هرچند آتشنشان وظیفهشناس در این حادثه آسیب دید و خانواده پسربچه قصد داشتند هزینههای درمانش را تقبل کنند، اما او میگوید این کار را فقط برای رضای خدا انجام داده است.
این آتشنشان اصفهانی به نام اسماعیل سلیمانیپور که 35سال دارد و خودش هم صاحب یک فرزند است، چند روز قبل همراه خانواده و همکارانش به اردوی تفریحی محلات رفتند. آنها به دور از تنشهای کاریشان در پارک چشمه محلات در حال تفریح و استراحت بودند که حادثه عجیبی اتفاق افتاد. او در اینباره میگوید: «همگی نشسته بودیم و میخواستیم عصرانه بخوریم که ناگهان کودکی که سوار بر یک دوچرخه بود با سرعت خیلی زیادی از جلوی ما گذشت. او سن کمی داشت و بهنظر میرسید کنترل دوچرخه از دستش خارج شده است. هیچکس اما به فکر او نبود و دوچرخه در شیب تند پارک هر لحظه سرعتش بیشتر میشد. چند لحظه که گذشت فهمیدم انتهای مسیری که دوچرخه به سوی آن میرود پرتگاه است و در نهایت به دریاچه مصنوعی پارک میرسد. اگر کودک با همان سرعت به انتهای مسیر میرسید قطعا حادثه تلخی برایش اتفاق میافتاد. به همین دلیل شروع به دویدن بهدنبال دوچرخه کردم.» هرچه میگذشت سرعت دوچرخه بیشتر میشد و آنطور که این آتشنشان میگوید دوچرخه فاصله زیادی از او گرفته بود اما او هرچه توان داشت گذاشت تا به آن برسد: «در آن لحظات فقط به نجات دادن کودک فکر میکردم. با همه توانم دنبال دوچرخه میدویدم تا به آن برسم اما شیب پارک آنقدر زیاد بود که دوچرخه دور برداشته بود و سرعتش هر لحظه بیشتر میشد. در آن لحظات چیزهای زیادی از ذهنم گذشت؛اینکه اگر برای کودک اتفاق تلخی بیفتد پدر و مادرش چه وضعیتی خواهند داشت و...» دیگر فاصله زیادی تا پرتگاه باقی نمانده بود و آتشنشان وظیفهشناس باید همه تلاشش را انجام میداد. او میگوید: «چند قدم بیشتر تا پرتگاه باقی نمانده بود. من به نزدیکی دوچرخه رسیده بودم اما با آن سرعتی که هم من و هم دوچرخه داشت اگر او را هم میگرفتم هر دو به پرتگاه سقوط میکردیم. در این شرایط جلوی دوچرخه شیرجه زدم و با یک دست زمین را و با دست دیگرم یقه پیراهن کودک را گرفتم و به این ترتیب توانستم او را نجات دهم.»
درست در همان لحظهای که آتشنشان فداکار گزارش ما، روی زمین شیرجه زد میلهای فلزی داخل دستش فرو رفت و آسیب زیادی به او وارد کرد؛ آنطور که او میگوید این حادثه موجب شد تاندون دستش پاره شود: «بعد از حادثه درد زیادی داشتم و متوجه چیزی نشدم. فقط خوشحال بودم که توانستم کودک را نجات دهم. حتی باور کنید نمیدانستم این کودک دختر است یا پسر اما بعد که پدرش برای تشکر جلو آمد فهمیدم فرزند او پسر بوده است.» او درباره آسیبی که به دستش وارد شده بود، گفت: «با کمک مدیرعامل آتشنشانی اصفهان و سایر همکارانم در یکی از بیمارستانهای اصفهان جراحی شدم و چند روزی هم در بیمارستان بستری بودم و آنطور که پزشکم اعلام کرده فعلا باید استراحت کنم اما روزها به ایستگاه میآیم و در محیط کارم هستم.»
او یک فرشته بود
حالا چند روز بعد از این حادثه نبیگل، پدر محمدصادق، همان پسربچه بازیگوش میگوید که اگر آتشنشان فداکار نبود معلوم نبود چه بلایی بر سر پسرش میآمد. او درباره روز حادثه میگوید: «آن روز ما وسایلمان را جمع کرده بودیم که به خانه برویم اما در شیب تند پارک پسرم سوار دوچرخهاش شد و کمی رکاب زد اما ناگهان سرعت دوچرخه زیاد شد و او هم به خاطر سن کمش نتوانست دوچرخه را کنترل کند و به سوی پرتگاه میرفت که آتشنشان فداکار فرشته نجات پسرم شد. او برای نجات محمدصادق خودش آسیب دید و من فداکاری او را تا آخر عمر فراموش نمیکنم.» وی ادامه میدهد: «چون دست این آتشنشان آسیب زیادی دیده بود با او تماس گرفتم و خواستم شماره کارت بگیرم تا هزینههای درمانش را پرداخت کنم. هرچه باشد او بهخاطر بچه من دچار حادثه شده بود، اما ایشان با بزرگواری تمام گفت: من بهخاطر رضای خدا این کار را انجام دادهام و لازم به تشکر نیست.»
آتشنشان وظیفهشناس منجی پسر بازیگوش
پسربچه بازیگوش سوار بر دوچرخهاش در شیب پارک به سوی پرتگاه میرفت و حادثه تلخی در انتظارش بود، اما آتشنشان فداکار با بهخطر انداختن جانش توانست در آخرین لحظه او را از مرگ نجات دهد.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران