محمد برای طلاق از همسرش اقدام کرده است. او برای اینکه بتواند از همسرش جدا شود به تهران آمده است. این مرد برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
*چند سال است ازدواج کردهاید؟
دو سال.
*به نظر میرسد کمسن باشی. چند سال داری؟
۲۱ سال.
*پس خیلی زود ازدواج کردی؟
بله. وقتی ۱۹ ساله بودم ازدواج کردم و یک سال است که همسرم در خانه پدرش است.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
ما در خیابان با هم آشنا شدیم. همسرم دانشآموز بود. بعد ترک تحصیل کرد.
*چرا اینقدر زود ازدواج کردی؟
پدرش ما را در خیابان دید و بعد پدر من را وادار کرد که برای خواستگاری برویم. او میگفت آبرویش را بردهایم.
*همسرت حالا کجاست؟
او در شهر خودمان زندگی میکند. من نمیخواستم ازدواج کنم، برای همین هم بعد از ازدواج به بهانه کار به تهران آمدم و حالا میخواهم درخواست طلاق بدهم. حالا نمیدانم اینجا درخواست را قبول کنند یا نه.
*خانوادهات میدانند؟
بله، خانوادهام میدانند، حتی پدر همسرم هم خبر دارد اما برای اینکه برادران همسرم عصبانی نشوند به من گفت برو مدتی تهران بمان و بعد هم طلاق ثبت کن. ما میگوییم دختر ما تو را نخواسته است. من هم قبول کردم.
*در تهران چه میکنی؟
فعلاً در یک رستوران کار می کنم. کارگر هستم.
*همسرت را دوست نداشتی؟
من اصلاً نمیدانستم که چه اتفاقی دارد میافتد. واقعاً گیج بودم. ترسیده بودم.
منبع: etemadonline-710182