hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > در اوج زندگی تمام شد

در اوج زندگی تمام شد

هر عکسی که از او منتشر شده، حکایت از اوج جوانی او دارد. امیرمحمد 19ساله‌ای که زندگی مجال بیشتری برایش نداشت و خانواده‌اش هرگز تولد 20، 21، 30سالگی‌ یا میانسالی و موفقیت‌های دیگرش را نمی‌بینند. چند روز قبل یعنی 24 بهمن‌ماه، اولین روز کاری‌اش را پشت سر گذاشته بود. همان روز با شوق در پشت خط‌های تلفن برای پدرش گفته بوده که دیگر کمک‌خرج خانه خواهد شد. چند ساعت بعد، وقتی‌ با خستگی فراوان و کوله لپ‌تاپی بر روی دوش راهی خوابگاه مدیریت دانشگاه تهران بود، دو سارق با چاقو به او حمله می‌کنند.

شرق: هر عکسی که از او منتشر شده، حکایت از اوج جوانی او دارد. امیرمحمد 19ساله‌ای که زندگی مجال بیشتری برایش نداشت و خانواده‌اش هرگز تولد 20، 21، 30سالگی‌ یا میانسالی و موفقیت‌های دیگرش را نمی‌بینند. چند روز قبل یعنی 24 بهمن‌ماه، اولین روز کاری‌اش را پشت سر گذاشته بود. همان روز با شوق در پشت خط‌های تلفن برای پدرش گفته بوده که دیگر کمک‌خرج خانه خواهد شد. چند ساعت بعد، وقتی‌ با خستگی فراوان و کوله لپ‌تاپی بر روی دوش راهی خوابگاه مدیریت دانشگاه تهران بود، دو سارق با چاقو به او حمله می‌کنند.

 

دو سارق تقریبا هم‌سن‌و‌سال خودش با چند ضربه چاقو، کیف لپ‌تاپ را از او می‌گیرند و با موتورسیکلت فرار می‌کنند. اما این جوان با همان بدن شرحه‌شرحه به سمت آنها می‌دود و به زمین می‌افتد. حالا چند روزی است که خانواده خالقی، بخش عظیمی از قشر دانشجو و جامعه عزادار هستند. عزای دانشجوها و دانش‌آموزان عزیزی که همچون سرمایه‌های گرانبها از دست می‌دهند. امیر‌محمدی که با هزار تلاش و آرزو از روستاهای خراسان جنوبی راهی تهران شده بود تا در بهترین دانشگاه درس بخواند، حالا نیست و سارقان و قاتلان او بازداشت هستند. هرچند در گفت‌وگوی اولیه با این افراد که گفته می‌شود سارق‌های ماجرا هستند، آنها هم خود به‌نوعی قربانیان جامعه‌ای هستند که نابرابری علت پدیدآمدنشان است. پس از این ماجرا بسیاری به پیچیده‌ترشدن ناهنجاری‌های اجتماعی اشاره کردند که قربانی‌های آن یا به‌طور مثال کشته می‌شوند و به قتل می‌رسند یا به جانی‌های بدون قوه تعقل تبدیل می‌شوند.

 

همچون تقی آزادارمکی که در مورد این موضوع در روزهای قبل گفته بود: واقعه‌ای که برای امیرمحمد خالقی رخ داد، بسیار تأثربرانگیز است، اما اگر از این وجه که یک جوان دانشجو در دانشگاه به قتل رسیده عبور کنیم، به ریشه‌های اجتماعی این نوع وقایع می‌رسیم که مکررا هم در کشورمان رخ می‌دهد. ما این واقعه را با صدای بلند شنیده‌ایم، چون جریان دانشجویی به آن حساس بود و واکنش نشان داد. ریشه این قتل و این سطح از خشونت به اتفاقی برمی‌گردد که به لحاظ اخلاقی در جامعه ما رخ داده است. ما دچار «تورم بی‌اخلاقی» شده‌ایم؛ یعنی وضعیت بی‌اخلاقی در کشور ما وارد مرحله تورمی و فزاینده شده است و به‌زودی به سطحی کاملا نابهنجار می‌رسد. در ایران، سالانه افراد زیادی کشته می‌شوند. میزان افرادی که بر اثر تصادف‌های رانندگی کشته می‌شوند، از آمار ۱۸ هزار تا ۳۰ هزار نفر در سال است؛ یعنی روزانه تعداد زیادی از نیرو‌های فعال و پویای جامعه جان می‌بازند.

 

اما متأسفانه هیچ‌کس به این آمار‌ها توجهی ندارد و این در حالی است که آمار مذکور متعلق به دیروز و امروز نیست و دهه‌هاست که این آمار فزاینده است و همان‌قدر که مسیر‌های حرکت خودرو‌ها بیشتر می‌شود، نرخ مرگ‌ومیر‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند. این بیماری مهلک می‌تواند کل جامعه را درگیر فروپاشی کند. سؤال مهم این است: حالا که موبایل و لپ‌تاپ را دزدیدی، پس چرا او را کشتی؟ این کشتار به علت همان «فقدان معنا» است که همه ما دچار شده‌ایم و تا آخر هم می‌رویم. این رفتار‌ها را مگر در نهادها، سازمان‌ها، ادارات و امثال آن ندیده‌ایم که وقتی ارباب‌رجوع و متقاضی از بی‌عدالتی شکایت می‌کند، پاسخ می‌شنود که همین است که هست و حقم است و می‌برم؟ همین‌هاست که می‌گویم اشاعه بی‌اخلاقی در همه سطوح کشور رواج یافته است. تورم بی‌اخلاقی باعث شده که دزد، نه‌تنها دزدی را مجاز بداند، بلکه خشونت بعد از دزدی را هم عادی بداند. خشونت این روز‌ها تبدیل به یک لایه پنهان جامعه شده و مقبولیت اخلاقی هم پیدا کرده است. چون خشونت مقبولیت پیدا کرده، دزد چه در خیابان و چه با ورود به حریم خانه افراد، به راحتی پرده‌دری می‌کند، قفل‌ها را می‌شکند، همه چیز را می‌دزدد و آن را که مقاومت کند‌ نیز می‌کشد. همان دزدی که تا دیروز پنهانی و بی‌سروصدا سرقت می‌کرد و می‌ترسید دیده شود، امروز در خیابان‌ها می‌چرخد تا به یک یا چند نفر چاقو بزند.

 

دانشجویان چه می‌خواهند؟

 

پس از این ماجرا، دانشجویان دانشگاه تهران شروع به اعتراض به دلیل نبود امنیت در اطراف کوی دانشگاه کردند. مشخص شد پیش از این هم دانشجویان به دلیل نبود امنیت کافی در این منطقه اعتراضاتی به مسئولان خوابگاه داشتند. بسیاری از آنها پیشنهاد کیوسک پلیس داده بودند که تا قبل از قتل امیرمحمد کسی صدای این جوان‌ها را نشنیده بود. شاید جزء معدود دفعاتی بود که صدای این دانشجوها شنیده شد و مسئولان دانشگاه واکنش‌هایی داشتند.

 

علی‌حسین رضایان، معاون دانشجویی دانشگاه تهران، در مورد این ماجرا گفته بود: دانشجویان حداقل از زمانی که من آمدم که چهار ماه از این حضور گذشته، موضوع افزایش امنیت منطقه را مطرح کردند که به‌خصوص در خیابان پشتی یا برخی از خیابان‌های اطراف هم برای خودشان و هم برای ماشین‌هایشان امنیت افزایش پیدا کند. در این مدت هم دوستان در امور خوابگاه‌ها، نامه‌نگاری‌هایی صورت داده‌اند و به هر حال این پیگیری رخ داده و ما هم بارها پیگیر این موضوع بوده‌ایم. از آن سمت هم دوستان نیروی انتظامی اخیرا تعداد گشت‌هایشان را زیاد کرده بودند. اما علی‌رغم این مکاتبات و افزایش گشت‌های پلیس، اتفاقی که نباید رخ می‌داد، متأسفانه رخ داده‌ است.

 

همچنین بعد از این ماجرا مدیرکل خوابگاه‌های دانشگاه تهران هم از سمت خود استعفا داد و مهدی حسنلو به‌عنوان سرپرست جدید اداره کل امور خوابگاه‌های دانشگاه تهران منصوب شد. حسنلو گفته بود «در کوچه پشت خوابگاه‌های کوی پروانه، خیابان جنت، با هماهنگی فرمانداری تهران‌ کانکس‌هایی مستقر کرده‌ایم و همچنین با اداره برق هماهنگ شده تا نور خیابان بهسازی شود». وی همچنین گفت: «درخصوص نصب دوربین‌های مداربسته نیز اقدامات لازم در حال انجام است و قرار شده پلیس تهران یک کانکس دائمی به‌عنوان ایستگاه در فضای پشت کوی دانشگاه تا کوی پروانه مستقر کند تا امنیت این منطقه کنترل شده و ان‌شاءالله دیگر چنین اتفاقاتی رخ ندهد». بعد از این ماجرا خبری از دستگیری قاتل نبود تا صبح‌ روز گذشته، 30 بهمن، خبر رسید که قاتلان امیرمحمد توسط فراجا شناسایی و دستگیر شده‌اند. افرادی سابقه‌دار که حسب تحقیقات اولیه به‌عنوان یک باند سرقت حرفه‌ای مشغول به فعالیت بوده‌اند.

 

بر همین اساس، متهم به قتل امیرمحمد خالقی در جلسه بازپرسی اولیه گفته است: «در منطقه‌ای خلوت فرد را شناسایی و برای سرقت از او اقدام کردیم. پس از گرفتن گوشی و کیف مقتول دو سه ضربه به او زدم و بلافاصله سوار موتور شدم و رفتیم. روز جمعه متوجه شدم که چنین اتفاقی را رقم زده‌ام». در ساعاتی بعد از دستگیری، اولین مصاحبه‌ تصویری با عاملان این جنایت انجام شد. ضارب با عنوان احمد در این مصاحبه می‌‌گوید: ما نمی‌دانستیم او دانشجو است. این موضوع را حدس زدیم و گفتیم که اگر دانشجو باشد، صد درصد در کیفش لپ‌تاپ هم دارد. ضارب می‌گوید: تا از موتور پیاده شدم، او فرار کرد. امیر (فرد راکب موتور) دنبال او رفت و از پشت او را گرفت. وقتی گوشی را گرفتم، گفت دانشجو هستم، کیف را بده و گوشی را ببر. می‌گفت مدارک در کیفم دارم. گفتیم کیفت را بده، گوشی را بگیر و برو، ولی به ما ضربه زد. ما هم گوشی را از او گرفتیم. وقتی خواست دوباره ما را بزند، امیر به من گفت با چاقو بزنش. دو‌ ضربه به او زدم و به محل برگشتیم. امیر یا همان راکب موتور اما می‌گوید: «احمد به محض اینکه به دانشجو رسید، چاقو کشید و گفت می‌زنمت، کیف را بده. ما این مکان را برای سرقت به دلیل خلوتی آن انتخاب کردیم». به گفته سرپرست دادسرای جنایی، این پرونده در مرحله تحقیقات مقدماتی قرار دارد.

 

منبع: sharghdaily-973281

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام
قانون جدید افت قیمت خودرو