درگیری در مناطق لاذقیه و طرطوس دهها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. این درگیریها عصر و شامگاه پنجشنبه شدیدتر شد و حتی باعث سرنگونی برخی از دفاتر دولتی در این منطقه هم شد و گرچه به سطح یک کودتا نرسیده اما نشان داد که حکومت جولانی آنچنان هم قبضه کاملی بر اوضاع ندارد.
به گزارش اعتمادآنلاین، ناصر قندیل روزنامهنگار و تحلیلگر فلسطینی، طی یادداشتی که در شماره امروز جمعه روزنامه البناء به چاپ رسید، به تحولات سوریه در آستانه سومین ماه از سرنگونی دولت بشار اسد پرداخت که بخشهایی از آن را اینجا میخوانید.
دو روز پیش از پایان سومین ماه پس از ورود «هیات تحریر الشام» به دمشق و به دست گرفتن قدرت با حمایت ترکیه و قطر، پشتیبانی آمریکا و اروپا، تایید برخی کشورهای عربی و استقبال اسرائیل، به نظر میرسد صحنه سیاسی سوریه وارد تونلی تاریک شده است.
تصویری که تسلط سریع نظام جدید و سخنان گشایشگرایانه رئیس این گروه به همراه داشت، اکنون با چالشهایی واقعی روبهروست.
امید به لغو تحریمهای بانکی آمریکا که سوریها را پس از سالها محاصره به استقبال از نظام جدید ترغیب کرده بود، به یأس بدل شده است. این یعنی امیدی که مردم خسته از فقر و گرسنگی به گشایش اقتصادی داشتند، در حال فروپاشی است.
به این وضعیت باید اخراج صدها هزار نفر از کارکنان نهادهای نظامی و امنیتی را افزود که در شرایط بیکاری فراگیر، بدون درآمد و در آستانه آوارگی قرار گرفتهاند.
حدود نیم میلیون کارمند دیگر نیز از کار برکنار شده و حقوقشان قطع شده است. تامین برق از بد به بدتر رسیده، چرا که توافق با «نیروهای دموکراتیک سوریه» (قسد)، که با حمایت آمریکا بر چاههای نفت و گاز تسلط دارند، به بنبست خورده است.
حملات اسرائیل نیز شدت گرفته است، حملاتی که سوریها امیدوار بودند با سقوط نظام پیشین و خروج حزبالله و ایران از سوریه متوقف شود اما در این سه ماه، روشن شد که این امیدها اغراقآمیز بود و بهایی که مردم با از دست دادن شغل و معیشتشان پرداختند، نتیجه فریبی بزرگ بوده است.
آمریکا، که سقف سیاستهای ترکیه و در نتیجه نظام جدید سوری را تعیین میکند، اولویت خود را بر وادار کردن سوریه به پذیرش خواستههای اسرائیل قرار داده؛ خواستههایی که سوریها توان برآوردن آن را ندارند.
تا زمانی که این هدف محقق نشود، بحران با کردها ادامه خواهد داشت، برق رو به وخامت میرود، شرایط زندگی با تداوم تحریمها و اخراجهای گسترده بدتر میشود و امنیت نیز با گسترش حملات اسرائیل و اقدامات انتقامجویانهای که رنگ و بوی پاکسازی فرقهای دارد، به مخاطره افتاده است.
این وضعیت حتی گروههای مخالف بشار اسد مانند «دیدهبان حقوق بشر سوریه» را وادار کرده که از شرایطی «غیرقابلتحمل» سخن بگویند؛ امروز چه در میان پایگاه فرقهای هیات تحریر الشام - که شاهد توهین به چهرههایی چون مفتی احمد حسون است - و چه در دیگر مناطق از جنوب تا مرکز، شمال و ساحل که فریاد اعتراض بلند شده است.
در چنین شرایطی، دولتها معمولاً تلاش میکنند پایگاه اجتماعی خود را گسترش دهند و با برگزاری انتخابات، مشروعیت کسب کنند. اما نظام جدید برعکس عمل کرده و با طرح نظریه «دولت همگن»، حکومتی تکرنگ را توجیه کرده است؛ حکومتی که شکایت از تکرنگی سیاسی نظام پیشین، شعار مخالفان بود. حالا این تکرنگی نه تنها فرقهای، بلکه درونفرقهای و حزبی نیز شده است.
هیچ تلاشی برای جذب فعالان، شخصیتها یا میانهروها از دیگر گروهها یا حتی درون پایگاه خود هیات صورت نگرفته است.
نتیجه این است که همه سوریها احساس میکنند محکومند، نه شریک در قدرت. به آنها وعده داده شده که این وضعیت پنج سال ادامه خواهد داشت تا زمانی که همه چیز تحت کنترل درآید و انتخابات، تغییری در نظم تثبیتشده ایجاد نکند.
در بخش دیگری از این مقاله آمده است، روایت «بقایای رژیم بشار اسد» و «دخالت خارجی» که «الجزیره» و «العربیه» با ساعتها برنامه و کارشناس در حال ترویج هستند، شاید در خارج از سوریه اثر کند اما سوریها حقیقت را میدانند. آنها میفهمند آنچه در کشورشان رخ میدهد، شبیه لبنان در سال ۱۹۸۲ و دوران امین جمیل است؛ زمانی که همه به او فرصت دادند تا نماینده همه لبنانیها باشد و پس از خروج سازمان آزادیبخش فلسطین - که بهانه تهاجم اسرائیل بود - عقبنشینی اسرائیل را محقق کند. اما او گروهگرا عمل کرد و در عرصه ملی شکست خورد. صعود «نیروهای لبنانی» به کوه لبنان و اعزام ارتش برای ارعاب ساکنان ضاحیه جنوبی، انفجار بزرگ را رقم زد. انفجاری که کمتر از یک سال پس از به قدرت رسیدنش در سپتامبر ۱۹۸۳ آغاز شد و در فوریه ۱۹۸۴ به اوج خود رسید و فروپاشی بزرگ را به دنبال داشت.
فروپاشیای که میتواند برای سوریها هم به بهای ورود به یک جنگ داخلی بزرگ تمام شود.
منبع: etemadonline-702988