شرق با او درباره برادرش شهید باهنر و همچنین انتخابات ۱۴۰۰ و اتفاقات روز گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آخرین دیدارتان با شهید حجتالاسلام باهنر چه زمانی بود؟
من در آن موقع معاون استاندار کرمان بودم. مدت نخستوزیری ایشان خیلی کوتاه بود و حدود یک ماه بیشتر طول نکشید؛ یعنی از مرداد تا شهریور. من در زمان نخستوزیری یک بار خدمت ایشان رسیدم و گفتم میدانم گرفتاریهای شما ملی است، اما بالاخره کرمان هم محروم است و بودجه و امکانات میخواهیم و باید مقداری هوای کرمان را داشته باشید.
آخرین دیدارتان با شهید حجتالاسلام باهنر چه زمانی بود؟
من در آن موقع معاون استاندار کرمان بودم. مدت نخستوزیری ایشان خیلی کوتاه بود و حدود یک ماه بیشتر طول نکشید؛ یعنی از مرداد تا شهریور. من در زمان نخستوزیری یک بار خدمت ایشان رسیدم و گفتم میدانم گرفتاریهای شما ملی است، اما بالاخره کرمان هم محروم است و بودجه و امکانات میخواهیم و باید مقداری هوای کرمان را داشته باشید.
ایشان لبخندی زد و گفت ببین تو اگر فکر میکنی همینطور در کرمان بنشینی امکانات برایت میرسد، فایدهای ندارد، تو هم مثل بقیه باید بیایی و چکوچانه بزنی و خلاصه پاشنه در را دربیاوری تا بتوانی امکانات بگیری، اینطور نیست که فکر کنی آنجا هستی و ما هوایت را داریم. این تقریبا آخرین خاطره من از ایشان بود. در کرمان بودم که خبر انفجار را شنیدیم. خانواده ایشان همه در کرمان بودند، مرحوم ابوی و دیگران.
من در این میان از یک طرف خبرها را دریافت میکردم و از طرفی میخواستم خبرهای ناگوار را به خانواده ندهم. تقریبا شب تا صبح بیدار بودیم و خبرها را دنبال میکردیم تا ساعت شش صبح بود که دیگر مطمئن شدم اخبار در ساعت هفت صبح خبر را اعلام خواهد کرد؛ بنابراین به منزل رفتم و هر طور بود خواهرها و برادرها و پدر و مادرم را آماده کردیم که خبر را بشنوند.
چرا بعد از شهادت بزرگانی مثل شهید باهنر به بحران سیاستگذاری دچار شدهایم؟
بحران را چگونه میبینید؟ زمانی این بستگی داشت به سعه صدر حضرت امام (ره). وقتی صدام به ایران از هوا و زمین و دریا حمله کرد، عدهای خدمت امام رفتند و گفتند وضعیت عادی نیست، شما وضع فوقالعاده اعلام کنید، چون در قانون اساسی داریم. حضرت امام فرمودند «نه اتفاقی نیفتاده، یک دیوانهای سنگی در چاه انداخته و ما پس میزنیم، نه آقا وضعیت عادی است». عدهای هم اینقدر سینهشان تنگ است تا کسی میگوید آی بحران عظیمی در کشور اتفاق افتاده، میپرسند چه شده؟ پاسخ میدهند هیچچیز! متوجه نمیشوم منظور شما از بحران چیست؟ بحران سیاستگذاری یعنی چه؟!
همین وضعیتی که الان هست، وضعیت اقتصادی و وضعیتی که شما هم در مصاحبههایتان به آن اشاره میکنید.
مشکلات در کشور وجود دارد، در همه کشورها هم هست و بالاخره دعوا میشود و مقامات را عزل میکنند، استیضاح میشوند یا به دادگاه میبرند. بله، ما اشکالات ساختاری در کشور داریم که باید بهتدریج حل شود. با وجود اینکه رقابت سیاسی خوب است و شادابی و طراوت میآورد، اما بعضیها اشتباه میگیرند و فکر میکنند همواره باید رقابت سیاسی برقرار باشد. همیشه گفتهام دولتی که مستقر است و کار میکند در مقابل آن نباید کارشکنی کرد.
موفقیت رئیسجمهور مستقر موفقیت نظام و عدم موفقیتش هم عدم موفقیت نظام است. اینکه بگویم، چون حالا امسال بنده یا حزب من پیروز نشده چهار سال کارشکنی کنیم و نگذاریم دولت کار کند، تدبیر و فهم سیاسی نیست. همواره گفتهام ما باید همهمان به این رشد برسیم که سه قوه باید به کمک هم کشور را اداره کنند نه در مقابل هم.
در خیلی از کشورها که کابینه سقوط میکند، آن را عوض میکنند، اسم اینها بحران نیست، ولی اینکه اگر من در مجلس بودم و به این وزیر رأی میدادم یا نمیدادم، بله، شاید اگر در مجلس بودم حتما رأی میدادم. با وجود اینکه وزیر هم ممکن است اشکالاتی داشته باشد، ولی یک سال بیشتر به پایان دولت نمانده، دولت باید فعال باشد و کار کند. گرفتاریهای داخلی و خارجی کشور زیاد است. این را که مجلس به وزیری رأی نداده است بهعنوان مسئله قبول دارم، اما اینکه بحرانی وجود دارد، خیر.
به نظر شما اگر شهید باهنر امروز حضور داشتند، پیشنهاد و راهبردشان برای حل مسائل کشور مانند بحث هستهای و روابط با آمریکا، چه بود؟
سخت است که پیشبینی کنیم و نمیتوانید چنین قیاسهایی بکنید. در زمان نخستوزیری، شهید رجایی بهعنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی شد و مجلس به ایشان رأی داد، بعد از آن خبرنگاری از ایشان سؤال کرد الان که وزیر شدید چه حسی دارید؟ او جواب خیلی جالبی داد و گفت: «فرق دیروز و امروزم این است که تا دیروز چهار فرزند داشتم، امروز ۱۱ میلیون فرزند دارم و فکر میکنم که از امروز باید به این ۱۱ میلیون برسم».
یا شهید رجایی چند دفعه گفته بودند: «هر کاری را انجام میدهم فقط مجسم میکنم که ۱۱ میلیون نفر به من رأی دادهاند و پاسخ این ۱۱ میلیون را چطور باید بدهم که خدا راضی باشد. هر وقت این بار را روی دوشم حس میکنم، بسیار کمرشکن است».
من آن را به موقعیت امروز انتقال میدهم، زمانی که به انتخابات مجلس دهم یا یازدهم مانده بود، مقام معظم رهبری -البته من واژههایی را که ایشان گفتند کاملا به یاد ندارم- فرمودند: «این مسئولیتها یک وبال است. من نمیدانم چرا برخی اینقدر هول و ولا دارند که مثلا به مجلس بروند و جزء مقامات باشند. اگر انسان کمی تفکر کند، فقط وبال است، مگر اینکه کسی این مقامات را طعمه، لقمه و سور و ساتی بداند و بخواهد». واقعا نمیدانم اگر امروز شهید باهنر بود با این تحریمها، گرفتاریها و مشکلات اقتصادی و... چه میکرد.
به مسائل روز بپردازیم. به نظر شما اصلاحطلبان در انتخابات ۱٤۰۰ شرکت کرده و کاندیدایی را معرفی میکنند که بتواند رأی بیاورد؟
اصلاحطلبان در طول ۱۵سال گذشته مواضعشان تغییر کرده و زمانی در اوج دولت اصلاحات و مجلس ششم به محض اینکه اتفاقی میافتاد میگفتند ما تحریم میکنیم و پای صندوق نمیآییم. بعد از مدتی حدود هشت سال قبل، حتی تئوریپردازهای اصلی اصلاحطلبان میگفتند اگر مطالبهای دارید باید پای صندوق رأی بروید، تحریم چیزی را به آدم نمیدهد. من یک مسئله ساده را عرض میکنم، موقعی که فرض میکنیم در انتخابات دو نفر کاندیدا هستند و رقابت میکنند ما حدی برای رأی نداریم.
در مجلس هم همینطور است، ما حدی برای رأی نداریم. اگر چهارپنجم صاحبان حق، رأی ندهند با همان یکپنجمی که رأی میدهند، نتیجه انتخابات روشن میشود و آنها صاحب حق میشوند. اما آنهایی که پای صندوق نمیروند معنایش این است که حقشان را به افرادی که پای صندوق رفتهاند، واگذار کردهاند بنابراین اصلاحطلبان مدتی بحثهایشان این بود و فکر میکنم هنوز هم همین است. گاهی میگویند اگر فلان بشود ما فلان کار را انجام میدهیم، ولی بالاخره اگر مطالبهای وجود دارد باید پای صندوق بیایند و رأی بدهند.
این هم که اگر شخص مورد نظری را دارند که میتواند رأی بیاورد یا نمیتواند از فرایندهایی است که در جمهوری اسلامی داریم. نکتهای در اصلاحطلبان هست که آن را خیلی میپسندم و کاش ما اصولگرایان هم این رفتار را داشتیم و آن، این است که اصلاحطلبان بیشتر بین افراد موجود تقسیمبندی میکنند و میگویند یک خوب داریم و یک خوبتر، یک بیتفاوت داریم و یک بد و یک بدتر داریم سپس انتخاب میکنند. به نظر خودشان حتی اگر فقط چهار کاندیدای اصولگرا هم وجود داشته باشد آنها میگویند از بین آن چهار نفر یکی را که به ما نزدیکتر است، انتخاب میکنیم و به او رأی میدهیم.
مثل آقای روحانی که در اصل اصلاحطلب نبود، اما از بین کاندیداها حتی نسبت به آقای عارف که اصلاحطلب بود، او را ترجیح دادند. اما اصولگرایان مشکلی که دارند این است که اگر کسی به نظر آنها ذرهای از اصولگراییاش کم یا زیاد شده باشد میگویند بد است و باید او را بیرون بیندازیم بنابراین احساسم این است که اصلاحطلبان میآیند و امیدواریم که کاندیدای مطلوبی هم داشته باشند تا رقابت جدی شود.
به نظر شما در انتخابات ۱٤۰۰، چه کسانی نامزد اصولگرایان هستند؟
اول اینکه من حتما نیستم تا خیال بقیه کاندیداها راحت باشد که رقیبی به نام باهنر ندارند. اما اینکه چه کسانی میآیند یا چه کسانی نمیآیند هنوز خیلی زود است که اظهارنظر کنیم. متأسفانه ما از نظر ساختاری چند حزب قوی نداریم و احزاب ما کوچک و ریزریز هستند بنابراین هم در بخش اصولگرایی باید شورای وحدت تشکیل شود و هم در بخش اصلاحطلبی. اصلاحطلبان ممکن است ۲۰ تا حزب داشته باشند، اما حزبهای ریزریز دارند که باید خود را جمع کنند.
بعد از اینکه آقای خاتمی انتخاب شد، من رئیس ستاد رقیب او و نماینده مجلس هم بودم. پیش آقای خاتمی رفتم برای تبریک و به ایشان گفتم الحمدلله شما انتخاب شدید، وزرایی که میخواهید به مجلس معرفی کنید چه کسانی هستند و مشی اقتصادی شما چیست؟ ایشان زد زیر خنده، گفتم چرا میخندید؟! گفت مگر فکر میکردم رئیسجمهور بشوم که در این موارد فکر کرده باشم. همین الان هم اگر از ایشان سؤال کنید این حرف را تکذیب نمیکند و میگوید «زمانی که انتخاب شدم فکر کردم که باید چه کار بکنم یا نکنم».
یا آقای احمدینژاد که در سال ۸٤ انتخاب شد، تا پایان سال ۸۳، ستاد به او اجاره داده نمیشد و خیلی باید تلاش میکردند تا بتوانند جایی را اجاره کنند، اما خودش این باور را داشت که رئیسجمهور است، یا آقای روحانی -خدا رحمت کند مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی را- بعد از اینکه ایشان فوت شد گفتند ایشان در جلسهای گفته بود: «اگر از آقای روحانی حمایت نمیکرد، روحانی پنج درصد هم رأی نمیآورد».
حتی اگر آنها به آقای عارف فشار نمیآوردند که کنار برود یا اگر کاندیداهایی که جریان اصولگرایی داشتند، چهار نفر بودند و هرکدام از آنها رأی میآورد، معلوم نبود آقای روحانی انتخاب شود. متأسفانه رؤسای جمهور ما دو یا سه ماه قبل از انتخابات حرارت میگیرند، بنابراین الان نمیتوان روی آدمها تصور و تحلیل روشنی داشت. البته اصل موضوع خوب نیست، هر نظامی باید بداند که بالاخره دور آینده، حداکثر بین دو نفر، یا این میشود یا آن دیگری، ولی ما متأسفانه این را نداریم.
با توجه به سیری که از سال ۷۶ به وجود آمده به نظر شما مهم است که چه کسی رئیسجمهور شود؟ مردم بیانگیزه نشدهاند؟
اگر قوای این رشد را داشته باشند و به اینجا برسند که باید با هم کشور را اداره کنند، دیگر بگومگوهای غیرضروری اتفاق نمیافتد. چند روز پیش که دولت با مقام معظم رهبری ارتباط تصویری داشت، ایشان فرمودند بالاخره یک سال فرصت هست. یکبار مقام معظم رهبری خطاب به ما نمایندگان فرمودند چهار سال مانند ابر بهار میگذرد و تمام میشود.
میرزاتقیخان امیرکبیر که در دوره قاجاریه و در دوران خمودی، اصلاحات را در کشور ایجاد کرد کل دوره صدارتش چیزی حدود سه سال بود؛ یعنی در ضمن اینکه این چهار سال مثل ابر بهار میگذرد، اما اگر ارادهای، همتی، تدبیری و وحدتی وجود داشته باشد خیلی از کارها را میتوان انجام داد. بهتازگی ایشان فرمودند دولت هنوز یک سال وقت دارد، یک سال میشود سه تا صد روز و یک ۶۵ روز و در این مدت خیلی کارها میتوان انجام داد. بله البته مجلس و قوه قضائیه هم باید کمک کنند.
اینگونه به نظر میرسد که در سال آخر دولت، رئیسجمهور کشور را رها میکند، به نظر شما اینطور نیست؟!
نه، این بیانصافی است. الان ادارهکردن کشور واقعا خیلی سخت است، بودجه عمومی دولت ٤۰ درصد است، ولی ما مطلع هستیم که دولت حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد کسری دارد. کسری بودجه دولت، یعنی دولت بیستوپنجم ماه که میرسد فقط دغدغه دارد که چطور حقوق کارمندان را بدهد یا یارانهها را چطور به حساب واریز کند، یا کمکمعیشتی را چه کند.
گرفتاریهای دولت زیاد است البته کمی بیانگیزگی هم هست و خلاصه وزرای دولت هم به اندازه بنده پیر و قدیمی و کمحوصله هستند و این مشکلات را دارند، ولی الان ادارهکردن کشور خیلی سخت است و همه باید دست به دست هم کمک کنند تا مشکلات حل شود.
مهمترین وظیفه دولت آینده از نظر شما چیست؟
متأسفانه بیشتر کاندیداهای ریاستجمهوری ما نمیدانند چه اختیارات و چه وظایفی دارند. میبینید که دولتها در دور دومشان میگویند اختیارات ما کم است. میگوییم خب بنده خدا تو رئیسجمهور هستی، با این قانون اساسی رئیسجمهور شدی، رئیسجمهور کشور دیگری که نیستی، رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران هستی. در قانون اساسی نوشته رئیسجمهور چه اختیارات و چه وظایفی دارد. اینکه بعد از هفت سال بگوید من اختیاراتم کم است، کملطفی است. آقایان محترم کاندیداها بروید اول درست قانون اساسی را بخوانید.
این نکته اول؛ نکته دوم اینکه باید بدانند کشور در چه وضعیتی است، مثال کوچکتر آن را بزنم؛ در دوره نهم مجلس، نماینده جدید میگفت: «این هشت دور قبلی نمایندگان مجلس هیچ کاری برای کشور نکردند. حالا من آمدهام دو تا را بکنم چهار تا و چهار تا را هشت تا». اما بعد از حدود شش ماه میفهمند اصلا خبری نیست که یک قانون بگذاریم که تورم نباشد، اینگونه که حل نمیشود. تورم صد عامل اقتصادی دارد، باید آن عوامل را اصلاح و برطرف کنیم تا تورم کنترل شود وگرنه تورم و پارامترهای اقتصادی و اجتماعی منتظر قانون مجلس که نیستند.
مثل اینکه قانون تصویب کنیم که از فردا آب باید در ۱٢۰ درجه به جوش بیاید. رئیسجمهور آینده باید بداند چه اختیاراتی دارد و به چه مأموریتی میرود؟ بعضی از مسئولیتها وبال است، حضرت آقا میفرماید: «این همه هول و ولا برای اینکه میخواهد نماینده مجلس شود، میخواهد عضو شورای شهر شود، یا میخواهد استاندار شود، خوب میدانی استاندار شوی چه مسئولیتهایی داری؟ چه اختیاراتی داری؟ اینها را باید بدانی».
واقعا رئیسجمهور باید همراه خرد جمعی باشد؛ بعضی وقتها به شوخی میگویم بعضی از آقایان هستند که اگر ۲۰ میلیون رأی آوردند، فکر میکنند عقلشان هم به اندازه آن ۲۰ میلیون فرد کار میکند درحالیکه این شخص هم یک انسان است. اگر تو رفتی رئیسجمهور شدی، باید خرد جمعی را به کار بگیری و برای اداره کشور به مجموعهای از تدابیر و افکار، رایزنیها و تمهیدات نیاز است.
بسیاری از اصولگرایان قدیمی مثل شما و آقای احمد توکلی و اعضای ارشد مؤتلفه، آرامآرام در حال حذف از صحنه کشور هستند. کسانی که در صحنه کشور تأثیرگذار بودند، اما کسانی که جایگزین میشوند هیچ سابقهای در ذهن مردم ندارند.
مسئله حذف نیست، حداقلش این بود که در دوره گذشته شاید از استثنائیترین افرادی بودم که برای انتخابات مجلس ثبتنام نکردم و هیچ کسی هم به من نگفته بود ثبتنام نکن. ثبتنامنکردن خود را اینقدر محرمانه نگه داشتم که تا روز بعد از پایان مهلت ثبتنام هیچ کسی حتی اعضای خانوادهام هم مطلع نبودند.
بعد هم که ثبتنام نکردم خیلیها به من نقد کردند که چرا نیامدی. واقعا معتقد هستم باید نسلها بچرخد. به شوخی گفتهام بعضیهایمان آنچنان به پستهایمان چسبیدهایم که فقط ملکالموت باید بیاید، مردم و جامعه را نجات دهد. گفتم قبل از اینکه ملکالموت به سراغمان بیاید خودمان تحویل دهیم. اینکه میگویید سابقه قبلی ندارند، بله؛ این یکی از اشکالات ساختاری کشور است. ما کادر تربیت نمیکنیم. کادر تربیتکردن برای حاکمیت را دانشگاه و مدرسه نمیتوانند، آنجا که کادر برای حاکمیت تربیت میشود حزب است.
احزاب میتوانند کادر تربیت کنند و ما دو، سه حزب قدر قدرتمند و فراگیر و البته پاسخگو میخواهیم. حزب که میگویم منظورم حزب در چارچوب نظام است نه حزبی که بخواهد مخالف نظام کار کند. هیچ حکومتی رقیب حکومت را بر نمیتابد. رقیب مجلس، رقیب رئیسجمهور، رقیب این یا آن حزب، خوب است، بیایند مذاکره و رقابت کنند، اما کسی نمیتواند رقیب حکومت باشد. بعضی وقتها اشکال دوستان این است که وقتی رأیشان بالا میرود، فکر میکنند میتوانند با حکومت درگیر شوند؛ هیچ حکومتی اجازه نمیدهد که با حکومت درگیر شوند.
بارها گفتهام که فرانسه در دنیا به مهد دموکراسی مشهور است، یک اصل قانون اساسی فرانسه میگوید نظام حاکم بر فرانسه لائیک است، هر کشوری یک نظامی را حاکم میکند، ایران نظام اسلامی، فرانسه لائیک و آمریکا لیبرال دموکراسی. ولی بند دوم این اصل مهم است که میگوید این اصل با هیچ روش دموکراتیک، تغییرپذیر نیست. یعنی ۹۰ درصد از مردم فرانسه هم بگویند این اصل را میخواهیم تغییر بدهیم، رأی ندارد بنابراین هر حکومتی یکسری اصول دارد که آن اصولش تغییرناپذیر است. هر کسی هم که میخواهد در صحنه سیاسی فعالیت کند باید زیر آن اصول، بازی سیاسی و رقابت کند. بعضی وقتها تعدادی از دوستان ما این اشتباه را میکردند که، چون رأیشان بالاست، میتوانند زیر دو خم نظام هم بروند.
اما میشود کسانی که تازهواردند و سابقه حکمرانی ندارند نیایند؟ من میگویم نمیشود. بالاخره نسلها عوض میشود، ۸۰ درصد از شهروندان کشورمان کسانی هستند که امام را درک نکردند، انقلاب و جنگ را ندیدند و الان هم صاحب رأی هستند. اینکه نمیشود بگوییم همیشه همان قدیمیها باشند. به من میگفتند آقای باهنر شما هفت دور در مجلس بودید، حیف نیست که به مجلس نروید؟ من گفتم خب به فرض هفت دوره بشود هشت دوره، بعدش چه؟ بالاخره زمانی ما باید کنار برویم و کار را تحویل یک عده دیگر بدهیم. اگر کادرسازی شده بود و تحویل افراد کادر میدادیم، خوب بود.
درباره شکایت آقای میرسلیم از آقای قالیباف، پروندهای وجود دارد، جایگاه رئیس مجلس با این پروندهها چه میشود؟
شکایت از هیچ فردی در کشور حاشیه امن از نظر قانون ندارد و نباید داشته باشد. این صراحت قانون اساسی است، اما من نقدی جدی به آقای میرسلیم دارم، آقای میرسلیم اگر مستنداتی دارد، باید به دادگاه ارائه بدهد و مصاحبه هم نکند. کسی رفته و رئیس مجلس شده و حرمت دارد. در مقابل قانون همه یکی هستند، اما قبل از اینکه دادگاه و پرونده و سندی باشد، شخصی حرفی را در رسانه بزند، به نظر من کار مدبرانهای نبود.
دادگاه هم میداند که چه زمانی میتواند اتهام را افشا کند و چه زمانی نباید افشا کند. خیلی جاها برای رسیدگی هست، کمیسیون اصل ۹۰ و بازرسی کل کشور میتواند رسیدگی کند، اما اینکه حرفی را سر زبانها بیندازد، کار مدبرانهای نبود. فرض میکنیم کسی بگوید باهنر دزدی کرده، این روزها با این فضای مجازی تا بخواهم ثابت کنم من نبودم، نمیشود. به این بخش کار آقای میرسلیم کاملا نقد دارم و نباید این کار را میکرد.
به نظر میرسد عدهای تلاش دارند بگویند مجلس یا ریاستجمهوری جایگاهی در قدرت ندارند، به نظر شما چه راهحلی دارد؟
مثال روشن میزنم؛ در گذشته، دو مسئله در مورد انتخابات و رأی وجود داشت. عدهای میگفتند که تقلب میشود و اسم هر کسی را خواستند از صندوق درمیآورند، عدهای دیگر میگفتند نه، از صندوق همانی که رفته در میآید، اما چه فرقی دارد تقی باشد یا نقی، اینطرفی باشد یا آنطرفی، اینها سروته یک کرباس هستند. پاسخ روشنی میدهم؛ در همین کشور با اختیاراتی که رئیسجمهور و مجلس دارد اگر شخص کمی دقت کند، میبیند که آقایان خاتمی، هاشمی، احمدینژاد و روحانی، خیلی با هم فرق میکنند و هر کدام یک مشی و مسیری دارند.
آثار وجودی رئیسجمهور تا عمق خانهها میرود. ممکن است من به کارهای این آقایان نقد داشته باشم. برای جامعه ما، همه با هم متفاوت هستند، بنابراین نباید بگوییم دور آینده هر کسی رئیسجمهور شود، فرقی نمیکند. مردم باید براساس عملکردها، تجربهها و مواضع مطلوب، او را انتخاب کنند و رأی دهند.
با توجه به تحولاتی که در آمریکا رخ میدهد و تأثیرگذاری آن در اکثر کشورها از جمله ایران، فکر میکنید ترامپ برنده میشود یا جو بایدن؟ انتخاب کدامیک به نفع ماست؟
فکر میکنم همانطور که حضرت آقا فرمودند: «آمریکا یک اصل ثابت دارد و آن حمایت بیچونوچرا از رژیم اشغالگر قدس است، در این مورد هم دموکراتها و جمهوریخواهان، با هم فرقی ندارند». حالا بعضیها هم مانند ترامپ خلبازی درمیآورند. الان دارد به در و تخته و این طرف و آن طرف میزند و حتی حاضر است آبروی آمریکا و اطرافیان خود را ببرد برای اینکه رأی بیاورد. بعضیها هم معقولتر هستند، اما این اصل بین دموکراتها و جمهوریخواهان فرقی نمیکند. اینکه ما میگوییم آمریکا مذاکرهکردنی نیست، دلیلش این است که ما رژیم صهیونیستی را نامشروع و غاصب میدانیم و معتقد هستیم به عنوان یک رژیم باید از صفحه روزگار محو شود.
رژیم صهیونیستی جزء سیاستهای ثابت آمریکاست. بعضی وقتها میگوییم ٢۰۰ میلیون جمعیت مردم آمریکا را گروگان یک تعداد صهیونیست کردهاند؛ بنابراین ممکن است تاکتیکهایشان مقداری متفاوت باشد. حتی شنیدیم که ترامپ در یکی از مصاحبههایش گفته بود اگر من انتخاب شوم، یکماهه مشکلمان را با ایران حل میکنم، حالا یکماهه چطور میخواهد مشکلش را با ایران حل کند جای سؤال است.
باید به او گفت مرد حسابی، حاکمیت آمریکا آمده و به برجام پیوسته و امضا کرده و بعد هم یکدفعه رها کرده و کنار رفته است. طبیعی است که ما به تعهداتمان پایبند نخواهیم بود و کسی که زده و کوزه را شکسته، اوست که باید برگردد و به تعهدات خود عمل کند. اگر همه آن ۱+۵ برگشتند و به تعهدات خود عمل کردند ما بارها و بارها گفتهایم که به تعهدات برجامی خود متعهد هستیم، در همان مدت هم نشان دادیم. حالا اگر آقای ترامپ این کار را بکند یا جو بایدن یا دیگری، میتوان همکاری را ادامه داد.
نظرتان درباره نرمشدن لحن آقای ترامپ درباره ایران چیست؟
آقای ترامپ فرد هنرپیشهای است که زمین و آسمان را به هم میدوزد، برای اینکه رأی بیاورد. حتی در میان کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا، کسی مثل او را سراغ نداریم. آقای ترامپ بیش از اینکه بقیه را له کند، حاکمیت آمریکا را درگیر میکند که آقای فلانی دزد است، فلانی هیز است، فلانی اینطور است و دیگری آنطور.
آیا ایران میتواند در انتخابات آمریکا تأثیر بگذارد؟
نه. البته معتقدم میتوانیم افرادی را در آمریکا داشته باشیم که طرفدار ما باشند، باید لابی ایران در آمریکا را فعال کنیم. ولی الان نه، تصور نمیکنم.
نظرتان درباره قرارداد ایران و چین چیست؟
حتما یکی از قراردادهای استراتژیک و مفید است. البته باید کاملا رصد شود، ولی استمرار منافع ملیمان در قراردادها و تعهدات درازمدت با قدرتهای اقتصادی و سیاسی جهان است، اما عادلانه و با منافع برد-برد. در مورد قراردادی که با چین کار میکنند، معتقد هستم حتما این قرارداد میتواند مفید باشد؛ اما معنایش این نیست که غفلت کنیم، باید حواسمان جمع باشد که خدای نکرده اینجا خلط و اشکالی پیش نیاید. در قراردادهای درازمدت استراتژیک با چین و حتی کشورهای همسایه و منطقه و بلوکهایی که وجود دارد، منافعی وجود دارد که برای ما میتواند خیلی مفید باشد.
آیا ایران در شرایط تحریم، به سمت بستن این قرارداد رفته است؟
چین در هر صورت فرصتطلبیهای خوبی دارد، ما هم مخالف منافع چین نیستیم و حاضریم در هر بازی برد-بردی شرکت کنیم. طبیعی است که چین الان از نظر اقتصادی در حال تبدیلشدن به ابرقدرت است و منافعش را درازمدت طراحی میکند.
فکر میکنید بستن قرارداد ٢۵ساله با چین، تا چه حد برای تحریک آمریکا بوده است؟
نه اینطور نیست؛ ما باید منافع ملی خود را در نظر بگیریم. البته اگر دیگران هم توانستند، از منافع ما منفعت برد-برد داشته باشند، ما اشکالی نمیبینیم.