دختر هاشمیرفسنجانی بودن، چقدر بر پوشش شما و تربیت فرزندانتان تأثیر داشته است؟ از ابتدا که شروع به فعالیت کردید، اتفاق افتاده است که به نحوه پوششتان ایراد بگیرند و بگویند که چطور لباس بپوشید؟
بله؛ البته این چیزها سلیقهای است. من از زیر چادر شلوار جین یا کتانی سفید میپوشیدم که برخی ایراد میگرفتند. دانشگاه آزاد هم که دانشجو بودم، در آن زمان مانتوها همه بلند و گشاد و تیره بود، سر کلاس چادر را برمیداشتم، مانتوهایم بلند نبود، معمولا رنگ روشن میپوشیدم یا بارانی که کمی چسبان بود. رئیس دانشگاه گفت ما میدانیم حجاب شما مشکلی ندارد، ولی شما که اینطور میپوشید دیگران هم میخواهند همین کار را بکنند. گفتم خیلی هم خوب است که بپوشند. وقتی مشکلی ندارد، چه اشکالی دارد دیگران نیز آن را انجام دهند. مانتوهای دراز و گشاد که در هرکدام چند نفر جای میگیرند، چیست که تن دخترهایمان کردهایم. اینطور حرفها بوده، اما موضوعات جدیتر نبوده است.
پدر یا مادرتان به شما چیزی نمیگفتند؟
معمولا نه؛ من چادری هستم، اما اینطور نبود که فکر کنم چادر حجاب برتر است و همهجا چادر سر کنم. مثلا در دانشگاه با مانتو و روسری بودم و حتی مقنعه هم سر نمیکردم. فقط زمان اسبسواری مقنعه سر میکنم که راحتتر است. یا در ماشین معمولا چادر از روی سرم میافتد و اصراری به سرکردن آن ندارم، احتمالا گاهی تذکر هم داده بودند، اما بهصورت جدی چیزی یادم نیست.
هیچوقت درگیر برادر غیرتی بودهاید؟
خوشبختانه نه؛ یکبار قبل از انقلاب که بابا زندان بود، محسن چیزی به من گفت، یادم نیست چه بود، مامان با او دعوا کرد که مگر تو قیم فائزه هستی؟ و تمام شد. الان هم گاهی محسن به صحبتهای من اعتراض میکند من هم میگویم این موضوع من است، نه تو. بههرحال تربیت خانوادگی و رفتارهای مامان و بابا نتیجهاش این بوده که چنین اعتراضاتی نبوده است. اگر هم بوده، من زیر بار نرفتهام که این تذکرها ادامه داشته باشد.
اجازه داشتید به منزل دوستانتان رفتوآمد کنید؟
تا حدودی که مامان میشناخت بله. اما با هر کسی اجازه رفتوآمد نداشتیم.
از چه زمانی به شما اجازه دادند تنها رفتوآمد کنید؟
اینگونه به خاطر نمیآورم؛ احساس محدودیت بالا و زیاد نداشتیم. برای دبیرستان تنها یا با فاطمه میرفتم. البته چون 16سالگی هم ازدواج کردم، خیلی درگیر این مسائل نشدم.
هیچوقت اینطور بوده که با دوستانتان سینما و رستوران رفته باشید؟
یادم نیست چه زمانی این برنامهها شروع شد. بعد از دبیرستان چون ازدواج هم کرده بودم و همسرم هم کسی نبود که به این کارها کاری داشته باشد، این برنامهها عادی بود.
در ارتباط با مردها چطور بودید؟
من 16سالگی ازدواج کردم، بنابراین این موارد برای من پیش نیامد که رابطهای شکل بگیرد. رفتوآمد با همکلاسی مرد یا دوست مرد بهصورت خاص یا تنها نیز نداشتم، اما اینکه در کلاس گفتوگو کنیم عادی بود. من زمانی که دانشگاه رفتم، دختر آقای هاشمی بودم و مراجعات متعددی بود که کار، پول، وام و... میخواستند یا مشکلی داشتند، بنابراین مراجعان مرد نیز زیاد بودند. هیچوقت دچار این محدودیتها نبودم که با مردها صحبت نکنم.
هیچوقت با پدیده آزار از طرف جنس مخالف روبهرو بودید؟ بالاخره همه که شما را نمیشناسند. محدوده آزار را برای خودتان چطور تعریف کردهاید؟ چون زندگیکردن بهعنوان فائزه هاشمی متفاوت است.
ممکن است در بازار یا جای شلوغی که بودم، کسی متلکی گفته باشد، نمیگویم نبوده، افراد عادی کوچه و بازار این کارها را میکنند و برای همه هم اتفاق میافتد. مهمترین موردی که برای من توهین باشد، از طرف آقای تاجیک بود که فیلمش هم پخش شد و آن صحنه حرفهای رکیک هم داشت؛ بهجز آن من با این پدیدهها بهصورت جدی و بحرانی روبهرو نبودهام.
وقتی با آن آزار مشخص روبهرو شدید، منظورم ماجرای آقای تاجیک است، واکنش روحیتان چطور بود؟
آن ماجرا سنگین بود، اما نه اینکه برای مدتها من را درگیر کند و روح و روانم را به هم بریزد.
پیگیری قانونی نکردید؟
خیر؛ دادستانی دنبال کرد. پیشتر شکایاتی از دروغهای رسانههای اصولگرا درباره خودم داشتم. یکبار سال 88 بود که گفته بودند من 300 هزار مانتوی سبز در ستادهای آقای موسوی پخش کردهام یا روزنامه جوان عکس برجی را در نیاوران انداخته و گفته بود این متعلق به فلانی است. از من اسمی نبرده بود، ولی تمام مشخصات مالک برج ادعایی فقط به من میخورد و موارد دیگر که هیچکدام به جایی نرسید، بنابراین دنبال شکایت نبودم؛ چون معتقد بودم مورد آقای تاجیک هم به جایی نخواهد رسید. آن اتفاق، هم علنی شده بود و همه محکومش کرده بودند، ایشان به بابا هم توهین کرد. دادستانی بهعنوان مدعیالعموم وارد قضیه شد و محکومیتی هم به ایشان دادند که پس از یک روز زندان هم آزاد شد؛ از اول نتیجه معلوم بود.
تکانه عصبیای در این زمینه در خانه نداشتید؟
خیر؛ از این اتفاقها زیاد داشتیم؛ برخورد انصار حزبالله و... البته نه به این شدت و وقاحت.
پدر یا همسرتان هیچوقت نگفتند فائزه بس کن؟
همسرم که هیچوقت؛ ولی بابا گاهی میگفت که مثلا فلان جا تند رفتی.
لحنشان تند بود یا دوستانه؟
بابا اصولا لحن تندی نداشت؛ اما طوری بود که معمولا اثر میکرد. درباره همسرم هم بالاخره دعواهای زن و شوهری همیشه هست. اگر همسرم تند شده، من هم تند شدهام یا برعکس. همیشه در مقابل چیزهایی که به نظرم منطقی نیست، ایستادهام.
به نظرتان در ماجرای رومینا که پدرش فقط 9 سال حبس گرفته، چقدر به نبودن یک ضمانت اجرائی قانونی در مورد زنان ربط دارد؟
اینجا قانون اشکال داشت، قانون ما متأسفانه این است. اینجا برخلاف قانون عمل نشده است؛ قانون مشکل دارد که اجازه چنین کاری به پدر میدهد. درصورتیکه یک فاجعه عمومی است و مدعیالعموم باید جدی وارد قضیه شود. در لایحه منع خشونت هم فقط مادر را به قانون قبلی اضافه کردهاند. یعنی مادر هم اگر فرزندش را بکشد، مشابه پدر با او رفتار میشود. خواستند صدای فعالان حوزه زنان را کم کنند، مادر را هم به این قضیه اضافه کردند که اگر تصویب شود، فاجعه است و مادر هم اعدام نمیشود. به نظرم اگر کسی بلایی سر فرزندش بیاورد، باید چندبرابر افراد عادی مجازات شود.
در مورد وضعیت زنان الان کجا ایستادهایم؟
زنان بهویژه دختران جوان فعال شدهاند، حقوقشان را شناخته و شهامت پیدا کردهاند، برای مطالبهاش وارد شده و هزینه میدهند و به خواستهشان تا حدودی میرسند. فضای مجازی هم به این قضیه بسیار کمک کرده است.
یعنی فعلا از طرف دولت و مجلس آبی برایشان گرم نمیشود؟
به نظرم نه، یکی از موضوعاتی که برای اصولگراها مهم است، این است که تغییرات و اصلاحات به نام چه کسی تمام شود. اگر عاقل باشند و مطالبات جامعه و... را ببینند، شاید کاری کنند.
فائزه هاشمي: خیانت میکنند میگویند پرستو بود
روزنامه شرق با فائزه هاشمی رفسنجانی پیرامون موضوعات مختلف سیاسی از جمله موقعیت کنونی زنان گفت وگو کرده است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران