اين روزها،خنداندن مردم كار آساني نيست، به خصوص مردمي كه با انواع و اقسام مشكلات وگرفتاريها درجامعه درگیرند.اينجاست كه هنر كمدي و قدرت طنز،توانايي خود را به نمايش ميگذارد و چه رسالتي بهتر از اينكه كمدي قدمي براي بهتر شدن حال اين روزهاي مردم بردارد. ژانركمدي در سينماي ايران،تاكنون مسير پرپيچ و خمي را طي كرده است؛شايد بتوان شاهكارترين كمدي هاي تاريخ سينماي ايران را در دوران صامت جست و جو كرد و با يادآوري ستاره هايي همچون چارلي چاپلين و باستر كيتون كه با طنازي ها و شيرينكاريهايشان،جهان را قدري تحمل پذيرتر ميكردند،آسانتر لبخند به لب آورد. يكي از بهترين آثار از دوران درخشان تاريخ كمدي سينماي جهان را مي توان «عصر مدرن» چاپلين قلمداد كرد كه در عين عميق بودن مفاهيم،تلخي تصاوير وپرداخت انتقادي به بحران صنعتي شدن ايالت متحده،در خلق طنزِ موقعيت هوشمندانه عمل كرده و باعث قهقهه مخاطبان هم شده بود.در سينماي ايران اما،چندين سال است كه تعريف كمدي از چارچوب هميشگي آن فاصله گرفته و مسير روتين خود را طي نميكند.كمدي هاي امروز سينماي ايران،تكرارمكررات فرمول هاي اوليه هستند كه با بازگشت چندباره به نوستالژي ها،سعي در خلق خنده دارند.شايد روزگاري،حتي به ذهن كسي هم خطور نمي كرد كه فكل،اِپل و پشت مو، از المانهاي اصلي بيزينس و سودآوري در سينماي كمدي شوند!در همين راستا به «هزارپا»،پرفروش ترين نماينده كمدي سينماي ايران برمي خوريم،اثري به كارگرداني ابوالحسن داوودي و تهيهكنندگي رضا رخشان كه مي توان گفت،هر بخش از آن از آثار پرفروش چند سال اخير سينماي ايران الهام گرفته و اتفاقا درگيشه هم جواب هم داده و توانسته نبض مخاطبان را به دست بگيرد.
محتوای هزارپا
اين فیلم در سالهای بعد از جنگ هشت ساله شروع میشود و داستان مردی به نام رضاست که طی تصادفی، یک پای خود را از دست داده و به همراه دوستش، منصور از راه دزدي و قاپزنی امرار معاش مي كنند.رضا با بازي رضا عطاران به طور اتفاقی متوجه میشود،مسئول یک درمانگاه جانبازان که از قضا یک خانم دکتر جوان و ثروتمند (با بازی سارا بهرامی) است، نذر کرده که با یک جانباز ازدواج کند.او تصمیم میگیرد خودش را جانباز جا بزند و او را به خود علاقهمند كند.رضا در این راه با مشقتهای زیادی روبرو میشود و افرادی همچون سرایدار این مجموعه (با بازی امیرمهدی ژوله) برای او دردسرساز میشوند.داستان فیلم در اولین قدمهایی که برمیدارد، دو داستان مجزا را موازی با هم پیش میبرد: ماجرای کیفي كه اين دو دوست مي دزدند و مدارك مهم درون كيف،جان آن ها را به خطر مياندازد و ماجرای نذر خانم دكتر جوان که رضا از آن باخبر است اما کل داستان تنها به این دو ماجرا ختم نمیشود ودرطول مسیر فیلم، اتفاقات و جریاناتی دیگر باعث بهوجود آمدن پیشامدهای تازهای میشود که ذره ذره به فیلم اضافه ميشوند؛شبيه به اتوبوسی که در ایستگاههای مختلف،مسافرانی جدید (داستانکهایی تازه) را با خود همراه میکند.
كارگردان معتبر
شايد براي مخاطبان عام،فقط ژانر و بازيگران فيلم مطرح باشد،اما براي آنهايي كه دستي بر آتش سينما دارند و سينما را حرفه اي دنبال ميكنند،قبل از ژانر و تركيب بازيگران،نام فيلمساز مهم است و ابوالحسن داوودي،بهرغم كمكار بودنش، فيلمساز كمي نيست.براي متولدين دهه 60، هنوز هم «سفر جادويي» اش تداعي كننده خاطرات خوش كودكي است و هنوز هم تلويزيون براي ايامي كه كفگيرش به ته ديگ ميخورد،«جيببرها به بهشت نميروند» را پخش ميكند!«مرد باراني»،«نان،عشق،موتور هزار»،«تقاطع»و «زادبوم» را ساخته كه هر كدام در زمان اكرانشان ديده شده اند و در چندين مورد نامزدي بهترين فيلم و كارگرداني را در جشنواره هاي فجر و جشن خانه سينما به دست آورده اند.«رخ ديوانه» اش هم كه در سال 93 برنده نخستين سيمرغ جشنواره سيو سوم فيلم فجر به انتخاب مردم شد و تحسين منتقدان را نيز برانگيخت. اين روزها نيز آخرين ساختهاش «هزارپا» با فروش سي و پنج ميلياردي خود،صدرنشين تاريخي گيشه سينما لقب گرفته كه در كنار سودآوري عظيمش براي سينما انتقاداتي هم به لحاظ محتوايي به آن وارد است كه حتي فروش آن را زير سوال مي برد.در اين باره با يكي از تهيه كنندگان و كارگردانان سينما و تلويزيون گفتوگويي ترتيب داده ايم كه در ادامه خواهيد خواند.
در جست و جوي فراموشي!
مي توان گفت «هزارپا» فيلم به ظاهر بيسر و صدا و آرامي است كه انتقادات تند و تيزي نداشته و خيلي محتاطانه به خط قرمزها نزديك مي شود.كمدي ساده اي كه تنها هدف خنداندن مخاطب را دارد و از اين حيث بسيار هم موفق است.حتي شوخيهاي جنسي كه عنصر اصلي كمدي هاي اين روزها هستند و در «هزارپا» هم متاسفانه كم نيستند،در لفافه اي تقريبا شرافتمندانه پيچيده شده تا اين فيلم تمام تلاش خود را بكند تا به اثري سراپا مستهجن بدل نشود!در همين راستا،حامد عنقا، تهيه كننده سينما و تلويزيون با اشاره به ارجحيت داشتن نقش سرگرمي به ديگر نقش هاي سينما و نگاه متفاوت مخاطب عام به آثار سينمايي «هزارپا» را اثري سرگرم كننده براي مخاطب عام دانسته و به «قانون» مي گويد: «مردم برای انتخاب محتوایی که در حوزه اینترتیمنت و سرگرمیشان است،اهدافی که اصحاب رسانه و جامعه فرهنگی برای خود تعریف می کنند،قطعا پیروی نمی کنند،یعنی اگر یک روزنامه نگار یا تهیهکننده یا منتقد نوعی فکر میکند که جامعه باید به سمت خاصی برود يا فيلم با محتواي خاصي را انتخاب كند خيال باطل است، چون تعريف و نگاه مردم عادي به سينما با يك منتقد يا مخاطب خاص سينما متفاوت است.مردم به سينما نمیروند تا با آخرین دستاوردهای فکری که فلان منتقد میخواهد کشف کند،مواجه شوند.نکته ديگر اینکه من فکر می کنم ما هنوز در کشورمان تکلیف خود را با حوزه اینترتیمنت و سرگرمی روشن نکرده ايم؛یعنی یک توهمی از دهه60 وارد سینما شده که فکر می کنیم سینما محل سخنرانی، رهنمود دادن، برطرف کردن مشکلات اجتماعی يا محلی برای عقده گشایی های سیاسی است!من مي گويم سینما در مرحله اول محل سرگرمی است،حال در کنار آن مي تواند برای تمام این مسائل طرحی هم داشته باشد؛براي مثال در انتهای دهه 60 فيلمي به نام «اجارهنشين ها» ساخته شد كه معضلات اجتماعی که مردم در آن سالها با آن دست به گریبان بودند را طرح می کرد اما سرگرم كننده بودن خصيصه اصلي آن بود. در همان دوران فیلمهای دیگری هم ساخته شدند که طرح معضل می کردند اما چون سرگرم کننده نبودند حتی من و شما اسم آنها را هم به خاطر نداریم.طرح این موضوع یک سوءتفاهم است.سینما،تئاتر و تلویزیون و امثال آنها قرار بوده نقش اینترتیمنت را داشته باشد،چراکه حوزه های سرگرمی کشور ما در حداقل میزان ممکن قرار دارد».
وي با اشاره به وضعيت اقتصادي حال حاضر كشور ادامه مي دهد:«مردم به دنبال بهبود روحيه خود هستنديا بهتر بگويم دنبال فراموشي!در همین شرایط اقتصادی ، دلار 20 هزار تومانی، ديويديهاي ده هزار توماني، بلیت سینمای 20 هزار تومانی،30 هزار توماني و 40 هزار تومانی در بعضی سانس ها،مردم به سينما مي روند تا دو ساعت سرگرم شوند و فراموش كنند در چه شرايطي زندگي مي كنند،این سرگرمی تنها خندیدن نیست.گاهی مردم با دیدن فیلم «ابد و یک روز» که فیلم تلخ و گزنده ای هست، هم سرگرم می شوند،با دیدن فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» هم سرگرم می شوند و با «هزارپا» هم،به اين معنا كه سرگرمی با خندیدن تفاوت دارد.اين يك تصور اشتباه است كه فيلم هاي تلخ و اجتماعي را پر محتوا و طنزها را بدون محتوا تعريف مي كنيم و يك سو ءتفاهم دهه شصتی است که گرفتارش شده ايم!»
راه نجاتي به نام بازگشت به نوستالژي ها
امروزه دهه شصت، آدم ها، اتفاقات، فضا و مسائلش براي سينماي ايران بدل شده به يك تخممرغ طلا كه هر از چندگاهي اقتصاد ورشکسته این سینما را مُسکن و مرهمی میشود؛تا زمان و سالی دیگر دوباره فیلمی در این برهه زمانی ساخته شود و بیاید و گیشه را جارو کند. همان آدم کلاش و حقهباز در موقعیتی که ایجاب می کند، تظاهر به پاکیزگی می کند؛ همان موقعیت های گرفتاری در دهه شصت مانند کمیته، تکثیر کاست و VHS، همان تظاهر به تقوا در فضای عقیدتی دوران جنگ و همان بهره کشی از نوستالژی دهه شصت با مدل لباسها و آرایش مو.در حقیقت این خود یکی از تناقضهای عجیب سینمای ایران است.درحالی که جنگ،شرایط اقتصادی و بهخصوص اجتماعی- سیاسی، فضای ناشاد جامعه و... تقریبا هر ایرانی را از احتمال تکرار آن دهه به هراس میاندازد، اما همان فضا، آدمها و فشارهای موجود روی مردم، برپرده سینما برای همین مردم جذاب جلوه میکند.شاهد این مثال موفقیت اکثریت مطلق فیلمهایی است که در آن حالوهوا و فضا ساخته شدهاند. اما عنقا با بيان اين نكته كه استفاده از اين فرمول،تنها راه نزديك شدن به خط قرمزهاست ادامه مي دهد:«فيلمساز براي بيان ساده تر برخي مسائل ناچار است فيلم خود را از ظرف زماني حال خارج كرده و به گذشته ببرد؛ چون می خواهد راحتتر شوخی هایش را مطرح کند کما اینکه در همان دهه شصت اگر می خواستند فیلمی بسازند که به طور مثال روابط زن و مرد را آزادتر نمايش دهد فیلم را به قبل از انقلاب می بردند.يا همین حالا اگر بخواهند سریالی مثل «شهرزاد» بسازند که روابط عاشقانه و فساد آلود را راحت نشان دهد ، باز فیلم را به دهه 40 50 می برند،شايد منظور اين است كه در آن دوره همه بی دین و ایمان بودند.حالا همه مومن و متدین هستند! مي دانيد،اين ها تماما محصول بذری است که خود کاشته ایم. اگر امروز مردم به سمت «هزارپا» و «نهنگ عنبر» میروند برای این است که در دهه 60 و 70 ، فیلم های شبهروشنفکری آقایانی که نمی خواهم اسم بیاورم را به خورد مردم داده و آن ژانر را اشباع كرده ايم».
تغيير در ذائقه فرهنگي مخاطب
بحث ديگر درباره اين فيلم به جهت دادن نياز مخاطبان مربوط مي شود،زيرا وقتي تماشاگر از هر سليقه و تفكري به تماشاي اين فيلم مي رود،نشان ميدهد كه عموم مخاطبان سينما، چنين آثاري را مي پسندند براي همين هم فيلمسازان سعي ميكنند تا با سليقه مخاطبان همراه شوند؛ اتفاقي كه در اين مقطع زماني شايد سينما را با بحران مواجه كند.در اين ميان و در دراز مدت همه چیز علیه مخاطب و مردم ميشود. به اين صورت كه آنها مجبور و ناگزیر به تماشای آثاری می نشینند که ذائقهشان را سطحی میکند و در عین حال سازندگان این آثار با ژست پرفروش بودن تولید این فیلم ها را پی می گیرند، انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است اما تهيه كننده «پدر» با بيان اين نكته كه ذائقه فرهنگي مخاطبان تا اين حد وابسته به فيلمهاي سينمايي نيست، تصريح مي كند:«این فیلمها سطح سلیقه مردم را پایین نمی آورند.این فیلمها با کف سلیقه مردم بازی می کنند.اين دو متفاوت است.امروز اگر «هزارپا» را به عنوان یک فیلم سخيف كه اتفاقا نيست،از پرده پایین بکشیم و یک فیلم بسیار پر محتوا و استخواندار به زعم بسیاری را روي پرده ببریم،مردم نمی بینند.چهکار می کنند؟مینشینند در خانه و عشق های مثلثی،مربعی،ذوزنقه ای جم تی وی را تماشا میکنند!آقای ابوالحسن داوودی هم ادعایی نکرده که می خواهد تاریخ سینما را به قبل و بعد از «هزارپا» تقسیم کند.کما اینکه بسياري از آقایانی که ادعایشان گوش فلک را کر کرده بود، هم كمدي ساختند،در زمان مناسب هم اكران شد و در نهايت مثل بادکنک ترکید، بدون آنكه سودي به سينما برساند و يا دست كم براي سازندگانش بازگشت سرمايه داشته باشد!»
وي با اشاره به بسياري از فيلم هايي كه امروز آثار موفق سينما قلمداد مي شوند اما در دوران خود مورد حمله واقع شده بودند، ادامه مي دهد:«من به عنوان يك ژورنالیست دهه هفتادی به شما مي گويم كه در آن زمان فيلم موفقي مثل «ليلي با من است» هم كه در فضاي دفاع مقدس ساخته شد، دقيقا مورد همین جنس حمله هایی که امروز به «هزارپا» می شود، قرار گرفت.چند سال بعد از آن وقتی فيلم «مارمولک» هم ساخته شد و باز این حمله ها به آن اتفاق افتاد.فیلم سخیفی مثل «تحفه هند» هم همین واکنش ها را به دنبال داشت و حتي فيلم پرمخاطبي همچون «آدمبرفی»اما شما متعالي ترين حرف را هم بزنيد،اگر مخاطب نداشته باشيد.چه فایده ای دارد ؟بايد از اين آقايان شبه روشنفكر دست به نقد خواست كه يك اثر متعالي و پرمخاطب كه خود آن را قبول دارند مثال بزنند،حتم دارم كه مثال آنها يك فيلم ايراني نخواهد بود!يك فیلم فرنگی مثال می زنند بدون آنکه توجه کنند این فیلم ها در چه اقتصاد و با چه سطح تبلیغاتی ساخته شده است».
مثبت هجده و ديگر هيچ!
در اینکه سینمای کمدی و فیلم هایی با تم طنز ضروری و لازم است، شکی نیست اما اکنون ما با سندروم کمدی های تلویزیونی و دم دستی روبه رو هستیم که مبتنی بر شوخی های جنسی و کلامی و موقعیتهای کلیشه ای هستند. برخی معتقد هستند كه امروزه در فضای نمایش اگررقص و آواز و شوخي هاي اروتيك نباشد، هیچ تحولی در آن ایجاد نمی شود؛اما گویا فراموش کرده اند که از سال ۱۳۱۲ که اولین فیلم سینمايی در ایران به نام دختر لر ساخته شد تا سال ۱۳۵۷، یعنی پنج دهه آزادی بی قید و شرط؛ سینمای ایران چه جایگاهی در سطح داخلی و جهانی را توانست از آن خود کند؟بهمن كاميار،كارگردان سينما با اشاره به شوخیهای کلامی دو پهلو عمدتا با رفرنس جنسی كه امروزه گريبانگير بسياري از كمديهاست،درباره علت جلب توجه مخاطبان به اين شوخي ها به «قانون» مي گويد:«مردم آزادي را دوست دارند،حال اين آزادي مي خواهد در گفتار باشد و يا در عمل.
به اين صورت كه آنها فكر مي كنند ممكن است شوخي هايي كه در اين فيلم ديده اند را جاي ديگر نبينند؛پس نهايت استفاده را مي برند. آن دسته از سازندگان و متوليان سينما هم كه تنها به فكر سودآوري هستند خيلي به اين قضايا توجه نميكنند. در نتيجه فيلم هايي را مي بينيد كه شوخي هاي اينچنيني جای خلق موقعیتهای کمیک در ژانر کمدی را مي گيرند و گاهي آنقدر در سكانس ها فراگير مي شود تا كار را از رمق نيندازد.در طول این سالها چند فیلم کمدی را میشناسید که به قیمت خنداندن مخاطبش تن به لودگی و هرزگی نداده باشد؟امروز جدا از منتقدان،بسياري از مردم انتقاد كرده اند كه نمي توانند فيلم را با خانواده ببينند اما كم كم سليقه آنها هم به اين شوخي ها عادت مي كند.نتيجه چيست؟همين مردم چند سال بعد كمدي كه چنين شوخي هايي ندارد، اصلا نمي بينند و اين غم انگيز است...».
حامد عنقا نيز با اشاره به اينكه اين جنس شوخيها حتي ميان آثار شبكه نمايش خانگي نيز رو به عادي شدن است، اظهار مي كند :«من موافق این شوخیها نیستم اما این طور فکر نکنیم که اگر مردم «هزارپا» را دیدند، پس ذائقه فرهنگي شان دگرگون شده است؛كاش زاویه تحلیل خود را درست کنیم.كما اينكه اين جنس شوخي ها در آثار ديگر نيز كم نيستند،براي مثال سریال «ممنوعه» که از اين نظر بسيار بغرنج تر از امثال هزارپاست.ضمن اينكه کارگردان این سريال با توهين به مخاطبش عنوان مي كند که من این سریال را برای آنهایی که مصرف كننده شيشه هستند، ساختهام،یا اینکه این قصه درپايان مي خواهد نشان بدهد كه بد بودن عاقبت ندارد!تمام فیلم های مستهجن +18 قرمز وآبی در سراسر دنیا هم دقيقا همین قصد را دارند.پس این توضيح نيست كه توجيه و راه فرار است!اما نكته اينجا است كه چرا مردم از اين سريال هم استقبال مي كنند؟!سرگرمی!واقعا مردم آنقدرها هم پیچیده نیستند».
برندي به نام عطاران
در سراسر دنيا ، هر فیلم کمدی یک داستان منحصر به فرد دارد که مخاطب را گاهي در مواجهه با چنین داستان هایی متعجب میکند. این فیلمها با هزینه های خیلی بالایی نیز ساخته نمی شوند اما یک ایده داستانی یونیک و منحصر به فرد دارند. داراي کاراکترهای متفاوتند و در دنیایی متفاوت از یکدیگر خلق شده اند. اما کافی است مقداری خلاقیت در یک فیلم ایرانی رخ دهد تا کپیکاریهای تم داستانی اتفاق بیفتد.مگر یک رضا عطاران در بستر انقلاب،تغییرات جامعه و تضاد او با این فضا چقدر پتانسیل دارد که چند سال است ما فقط چنین چیزی میبینیم؟!
مگر جواد عزتی به عنوان یک پخمه در کنار یک پارتنر داناتر چقدر ظرفیت دارد که مدتهاست درحال تماشای آن هستیم ؟! تا کی می شود داستان دختر پولدار و پسر فقیر و برعكس آن را به اشکال مختلف چرخاند و به خورد تماشاگر داد؟!اين روزها ديگر خبری از فیلمساز مولف نیست،کسی که جهان و فردیت خاص خودش را داشته باشد.
كارگردان فيلم هاي «مرداد»و«در وجه حامل»درخصوص عدم انفعال در محتواي آثار سينمايي و پيروي از فرمول هاي تكراري تصريح مي كند:«يكي از معضلاتي كه سينماي ايران امروز گريبان گير آن است، عدم خلاقيت و ريسكپذيري است. متاسفانه ما در سينماي ايران دايم در حال رونويسي از هم هستيم.به اين صورت كه اگر يك فيلم با يك روند و در يك فضا موفق شود،اكثر كارگردان ها را به آن سمت سوق مي دهد، بدون آنكه خلاقيتي در كار باشد . اين موضوع در مورد برخي بازيگران هم صدق مي كند،در نتيجه يك يا چند اسم تكراري را دايم بر سر در سينماها ميبينيم.يك فرمول ديگر نيز كه هميشه در حال تكرار است ، استفاده از دو بازيگر در خارج از كشور به همراه يك زن خارجي است كه خيلي هم ملزم به رعايت حجاب نيست.در اين ميان گاهي وضع به حدي بغرنج مي شود كه كارگردان ها حاضر نيستند حتي تركيب بازيگران را تغيير دهند.يعني شما چند فيلم مي بينيد با يك فضا و يك گروه. اينطور بگويم كه وقتي به دنبال سودآوري باشيد،حاضر به ريسك نيستيد و ترجيح مي دهيد از راه آماده و جواب داده بگذريد تا راهي كه آن را نمي شناسيد.اين راه آماده اگرچه ممکن است تضمینی برای فروش باشد اما ديگر چه انتظاری می توان داشت که در این صنف دگرگونی و تغییر خاصی اتفاق بیفتد؟»
بازي دستها پشت پرده سينماها
بهمن كاميار كه دو فيلم «مرداد» و «در وجه حامل» را همزمان با «هزارپا» بر پرده داشت،با اشاره به عدم نظارت قانوني به عملكرد برخي سينمادارها مي گويد:«در ايران سينمادار از فرصتي برخوردار است كه به راحتي مي تواند فيلم هايي كه مجاور آثاري همچون «هزارپا» هستند را زير پا له كند و هيچ الزام و نظارت قانوني به عملكرد آن ها وجود ندارد.يعني به هر تعداد كه دوست داشته باشد به يك فيلم خاصي سانس مي دهند و به همان تعداد هم از سانس فيلم هاي ديگر كسر مي كند.اين قضيه تا حدي پيش رفت كه فيلم «مرداد» تا هفته سوم اكرانش تنها در چهار سالن سينما در سراسر كشور نمايش داده مي شد و در سينمايي مثل آزادي و كوروش تنها در يك سانس بر پرده بود.شما بهترين فيلم را هم در اين شرايط و در ساعت ده صبح بر پرده ببريد، چه كسي تماشا مي كند؟ بنابراين اگر «هزارپا» به همچنين فروشي دست پيدا كرد كه البته نوش جانش،به اين دلايل هم بود.من با توجه به وضعيت سينماهاي ايران اين را مي گويم كه هيچ فيلمي در شرايط عادي و برابر و با تكيه به آيين نامه ها و قوانين هرگز به همچين فروشي نخواهد رسيد. مگر اينكه شما آييننامه ها را زير پا بگذاريد. آن اراده اي كه پشت اين فيلم بود اين كار را نه تنها با فيلم ما كه با بسياري از آثار و حتي آثار كمدي هم كرد.
وي در خصوص وضعيت نابرابر فروش بليت ها ادامه مي دهد:«سانسي كه براي فيلم ما در سينما تيكت باز مي شد تا ساعت ها قبل از شروع فيلم غير فعال بود و دو ساعت مانده به اكران فيلم تازه سايت را باز مي كردند.به افرادي هم كه بليت «مرداد» را مي خواستند، مي گفتند كه پر شده است اما شما در همين سانس مي توانيد فيلم «هزارپا» را ببينيد.بعد شما سالن هاي سينما را ميديدي كه پر از تماشاگر است اما براي فيلم«هزارپا».اين وضعيت بليتفروشي بود.من از تمام گفته هايم مدارك و مستنداتي دارم كه به كميته انضباطي اكران ارائه كرده ام.فقط ميخواهم بگويم پر فروش بودن برخي فيلم ها تنها به دليل كمدي بودن،سرگرم كننده بودن و جذاب بودن آن نيست بلكه گاهي در كنار تمام اين مسائل به اقدامات و اعمال خلاف قانون هم دست زده مي شود.آيين نامه هاي موجود هم كه ضمانت اجرايي محكمي ندارند، علنا دردي را دوا نخواهند كرد.يك مثال ديگر مي زنم.بعد از عاشورا و در روز دوم مهر،سينماها باز شدند و بسياري از آنها اكران فيلم هاي كمدي را از سر گرفتند در حالي كه طبق آيين نامه شوراي صنفي نمايش، تا هفت روز بعد از عاشورا اين كار ممنوع بود.در نهايت چه برخوردي با متخلفان صورت گرفت؟هيچ!يك سينما دار اگر احساس امنيت و مصونيت نكند هيچگاه تخلف نمي كند.چرا مي كند؟چون مي داند كه احتمالا هيچ برخوردي با او صورت نخواهد گرفت،پس او هم تلاش مي كند كه با زير پا گذاشتن حقوق بسياري از فيلم ها ، سود خود را به جيب بزند».
پيرو اين دو اظهار از دو ديدگاه متفاوت بايد گفت كه وقتی تراژدی به نهایت می رسد تازه کمدی آغاز می شود. کمدی اگر نه سخت ترین یکی از دشوارترین ژانرهای هنری است.اگر در ادبیات شکسپیر و در سینما چارلی چاپلین را به خاطر آوريم،ترکیب معرکه کمدی و تراژدی را به صورت اصیل در آثار این هنرمندان خواهيم ديد.چاپلین جایی گفته بود ۴۰ سال مردم را خنداندم در حالی که از درون می گریستم.در نهایت باید نگران این وضعیت بود. چرا که تنها عنصر «فروش» برخي آثار سطحی و بی رمق،كمكم ضمانتي خواهد شد براي بقا و تداوم آن ها.
بازگشت به نوستالژي!
شايد براي مخاطبان عام،فقط ژانر و بازيگران فيلم مطرح باشد،اما براي آنهايي كه دستي بر آتش سينما دارند و سينما را حرفه اي دنبال ميكنند،قبل از ژانر و تركيب بازيگران،نام فيلمساز مهم است و ابوالحسن داوودي،بهرغم كمكار بودنش، فيلمسازكمي نيست
«هزارپا» فيلم به ظاهر بيسر و صدا و آرامي است كه انتقادات تند و تيزي نداشته و خيلي محتاطانه به خط قرمزها نزديك مي شود
امروزه دهه شصت، آدم ها، اتفاقات، فضا و مسائلش براي سينماي ايران بدل شده به يك تخممرغ طلا كه هر از چندگاهي اقتصاد ورشکسته این سینما را مُسکن و مرهمی میشود؛تا زمان و سالی دیگر دوباره فیلمی در این برهه زمانی ساخته شود و بیاید و گیشه را جارو کند
وقتی تراژدی به نهایت می رسد تازه کمدی آغاز می شود؛ کمدی اگر نه سخت ترین بلکه یکی از دشوارترین ژانرهای هنری است
«هزارپا» فيلم به ظاهر بيسر و صدا و آرامي است كه انتقادات تند و تيزي نداشته و خيلي محتاطانه به خط قرمزها نزديك مي شود
امروزه دهه شصت، آدم ها، اتفاقات، فضا و مسائلش براي سينماي ايران بدل شده به يك تخممرغ طلا كه هر از چندگاهي اقتصاد ورشکسته این سینما را مُسکن و مرهمی میشود؛تا زمان و سالی دیگر دوباره فیلمی در این برهه زمانی ساخته شود و بیاید و گیشه را جارو کند
وقتی تراژدی به نهایت می رسد تازه کمدی آغاز می شود؛ کمدی اگر نه سخت ترین بلکه یکی از دشوارترین ژانرهای هنری است
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران