hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > به رنگ پناه بر دم تا از سیاهی بگریزم

به رنگ پناه بر دم تا از سیاهی بگریزم

شاید نگار قربانی، چهره ای شناخته شده در میان هنرمندان تجسمی نباشد اما اگر در سال 1393، دچار آن حادثه دردناک در پارک ارم -که نتیجه مستقیم سهل انگاری مسئولان است- نشده بود، امروز چهره ای شناخته شده تر در عالم هنر داشت.
داستان زندگی نگار قربانی، تقریبا برای همه ما آشناست؛ دختر جوانی که برای گرفتن جشن فارغ‌التحصیلی و قبولی در مقطع فوق لیسانس برای گرفتن یک جشن کوچک با دوستانش به پارک ارم می رود، دچار سانحه می شود و بعد قطع نخاع و سال‌ها خانه نشینی و... .
از آن روز سال ها می گذرد، به گفته خودش پزشکان در ابتدا امیدوارشان می کردند که سرانجام می تواند راه برود اما او مدت زیادی نیست که توانسته دست هایش را حرکت دهد. با تمام این ها در این گزارش قصد نداریم بازگردیم به روزهای قبل، چرا که نگار خودش بسیار امیدوار است و با اینکه اکثر وقت خود را در فیزیوتراپی می گذراند، اما دنیایش مانند نقاشی هایش رنگی است. با این هنرمند جوان و در بدترین شرایط امیدوار، درباره تازه ترین نمایشگاه نقاشی اش با نام «چیزی غیر از این» که در گالری محسن برگزار شده بود، به گفت‌وگو نشستیم. نگار قربانی معتقد است که زندگی یک انتخاب است ومي توان رنگ ها را به جای تیرگی برگزید.
گفت‌وگوی «قانون» با این هنرمند جوان را در ادامه می خوانید:
شما پیش از این حادثه نمایشگاهی برگزار کرده بودید یا این اولین بار بود؟
با توجه به اینکه رشته تحصیلی ام طراحی پارچه و گرافیک بود، قبل از این حادثه بیشتر شوهای خانگی برگزار می کردم اما «چیزی غیر از این»، اولین نمایشگاه رسمی من بود.
از چه زمانی توانستید کار نقاشی را دوباره ازسر بگیرید؟
بعد از حادثه و قطع نخاع دو سال طول کشید تا توانستم بنشینم و قلم به دست بگیرم.
با توجه به حادثه ای که برای‌تان پیش آمد انتظار می رفت آثاری تاریک و سیاه از شما ببینیم اما نمایشگاه پر از رنگ بود.
من ترجیح دادم به رنگ پناه ببرم تا از سیاهی بیرون بیایم؛به اصطلاح از آن بگریزم. زمانی که برای خرید رنگ بیرون می رفتم از رنگ های تیره دوری می کردم و در عین اینکه گاهی در کارها رنگ تیره بسیار لازم می شد اما ترجیح می دادم رنگ تیره خریداری نکنم! فرورفتن در تاریکی و سیاهی مثل یک باتلاق است که هرچه بیشتر در آن دست و پا بزنید زودتر غرق خواهید شد. من ترجیح دادم این اجازه را به خودم ندهم و از ابتدایی که برای نمایشگاه شروع به کار کردم، سعی کردم حال خوبی داشته باشم.
از چه زمانی شروع به کار روی پرتره ها کردید؟
در واقع از سال 95 کار را شروع کردم اما در آن سال قوای جسمانی ام خیلی اجازه نمی داد که یک کار را یک ماهه تمام کنم. در طول کار روی یک تابلو بیش از نیم یا یک ساعت نمی‌توانستم کار کنم. از سوی دیگر زمان زیادی را در فیزیوتراپی به سر می بردم، بنابراین زمان زیادی برای کار نداشتم. بیشتر کارهایم را در سال های 96 و 97 که انرژی بیشتری داشتم و می توانستم بنشینم و کار کنم تکمیل کردم. کمترین زمانی که به دست می آوردم و از نظر جسمانی حالم مساعد بود که بتوانم بنشینم، نقاشی می کردم. این تنها کاری است که حالم را خوب می کند.
چرا تصمیم گرفتید پرتره هنرمندان را کار کنید؟
یک سری از هنرمندانی که پرتره آن ها را کار کردم از دوستان من بودند. از سوی دیگر، هنرمندان، مخاطبان زیادی دارند و مردم آن ها را می شناسند، بنابراین دوست داشتم به این وسیله صدایم بلندتر باشد چرا که در حق من بسیار اجحاف شد با اینکه در رسانه ها بسیار گفتم و شنیده شد که این آدم ها مقصر حادثه‌ای بودند که برای من اتفاق افتاد، اما به من توجهی نشد و بدهی‌شان را کامل پرداخت نکردند. آن ها نمی‌خواهند توجه کنند و این غیرقابل تصور است. هنرمندان از لحاظ مادی وظیفه‌ای ندارند که به من کمک کنند، اما از لحاظ معنوی همواره کنار من بوده اند و این خیلی برایم ارزشمند است. پیش آمده که من به کنسرت یک هنرمند رفته ام و او شخصا من را سوار ماشین کرده و بهترین صندلی سالن را به من اختصاص داده است و آن لحظه ای که با برخی هنرمندان سر کرده ام، برایم از بهترین اوقات بوده است چرا که همیشه به من روحیه داده اند.
کمک های دولتی تا امروز به چه صورت بوده است ؟
من بیمه نداشتم و بعد از حادثه هم هیچ بیمه‌ای ‌قبول نکرد و تنها تحت نظر تعدادی از ان‌جی‌او‌ها هستم که آن ها هم خیلی کار خاصی انجام ندادند. خیلی زحمت بکشند مقداری هزینه دارو و فیزیوتراپی را بدهند. این ان جی او ها خودشان خیلی ساپورت نمی‌شوند. کسانی که بلایی به این بزرگی را سر کسی می آورند چرا خودشان را مقصر نمی دانند و حتی به روی خودشان نمی‌آورند؟ امروز سال ها از آن حادثه گذشته اما من همچنان با همان هزینه‌ها و دشواری ها زندگی می کنم و هرچه بیشتر می گذرد، دردهای تازه تری خودشان را به من نشان می دهند اما هیچ حمایتی از من نمی شود. فیزیوتراپی را تنها برای نگهداری از عضلات می روم اما دردهای دیگر را چه کنم؟ چرا کسانی که مقصر این حادثه بودند همچنان بی توجه هستند؟ جالب این است که هنوز هزینه‌ای که باید پرداخت می‌شده، به من پرداخت نکرده اند. در یک سال اخیر هم به‌ طور کلی هیچ خبری از من نگرفتند و ادعای‌‌شان این است که پرونده‌ من مختومه اعلام شده است!
روند درمان به چه شکل است؟ آیا می توان به این امیدوار بود که روزی بتوانید به روزهای پیش از حادثه برگردید؟
متاسفانه باید بگویم نه؛ به این دلیل که نخاع هنوز درمان پذیر نیست. هر زمانی که جانبازان و بیماران ولیچری قدیمی ما از جای خود بلند شدند ما هم می‌توانیم بلند شویم. در دو، سه سال اول آسیب کم است و ترمیم می شود ولی وقتی طولانی تر می شود هم بدن سردتر می شود و هم نشان دهنده این است که آن نخاع قطع شده و نمی تواند ارتباطي با قسمت‌های پایین برقرار کند و شما هرچقدر تمرین کنید، بی‌فایده است. وقتی عصبی نباشد، آن عضله تکان نمی خورد. من کار فیزیوتراپی را ادامه می دهم تا حداقل با جسم سالم‌تری روبه رو باشم. متاسفانه در خارج از کشور هم نمی شود کاری کرد.
با شرایط سختی که درگیرش هستید، هنر چقدر می تواند به شما کمک کند؟
فکر می کنم هنر یک زبان است برای وقتی که نمی توانید به زبان خودتان حرف بزنید؛ خوشحالی و ناراحتی تان را نمی‌توانید بیان کنید اما همه این ها را می توانید روی بوم خالی کنید. نقاشی برای من فضایی به وجود می آورد که بتوانم به وسیله رنگ و بوم، گفت‌وگو کنم و از فضای سخت و سنگینی كه گذراندم و هنوز هم درگیرش هستم، دستِ کم برای ساعاتی بیرون بیایم و از فضای هنر لذت ببرم. من خیلی توان و فرصت سفر کردن ندارم اما نقاشی می تواند به من کمک کند که جای بسیاری از تفریحاتی که ندارم یا نمی‌توانم داشته باشم،پر شود.
در طول روز به چه کارهایی مشغول هستید؟
بیشتر وقت من، یعنی صبح تا عصر به فیزیوتراپی اختصاص دارد. به دلیل خستگیِ جسمانی، زمانِ من در فیزیوتراپی بسیار طولانی می شود و در طول این چند سال روند به همین شکل بوده است اما در زمان استراحتم و آخر هفته ها نقاشی می کشم.
شما با حادثه ای که از سر گذراندید اما دارای روحیه خوب و مثبتی هستید. این انرژی مثبت را از کجا دریافت می کنید؟
من این روحیه جنگجو و رو به جلو را پیش از حادثه هم داشتم. اگر یک چیزی را می خواستم به هر شکلی که بود باید به آن می رسیدم. در سال های اول با توجه به اینکه اطلاعاتی در زمینه این حادثه نداشتیم، فکر می کردم ممکن است این قوا برگردد تا دستِ کم بتوانم کارهای شخصی ام را خودم انجام دهد اما کم کم خودم و خانواده ام متوجه شدیم این اتفاق شدنی نیست و این شد یک نقطه سیاه برای من و خانواده ام اما امروز که به خودم نگاه می کنم، می بینم نسبت به سال های قبل، دارای روحیه بهتری هستم و با گذشت زمان دیدم که در کنار این اتفاق و مشکلات جسمانی، باز هم به آن چیزی که می خواهم می توانم برسم. احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند جلوی من را بگیرد، درست است که گاهی ضعف بر من مستولی می شود و افکار سیاهی به من هجوم می آورند اما جلوی همه این ها می ایستم.
با توجه به استقبالی که از نمایشگاه «چیزی غیر از این» شد، آیا در آینده هم برنامه‌اي براي برگزاری نمایشگاه دارید؟
بله حتما. این روزها مشغول آماده کردن سفارش های نمایشگاه هستم و به کارهای بعدی هم فکر می کنم که نیازمند چه متریالی هستند. دوست دارم کار متفاوتی نسبت به نمایشگاه «چیزی غیر از این» داشته باشم تا برای مخاطب جذاب تر باشد. حتی به پرفورمنس هم فکر می کنم. کار بازیگری تئاتر را خیلی دوست دارم. چند پیشنهاد هم داشتم اما متاسفانه شرایط مناسبی برای این کار نداشتم؛ امیدوارم در آینده بتوانم وارد این حیطه شوم. از سوی دیگر قرار است یک فیلم مستند از زندگی خودم کار کنیم تا پیش از جشنواره فیلم فجر آماده شود.
با توجه به شرایط جسمانی تان، چقدر می‌توانید تفریحات فرهنگی مانند تئاتر و کنسرت و سینما داشته باشید؟
کنسرت خیلی کمتر می روم و تئاتر را ترجیح می دهم. سینما هم اگر بشود می روم چون رفت و آمد برایم خیلی سخت است. بسیاری از اوقاتم را در خانه می مانم و فکر می‌کنم دست کم 70 درصد ویلچری های ایران خانه نشین هستند چون امکان استفاده از بسیاری از فضاها را ندارند. پیاده‌روهای شهر برای آنان مناسب نیست و متاسفانه فکری به حال این مساله نمی شود.
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد