریان سریالهای ترکیهای و در این کشورها بیشتر خریداری شدهاند. از دیگر مشتریان پر و پا قرص سریالهای ترکیهای میتوان به چین، روسیه،کره و ژاپن اشاره کرد.
نمایی از سریالهای ترکی
تا پیش از اینکه سریالهای ترکیهای اینطور بازار خاورمیانه را در دست بگیرند، مصر و به ویژه سوریه یکهتاز سریالهای تلویزیونی در این بخش جهان بودند. محبوبیت سریالهای سوریهای به حدی بود که حتی پس از ورود سریالهای ترکیهای به جهان عرب، دوبله با لهجه سوریهای یکی از ترفندهای شبکهها برای محبوب کردن این سریالها بود.
پس مشخص شد که اگر یک رسانه بتواند درست، با هدف و با انگیزه عمل کند و حتی فقط یکی از کارکردهای رسانهای خود را به خوبی انجام دهد، کارکردها و وظایف دیگر به نوعی همراستا با همدیگر محقق خواهند شد.
بر همین اساس خالی از فایده نیست به نکتهای از مقاله «اِوِرت راجِرز» تحت عنوان " گذر از الگوی حاکم" اشاره کنیم. راجرز در این مقاله مینویسد: الگوی توسعه (رسانهای) در کشورهای درحال توسعه باید الگوی متناوب و منطبق با شرایط خاص هر کشور باشد.
تصویر سریال حریم سلطان یکی از معروفترین سریالهای ترکی
همچنین «چودری عنایت اللّه»، نماینده پاکستان در یونسکو به الگوی واحد جهانیسازی و نوسازی «لِرنِر» ایراد وارد میکند و آن را به خاطر غربی بودن و بیتوجهی به فرهنگهای کشورهای در حال توسعه مورد انتقاد قرار میدهد. او میگوید: الگوی توسعه در کشورهای در حال پیشرفت باید آسیایی، آفریقایی و به طور کلی مبتنی بر خصایص بومی و داخلی هر کشور باشد.
همانطور که شاهد این مدعا این است که بسیاری از کشورهای آسیایی فرهنگ فیلمسازی خود را مطابق فرهنگشان رعایت کردهاند. مانند هند، کره، ژاپن و...
ترکیه از جمله کشورهایی است که فرهنگ خاص کشورش را وارد صنعت فیلمسازی خود کرده است. آداب و رسوم، تفکرات، عقاید و نحوه زندگی مردمش را به خوبی نشان میدهد. بعضی سنتها و آداب قدیمی مثل جبرگراییها و تسلیم سرنوشت شدنها را روایت میکنند و از همان اندیشهها داستانهای طویل و طولانی میسازند و تحویل مخاطبهای جهانی میدهند.
اما راز جذابیت و جلب مخاطب پای سریالهای ترکیهای چیست؟ چرا مخاطبان علاقه وافر به دنبال کردن این داستانهای بی سر و ته دارند؟
از دوجنبه میتوان به این سؤال پاسخ داد: جنبه نظری و جنبه عینی ماجرا.
از حیث جنبه نظری باید گفت که ترکیه از جمله کشورهایی است که همیشه داعیهدار مدرنیسم و تجددگرایی و سبک زندگی غربی است و این دقیقاً همان پیششرط جامعه مدرن است. به این معنا که محققانی چون «مَک کِلند» (1967) که معتقد به نوسازی جهاناند، نوسازی کشورهای در حال توسعه را در گرو تغییر خصایص افراد و ارزشها و هنجارهای موجود در جوامعشان میداند و اینکه باید هرچه بیشتر این نگرشها و ارزشهای خود را به مردم اروپای غربی و آمریکای شمالی شبیه و نزدیک سازند.
از چشمانداز این نظریه به خوبی میبینیم که سریالهای ترکیهای با اقتباس از فرهنگ مبتذلانه غربی و فساد و تباهی موجود در داستانهای به اصطلاح عاشقانه و تلفیق آن با یک سری اندیشههای جبرگرایانه و داستانپردازی، ذهن مخاطب را درگیر بیکیفیتترین حالت و موضوعات ممکن در زندگی میکنند. داستانهایی که اغلب رویایی و یا نادرند و اساساً در زندگی روزمره مخاطب به کمترین کار هم نمیآیند و توشهای ندارند.
نمایش سریالهای ترکی در فیلیمو
این هم جنبه عینی ماجرا است یعنی چیزی که هم اکنون شاهد آنیم. مردم وقتی ذائقه تفکراتشان دستکاری شود به کمترین چیزها اهمیت خواهند داد. به جای نکات ناب و اصیل زندگی و معرفتشناسی به دنبال جنبههای پست و واهی میگردند. نظریات تأثیر ارتباطات بر مخاطب به خوبی راه را برای اصحاب رسانه روشن کرده است که چرا و چطور و چقدر میتوانند روی ذهن مخاطب تأثیر گذار باشند.
در پایان یک سؤال را از مخاطبان عزیز خواهیم پرسید به نظر شما تا چند صباحی پیش که دسترسی به این موهومات کمی دشوار بود و جز از طریق شبکههای ماهوارهای امکان پذیر نبود تا این میزان محبوبیت و طرفدار داشت؟ حال چرا ما باید شرایط دسترسی هرچه بهتر و بیشتر این مبتذلهای خانگی با سبک و سیاق غربی را به خانههایمان فراهم کنیم آن هم با چاشنی دوبله و یک اشتراک شبکه نمایش خانگی؟ به همین سرعت و به همین وسعت...