افزایش آمار اعتیاد و انواع آسیب به خود در میان دانشآموزان دختر نیز واقعیتی هولناک را فریاد میزند، «حال دختران سرزمینمان آنگونه که باید خوش نیست!» در هر صورت، شادابی و نشاط به عنوان یکی از شاخصهای مهم کیفیت زندگی، نقش پررنگی در کاهش آسیبهای روانی و اجتماعی افراد دارد و فضای عمومی جامعه باید بهطور یکسان و برابر ملزومات منطقی و اصولی ایجاد شادی برای زن و مرد را فراهم کند. در جوامع سنتی شادی و نشاط زنان و دختران ارتباط تنگاتنگی با عوامل فردی و اجتماعی مانند وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی یا حتی سطح تحصیلات، تفریحات و گذران اوقات فراغت دارد. بارها شنیدهاید که دختران و به تبع آن زنان شاد، خانوادهای شاد و صمیمیتر را بنیان میگذارند و در این صورت بسیاری از آسیبهای اجتماعی بهدلیل وجود خانوادههایی شاد از جامعه رخت برمیبندند. اهمیت شادی در دوران نوجوانی و جوانی بیش از دورههای دیگر زندگی است، زیرا معمولا افراد موفق و شاد دوران کودکی و نوجوانی شاد و خاطرهانگیزی دارند.
آسیب بیشتر دختران از شرایط اقتصادی موجود
یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتوگو با «آرمان» در ارتباط با پدیده افزایش آسیبرسانی دختران به خود میگوید: بهطور طبیعی وقتی در جامعه در حال توسعهای مساله فقر گسترده و شدیدتر میشود دختران بیشتر لطمه میبینند. سهیلا جلودارزاده میافزاید: در این شرایط سخت اگر شرایط سنی و اجتماعی اجازه دهد تنها راه باقیمانده برای دختران استغال است است. به عنوان مثال زمانی اقدام به آسیب رسانی به خودشان میکردند که شرایط زندگی آنها سخت میشد و نمیتوانستند یک روال طبیعی برای ازدواج، زندگی و ادامه تحصیل پیدا کنند. او تاکید میکند: برای پیشگیری از این اقدامات رسانه ملی، ارتقای فرهنگی جامعه و ایجاد نگرش عدالت جنسیتی میان زنان و مردان بسیار تاثیرگذار است. همچنین بالابردن سطح تابآوری، تذکر و تنبه مسئولان در راستای تحقق عدالت اجتماعی از اقدامات موثر دیگر است. جلودارزاده میافزاید: در مدت زمان کوتاه سرمایههای مردم کاهش یافته و قدرت خرید دهکهای پایین به یکسوم تقلیل مییابد. 'گاهی مسئولان بهدرستی عمل نمیکنند و بیعدالتیها ترویج پیدا میکندو یا بهراحتی از کشور خارج میشوند. این شرایط برای تمام افراد جامعه ناامیدکننده است. او خاطرنشان میکند: اگر شرایط کنونی اصلاح شود و آستانه تحمل جامعه افزایش یابد اینگونه رخدادها به ویژه برای دختران رخ نمیدهد. همچنین سازمانهای مردمنهاد و خیریهها و معلمان مدارس باید با دختران مراوده بیشتری داشته باشند و برنامههای خاص برای آنها برگزار کنند. این نماینده مجلس میافزاید: دخترانی که در فکر آسیب به خود هستند افق روشنی را روبهروی خود نمیبینند. اعتیاد در حال سرازیر شدن به جامعه زنان و دختران است. هرچند اعتیاد در دختران به اندازه پسران گسترش نیافته، اما مضرات جانکاه و مادامالعمر خود را بر زندگی آنها میگذارد. اقدام خطرناک ناشی از عدمتصور آینده روشن برای افراد است. او میافزاید: اگر دختران بیکار باشند یا آزادی کارکردن نداشته باشند و گرایشی نیز برای آنها وجود نداشته باشد در نهایت دست به اقدامات احساسی میزنند. جلودارزاده خاطرنشان میکند: دختران در برخی جوامع شاغل هستند یا از کشور به راحتی مهاجرت میکنند. در این جوامع بسیاری از مسائل از نظر فرهنگی برای دختران بلااشکال است. اما جامعه ما بسیار مطلق نسبت به موضوع قضاوت کرده و مسیرهای قابل بازگشت دختران چندان مستقیم نیست. جلودارزاده تاکید میکند: البته منظور آن نیست که تمام راهها باز گذاشته شود و باید زمینههای عدالت را در جامعه گسترش داد.او میافزاید: مهمترین موارد آسیبرسانی دختران اعتیاد بوده که به ناهنجاریهای اجتماعی مانند فرار از خانه و کارتنخوابی می انجامد.
غم و اندوه زنانه را تمام کنید!
به گفته معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان براساس آخرین آمار خودکشی در ایران ۲۱۲ نفر زیر ۱۷ سال اقدام به خودکشی کردند. محمدمهدی تندگویان افزود:«به طور متوسط در کل کشور در دو دوره رنج سنی آمار خودکشی بالا است؛ رنج ۲۵ تا ۳۴ سال و همچنین۳۵ سال به بالا بیشترین اقدام به خودکشی را داشتهاند؛ اما چند سالی است که در افراد زیر ۱۷ سال هم اقدام به خودکشی مشاهده شده است.» اگر قصد نگاه به نقش دختران و زنان در جامعه را داشته باشیم بیشک نمیتوانیم از نقش آنها در رسانه و به ویژه رسانه ملی غافل شویم. این روزها درحالی از لزوم افزایش میزان نشاط در جامع زنان و دختران سخن میگوییم که شاهد ساخت سریالهایی مانند «پدر»، «تنهایی لیلا» و «ستایش» هستیم، سریالهایی که در تمام آنها زنان و دختران در دنیای تنهایی، بغض، اندوه و بیپناهی «رها» شدهاند و طنینانداز پیام نشاط، امید، شادمانی و بهبود روابط انسانی و خانوادگی نیستند. اگر بپذیریم جامعه امروز ایران بیش از همه نیازمند افزایش امید و شادمانی است؛ آنگاه ساخت این سریالها منطق قوی ندارد.
رنج دخترانه
رئیس هیاتمدیره انجمن روانشناسی ایران در گفتوگو با «آرمان» در ارتباط میگوید: اصولا در تمام کشورهای دنیا زنان یا دخترانی که از سن بلوغ عبور میکنند اختلالات بیشتری را از نظر روانی نشان میدهند. بخشی از علل به دلیل تغییر وضعیت اجتماعی آنها از کودک به نوجوانی است که مسئولیتها و انتظارات متفاوتی از آنها خواسته میشود. به این دلیل افسردگی در جنس مونث بیشتر از مذکر است. شیوا دولتآبادی میافزاید: در فرهنگ ما انتظاراتی که از یک دختر نوجوان به ویژه با عبور از سن کودکی میرود مقداری پیچیده است و مسئولیتها و انتظاراتی که از نظر اجتماعی برعهده دختران گذاشته میشود بار سنگینی بر شانههایشان میگذارد. به هر صورت تعارض یا تناقضات زندگی و امکانات در اختیار دختران و همچنین محدودیتهای آنها در هنگام نوجوان در بسیاری از مواقع عبور به بزرگسالی را سخت میکند. او خاطرنشان میکند: مشکل الگوبرداری از چهرههای مناسب و تغییر الگوی نوجوانان و مساله فاصلههای طبقاتی این معادله را پیچیدهتر میکند، زیرا با دختران به شکلی خاص و خارج از انتظارات آنها برخورد میشود. مشکل ارزشهای جامعه نیز در یک مقطع زمان خاص به عنوان مشکل بروز میکند. دولتآبادی میافزاید: هنگامی که دختران از جایگاه کودکی به نوجوانی عبور میکنند مشکلات یا ویژگیهای نوجوانی چالشهای بیشتر روانی را برای آنها فرا میخواند و زمینه را برای آسیبپذیری روانی افزایش میدهد. در بسیاری از موارد نوجوانان بیشتر از گروه سنی خود الگو میگیرند و رفتارهای آنها را تکرار میکنند. او تاکید میکند: متاسفانه برخی گزارشها گواه آسیببدنی آنها به خودشان است که این امر ناشی از اختلالات روانی به مراتب جدیتر در میان آنهاست. اختلالات مرزی که مشکلی شخصیتی و هویتی است، نوعی از آشفتگی روانی که در سنین نوجوانی و پس از آن زیاد دیده میشود. دولتآبادی میگوید: نوع، شدت و هدف دقیق آسیبرسانی دختران به خود هنوز مشخص نیست، اما به هرحال شاهد آسیب رسانی هستیم. او میافزاید: نیازمند حمایتهای روانی به موقع از سوی مدرسه و خانواده هستیم تا دختران حمایتهای موردنیاز را از سوی آنها مشاهده کنند. خانواده باید از نوسانات شخصیتی و رفتاری فرزندان به ویژه دختران خود آگاه باشد تا بتوانند از آنها حمایت کرده و از آسیبهای روانی بیشتر در آنها پیشگیری کند. دولتآبادی تاکید میکند: دختران علاوه بر آگاهیهای کسبشده در دنیای مجازی حتی با مقایسه نحوه زندگی خود با برادران خود به محدودیتهای خود آگاه میشوند، بنابراین اگر این محدودیت بهخوبی از سوی خانواده و دختران فهمیده نشود در نهایت به نوعی آسیب در میان دختران منجر میشود. او میافزاید: این اقدامات نشان از اضطرابهای روانی و استرسهایی دارد که آنها قادر به توجیه و مواجه با این احساسات در خود نیستند. مساله دیگر الگو برداری و تقلید از افرادی است که در شبکه ارتباطی نوجوانان جایگاهی برای همدلی و ارتباط با نوجوانان و به ویژه دختران به دست میآورند و دختران همواره بهدلیل عدمآگاهی اقدام به پیروی از اقدامات این افراد کرده و میکنند.