به گزارش شرق ؛ سقوط دولت اسد در سوریه و روی کارامدن حاکمان جدید در این کشور را بدون شک بایست مهمترین رویداد طی چهاردهه اخیر دانست که از توانایی تاثیرگذاری بسیار جدی بر ایران برخوردار بوده است. اهمیت چنین موضوعی بهانه ای شد برای مصاحبه با آقای محسن امین زاده از معاونین پیشین وزارت خارجه ج.ا.ا. در دوره اصلاحات. امین زاده در این مصاحبه با ظرافت خاصی به تحلیل جوانب موضوع پرداخته و نکاتی را مطرح کرده است که خواندن آن را هم برای مخاطبین عام و هم برای متخصصین سیاست خارجی واجد جذابیت خاصی کرده است.
این دیپلمات پیشین مهمترین عامل در وضعیت کنونی ایران در سوریه را قدرت گرفتن بیشتر نظامیان در برابر دیپلمات ها و خلع نهاد دیپلماسی از مدیریت تحولات منطقه می داند. از نگاه امین زاده واگذاری دیپلماسی به نظامیان را باید بزرگترین اشتباهی دانست که باعث وارد شدن ضربات سنگین به موقعیت منطقه ای ایران شد. اشتباهی که از نظر وی پیش از این نیز در کشانده شدن پای ایران به جنگ اوکراین تکرار شد و روسیه با فریب نظامیان ایران موفق شد ایران را به شریک سیاسی و نظامی خود در حمله به اوکراین بدل کند. در ارتباط با تاثیر انتخاب مجدد دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، امین زاده رویکرد دوری از جنگ و گرایش های اقتصادی ایشان را مهمترین مساله ای می داند که می تواند فرصت هایی را برای ایران ایجاد کند. مشروح این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
سقوط بشار اسد چه تاثیری بر موقعیت بازیگران منطقه ای و بطور خاص ترکیه، ایران و اسرائیل و عربستان خواهد داشت؟
طبعا سقوط دولت اسد و حاکم شدن دولتی که مواضع و تفکراتی کاملا متفاوت دارد، به جایگاه ایران در منطقه آسیب زده است چرا که نقش بشار اسد بیش از یک متحد عادی برای فعالیت های نظام در منطقه بود و حذف او از قدرت در سوریه لطمه سنگینی به حضور و فعالیت های ایران در خاورمیانه عربی زده است و لذا تا این مرحله جمهوری اسلامی ایران، بازنده اصلی تحولات سوریه است.
از طرفی دیگر تا این مرحله ترکیه هم حق دارد که خود را پیروز اصلی این تحولات تلقی کند . جریانی که در دمشق قدرت را به دست گرفته است بسیار به دولت ترکیه نزدیک است و شواهد حاکی است که حاکمان جدید دمشق، سال ها تحت مدیریت سازمان اطلاعاتی ترکیه، آموزش دیده اند. از شکست های پیشین درس گرفته اند و آموزه های ایجاد یک نظام حکمرانی قابل قبول و متفاوت از ساختارهای داعشی را فرا گرفته اند.
اسرائیل از حذف شدن متحدان ایران و از دست رفتن موقعیت راهبردی نظام در سوریه، طبعا بسیار خشنود است و به نظر می رسد که حتی در ایجاد این شرایط و پیشبرد تلاش های این جریان نزدیک به ترکیه، همکاری ها و کمک های مستقیم و غیر مستقیم کرده است. اسرائیل پیش از این نیز با ملاحظات راهبردی خود، حتی گروه های داعشی را به دولت اسد و نیروهای متحد ایران ترجیح می داد.
عربستان سعودی نیز ظاهرا از تحولات استقبال می کند اما طبعا از حاکم شدن این دولت، به اندازه ترکیه و حتی قطر خشنود نیست. سعودی ها و مصری ها نگرانی های مهمی نسبت به حاکم شدن تفکر اخوانی در خاورمیانه عربی دارند.
آیا می توان تحولات یکسال اخیر منطقه را سرآغازی برای شکل گیری نوع جدیدی از توزیع قدرت در منطقه در نظر گرفت؟
بدیهی است که تا همین مرحله نیز بخشی از فرآیند جابجایی قدرت، طی شده است و سازوکارهای جدیدی در سوریه و حتی لبنان در حال شکل گیری است. ساختار قدرت و سازوکارهای پیشین قدرت در سوریه نابود شده است و سازوکارهای جدیدی در چارچوب باورهای حاکمان جدید به سرعت در حال شکل گیری است. اما ابهامات زیادی هم وجود دارد که باید منتظر مانند و تحولات را دید. اما برای ارائه تعریف شفافی از آنچه در دمشق و سوریه، پایدار خواهد شد و پایدار خواهند ماند؛ هنوز خیلی زود است. از جمله کردها جایگاه خود را دارند و از سوی دول غربی به ویژه آمریکا حمایت جدی می شوند. حساسیت های ترکیه نیز نسبت به کردهای سوریه و روابط آنان با کردهای ترکیه بسیار جدی است . گسترش فعالیت کردها در منطقه برای ترکیه خط قرمز مهمی است و این دولت امیدوار است که جریان مذهبی حاکم بر سوریه اجازه فعالیت های موثر به کردها را ندهد. . اما کردها هم حامیان جدی خودشان را دارند و مصالح خودشان را دنبال خواهندکرد. علوی ها نیز یک اقلیت قدرتمند در سوریه هستند و تصویر روشنی از آینده موقعیت و فعالیت و روابط آنان با حاکمیت جدید هنوز وجود ندارد.
با این توصیفات، شما این تحولات را پیروزی بزرگ ترکیه می دانید.؟ ظاهرا ترکها نیم نگاهی به تاریخ عثمانی در منطقه هم دارند.
بله. به دلایل معتبر و متنوعی از جمله پیوندهای تاریخی، ترکیه خود را پیروز تحولات سوریه می داند. اما ترکیه نسبت به اقوام غیر ترک بصورت راهبردی ناشکیبا است. لذا مولفه های جدیدی که در سوریه در حال شکل گیری است، به رغم وجهه دین مدار دولت اردوغان در ترکیه، الزاما به همکاری پایداری بدل نخواهد شد. می دانید که تاسیس ترکیه حاصل شکست آلمان و متحدانش در جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و اشغال و تجزیه سرزمین های عثمانی توسط کشورهای اروپایی پیروز جنگ جهانی بوده است. ترکیه از میان منظومه ای از سرزمین ها و اقوام و زبان های گوناگون امپراتوری عثمانی سر برآورد و در سرزمین کنونی، ترکیه با پاکسازی قومی و مهاجرت دادن و حذف اعراب و کردها و ارامنه و اقوام اروپایی و ایجاد یک نظام تک قومی با زبان و خط متحول شده ترکی تاسیس شد. ترکیه طبعا با خط کشی های تندی که نسبت به اقوام غیر ترک داشته و دارد، حتی اگر نیم نگاهی هم به تاریخ عثمانی داشته باشد، نمی تواند با تکیه به آن پیشینه، پیوندی میان پیشینه باشکوه امپراتوری عثمانی و ترکیه امروز در خاورمیانه عربی ایجاد کند. حتی ممکن است تحرکاتش در سوریه حساسیت ها و نگرانی های جدیدی حداقل برای دولت های عربی منطقه به ویژه عربستان سعودی و مصر هم ایجاد کند. از نظر ترکیه موضوع کردها نیز یک مشکل بسیار جدی و راهبردی برای امنیت ملی این کشور است.
تحولات جدید چه تاثیر روی مسئله فلسطین و فلسطینی ها خواهد داشت؟ سایر بازیگران موثر منطقه در این رابطه در شرایط جدید چه مسیری را دنبال خواهند کرد؟
شیوه مبارزه و مقاومت مردم فلسطین پس از تحولات غزه تغییر ماهوی پیدا کرده است. سازوکارهای متحول شده مقاومت مردم فلسطین در سایه پیروزی نسبی فلسطینیان در غزه، به رغم همه تحولات سوریه و لبنان، تاثیر زیادی بر سرنوشت مردم فلسطین و اسرائیل خواهد گذاشت و این تحولات نمی تواند مسیر حرکت آینده فلسطینیان را متوقف کند. مقاومت بسیار بسیار پرهزینه مردم غزه و پیروزی نسبی ناشی از آن، به جریان مقاومت در منطقه استحکام تازه ای داده است. سرنوشت مردم فلسطین بیش از هر چیز به مقاومت مردم فلسطین متکی است و آنان امروز بیش از هر زمان به این اصل غیر قابل تغییر باور دارند که اولا: تنها خودشان با هزینه های بسیار سنگین جانی و مالی می توانند در مقابل اسرائیل بایستند و ثانیا: تنها خودشان می توانند سرنوشت و آینده خود و سرزمینشان را رقم بزنند و تنها اگر مقاومت کنند می تواند روی حمایت سایر کشورها نیز حساب کنند. شکل گیری این باورها، تحول بزرگی است که حتما ایران و متحدان ایران که حامیان فلسطین در سوریه و لبنان و یمن بوده اند در تحقق آن نقش داشته اند. حذف ایران از صحنه سوریه تغییر مهمی در این فرآیند و تحول فکری ایجاد نخواهد کرد. قطعا حاکمان سوریه نیز نمی توانند این تحولات بزرگ در منطقه و در سرنوشت مردم فلسطین را نادیده بگیرند.
اگر بخواهیم سیاست ایران در سوریه را آسیب شناسی کنیم از نگاه شما چه علل و دلایلی را می توان در رسیدن ج. ا. ا. به این نقطه دخیل بدانیم؟ آیا می توان سیاست خارجی صفر و یکی ایران و غیر قابل انعطاف بودن آن نسبت به حضور بشار اسد در قدرت را عامل موثری در تحمیل شرایط کنونی بر ایران دانست ؟
به رغم تحولات بزرگی که در پایداری فلسطینیان در برابر اسرائیل شکل گرفته است و ایران در این تحولات نقش داشته است، اما باید پذیرفت که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب سیاست هایی که دنبال می کرده ضربات سختی خورده است. عوامل اصلی ضربات وارده به ایران در واقع شکست های غیرنظامی و ناشی از ناکارامدی مولفه های غیر نظامی اقتدار ملی و امنیت ملی کشور بوده است. البته نقش اصلی را در ناکارآمد کردن مولفه های غیر نظامی قدرت ملی، نهادهای نظامی و اطلاعاتی داشته اند.
مهمترین علت شکست و بحرانی شدن وضعیت ایران در منطقه، سیاست های تک بعدی شده جمهوری اسلامی ایران با محوریت نظامیان در منطقه بوده است. مواضع تک بعدی ایران باعث حذف دیپلماسی بطور کامل از مدیریت تحولات منطقه شده بود. در همه کشورهای موثر جهان، شالوده اصلی اداره و پیشبرد روابط خارجی دولت ها در همه موقعیت های بین المللی، سازمان موظف سیاست خارجی و دیپلماسی یعنی وزارت خارجه است. در همه کشورهای جهان فعالان حوزه سیاست خارجی از میان بهترین ها و نخبه ترین ها انتخاب می شوند و با آموزش های ویژه و جامع، برای ماموریت های مهم دیپلماسی آماده می شوند . اهداف اصلی ماموریت آنان در روابط خارجی و دیپلماسی نیز کسب فرصت و موقعیت برای ارتقای قدرت ملی و امنیت ملی کشور در سطح بین المللی است.
در هدف گذاری روابط خارجی در شرایط نرمال طبعا عناصر مهمی مانند حمایت از متحدان در سطح بین المللی نیز جایگاهی برای خود دارد و ممکن است حتی به حمایت نظامی از متحدان و اعزام نیروی نظامی به کشورهای دیگر نیز منجر شود اما هیچگاه در هیچ جای دنیا، شاکله دیپلماسی کشور را به نظامیان واگذار نمی کنند. حتی استقرار نیروهای نظامی در کشور خارجی متحد، منجر به تداخل شاکله ساختار سیاست خارجی و ساختار جداگانه نظامیان نمی شود و همچنان نظامیان تابع انضباط نظامی خود تحت فرامین سیاست خارجی در روابطشان با نظامیان دول بیگانه عمل می کنند. خلع نهاد دیپلماسی از مدیریت تحولات منطقه و واگذاری دیپلماسی به نظامیان، بزرگترین اشتباهی بود که باعث شکست راهبردی و تغییر مسیر بسیاری از تحولات هنجاری و وارد شدن ضربات سنگین به موقعیت منطقه ای ایران از جمله فعالیت های نظامی شد.
علت تعیین کننده دیگر ضعف اقتصادی کشور بود. هیچ نظام خردمندی نمی تواند برای تداوم و بازنگه داشتن مسیرهای کمک به متحدانش، به بسته شدن ارکان و تخریب بنیان توسعه اقتصادی کشور خودش تن بدهد. قدرت نظامی کشورها در دنیای امروز کاملا متاثر از قدرت اقتصادی کشورها است و بسیار اندک کشورهای دارای قدرت نظامی و فاقد قدرت اقتصادی شایسته، جایگاه و منزلتی در جهان امروز ندارند. کره شمالی و تا حدی پاکستان مصادیق چنین رویه حکمرانی هستند. در کره شمالی، مردمان تهیدست و سرکوب شده در زندانی محصور در آبهای اقیانوسی و مرزهای محدود و به شدت مسلح، زندگی فلاکت باری را تجربه می کنند.
پاکستان نیز که البته وضعیتش خیلی بهتر از کره شمالی است، هرگز مسیر درست توسعه را طی نکرد و در برابر توسعه رقیبش هند به شدت تحقیر شد و می رود که در برابر توسعه اقتصادی بنگلادش هم به شدت تحقیر شود. اقتصاد تحریم شده و رو به نزول ایران و ناتوانی در تامین نیازهای اقتصادی فعالیت در منطقه، عنصری کلیدی دیگری در شکست نظامیان در منطقه بود.
علت تعیین کننده سوم ناتوانی فاحش اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی ایران در برابر اسرائیل بود. سازمان های اطلاعاتی پر نفوذی در ایران به تقسیم مداوم قدرت و فرصت های صنفی و سازمانی و پست و مقام و ثروت و موقعیت تحصیلی و غیره میان خود و همفکران خود مشغولد و به بهانه تامین امنیت، رقیبان شایسته و سرآمد را در دولت و محیط های اجرایی و اقتصادی و علمی و دانشگاهی و.... حذف می کنند. أنان تقریبا هیچ توان و تخصص سرآمدی در فعالیت های موثر جاسوسی و ضد جاسوسی ندارند و کنترل غیر حرفه ای و مخرب اندک گردشگران خارجی و ایرانیان از خارج برگشته نیز تنها نمایش فعالیت اطلاعاتی است، در سال های اخیر موفقیت های حیرت انگیز سرویس اطلاعاتی اسرائیل در نفوذ و کسب اطلاعات و ترور در ایران ناکارآمدی سازمان های اطلاعاتی کشور در مواجهه با دشمن واقعی، را به روشنی نشان داده است و ناتوانی کامل سازمان های جاسوسی و ضد جاسوسی ایران در برابر توان اطلاعاتی اسرائیل را به رخ کشیده است. طبعا وقتی در سرزمین ایران چنین است؛ قدرت و موفقیت های اطلاعاتی اسرائیل علیه ایرانیان اعزامی به منطقه و در میان متحدان ایران در منطقه نیز طبیعی و بدیهی است.
از جمله مسائلی که باعث خروج ترامپ از برجام شد را بایست برداشت ایشان نسبت به سیاست منطقه ای ایران و ناکارآمد بودن برجام در توقف این سیاست ها و همچنین برنامه های هسته ای ایران در نظر گرفت. از نگاه جنابعالی بازگشت ترامپ به کاخ سفید با توجه به شرایط به وجود آمده در منطقه، چه تاثیری بر روابط ایران با آمریکای ترامپ خواهد داشت و اساس کنار هم قرار گرفتن این دو رویداد یعنی بازگشت ترامپ و شرایط منطقه ای، چه تاثیری بر کارت های بازی و اهرم های چانه زنی طرفین خواهد داشت؟
ویژگی سیاست خارجی کشورها و روابط بین الملل تغییر پذیری در برابر تحولات غالبا متغیر جهانی است. عوامل مختلفی منظومه های سیاست خارجی و روابط بین الملل را در معرض تغییر قرار می دهند. و البته تغییرات مداوم و بحران ها و ناپایداری های قابل انتظار در غرب آسیا و خاورمیانه نیز خیلی بیش از هر جای دیگر جهان، روی زندگی ملت ها و سرنوشت دولت های این منطقه اثر می گذارند. در این منطقه سیاست خارجی و دیپلماسی بخش جدایی ناپذیر همه شئونات ملی کشور است.
طبعا این ویژگی سیاست خارجی بطور کلی و در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه بطور خاص، شامل سیاست ها و رویه های جمهوری اسلامی ایران و آمریکا نیز هست. آمدن ترامپ واجد تهدیدها و فرصت هایی برای جمهوری اسلامی ایران است. وظیفه دائمی سیاست خارجی و دیپلماسی آن است که فرصت ها را احصا کند و تهدیدها را در سطح بین المللی کنترل کند. به نظر می رسد که انتخاب کلیدی ترامپ « پیروزی بدون جنگ» است و به اقتصاد و سرمایه گذاری و اقتدار اقتصادی آمریکا اولویت می دهد. انتخاب ترامپ برای خاورمیانه گسترش جنگ نیست و طبعا این ویژگی می تواند نظامی گری اسرائیل را نیز تا حدی محدود کند. این ویژگی ها می تواند برای ایران نیز فرصت ساز باشد. حضور ایران در تحولات خاورمیانه به صورت چشمگیری کمرنگ شده است و ایران نقش پیشین خود را در مدیریت تحولات ندارد. این ویژگی امکان مصالحه با ترامپ را در این مقطع زمانی افزایش می دهد. از سوی دیگر ایران به توسعه اقتصادی و باز شدن گره دسترسی به بازار سرمایه در جهان نیاز دارد و گرایش های اقتصادی ترامپ و دولتش ممکن است برای ایران ایجاد فرصت کند. حتی می توان روی سرمایه گذاری ها و پروژه های بزرگ مشترک با آمریکا و متحدانش در آسیا مثل ژاپن و سنگاپور و کره جنوبی و در خلیج فارس مثل عربستان سعودی و امارات هم برنامه ریزی کرد.
یعنی احتمال دارد که آمریکا به پروژه های اقتصادی در ایران علاقمند شود؟
بهرحال در ایران فرصت های بالقوه اقتصادی بکر زیادی وجود دارد که به دلیل تحریم های اقتصادی بلاتکلیف مانده است. چنین فرصت های بکری بطور طبیعی در اقتصادی با ابعاد اقتصاد ایران، در هیچ جای دنیا بلاتکلیف نمی ماند ولی در ایران تحریم ها بخش بزرگی از این فرصت ها را برای سالها بلاتکلیف نگاه داشته است. گره های کور تجارت خارجی ایران این فرصت ها را در ایران دفن کرده است. ممکن است راه هایی برای گشایش این گره های کور پیدا شود. برخی از این پروژه ها می تواند برای ترامپ و صاحبان بزرگ سرمایه در آمریکا و شرکای بزرگ آمریکا در آسیا قابل تامل باشد و حتی ارزش آن را داشته باشد که آنان برای رفع موانع کار اقتصادی در ایران تلاش کنند.
مثلا اقتصاد ژاپن در سال های اخیر، در قیاس با چین و اندونزی و هند و سایر قدرت های نوظهور اقتصادی آسیا، روند اطمینان بخشی ندارد و به فرصت های اقتصادی جدیدی نیازمند است. برخی از فرصت های اقتصادی در ایران ممکن است برای اقتصاد ژاپن فرصت ساز باشد. در این صورت اقتصاد ایران می تواند در میان متحدان نزدیک آمریکا حامیانی پیدا کند. حامیانی که حتی ممکن است روی همکاری های سه جانبه اقتصادی با ایران و آمریکا کار کنند و به کاهش گره های کار اقتصادی در ایران کمک کنند. فرصت های بزرگ بکر اقتصادی در ایران واقعی است. اگر در ایران یک باور اجماعی در مورد ضرورت و اولویت توسعه اقتصادی برای تحقق اقتدار ملی ایجاد شود، حتما راه های مهمی برای این نوع فعالیت های اقتصادی ایجاد خواهد شد.
روسیه به ویژه از سال ۲۰۱۵ حضور جدی در سوریه داشته است. برای روسیه دسترسی به بندرطرطوس در کنار دریای مدیترانه و پایگاه هوایی حمیمیم از اهمیت استراتژیکی برخوردار است. علاوه بر این پوتین حضور در سوریه را فرصتی برای ارائه تصویر قدرت روسیه در سطح جهانی می داند . اکنون اما با سقوط اسد حضور روسیه در سوریه با موانعی جدی روبروست . از نگاه شما شکست روسیه در سوریه چه تاثیری می تواند بر اهداف روسیه در جنگ اوکراین داشته باشد؟
روسیه با کمک ایران وارد مناقشه سوریه شد و فرصت های مهمی بدست آورد. در واقع ورود روسیه به سوریه فرصت بازگشت بزرگی برای روسیه به خاورمیانه پس از فروپاشی شوروی و سقوط صدام حسین در عراق بود. روسیه از این فرصت استفاده زیادی کرد و حتی توانست روابطش با اسرائیل را نیز ارتقاء بخشد. مرحوم سردار سلیمانی در ماه های آخر حیاتش، از شیوه عمل روسیه در سوریه و به ویژه دور زدن ایران و نادیده گرفتن مصالح ایران و مناسبات پنهان و آشکارش با اسرائیل و پیگیری اهداف مورد نظر خودش بسیار خشمگین بود. طبعا برای روسیه حضور در سوریه اهمیت زیادی داشت و وجاهت بین المللی و فرصت های تحرک بین المللی زیادی برای روسیه ایجاد کرده بود. با سقوط دولت اسد، این فرصت های روسیه نیز از دست رفته است. ارتباط مستقیمی میان شکست روسیه در سوریه و جنگ اوکراین وجود ندارد اما طبعا تضعیف روسیه در سوریه موقعیت و اقتدار بین المللی این کشور را تضعیف می کند و از این نظر روسیه را در مواجهه با جامعه جهانی آسیب پذیرتر می کند. روسیه با دیپلماسی غیر قابل اعتمادش نسبت به متحدانش، استعداد معامله بر سر سوریه با جامعه بین المللی در قبال کسب امتیاز در اوکراین را هم داشت که طبعا این فرصت هم با رفتن اسد و حذف روسیه از سوریه، بطور کامل از بین رفته است.
احمد الشرع طی صحبت هایی خواهان روابط متوازن با همه کشورها شده است و حتی مسیر برقراری روابط با روسیه را نیز باز گذاشته است . اما در مورد ایران صراحتا بر مواردی همچون عدم حضور ایران در آینده سوریه و یا لزوم تغییر رویکرد ایران در قبال سوریه تاکید کرده است. از نگاه شما آیا ایران با شرایط گفته شده قادر به بازسازی روابط خود با دولت آینده سوریه خواهد بود؟ و اساسا ایران چه گزینه هایی در قبال سوریه می تواند داشته باشد؟
دور از انتظار نیست که روابط ایران و دولت جدید سوریه به سمت عادی شدن و حتی همکاری های اقتصادی برود اما طبعا سوریه به عنوان یک پایگاه فعالیت برای ایران، هرگز به وضعیت پیشین خود باز نخواهد گشت.
۱۰-روسیه علیرغم همکاری با ایران در حمایت از اسد در بسیاری از موارد از جمله بازگذاشتن دست اسرائیل برای حمله به مواضع ایران در سوریه رویکردی متضاد با ایران داشته است. در تحولات اخیر هم که منجر به سقوط اسد شد روسیه حمایتی از نیروهای ایرانی به عمل نیاورد. با توجه به چنین تجربیاتی تا چه حد می توان پیش بینی کرد که آمدن ترامپ و امتیازگیری بیشتر در بازی با آمریکا، در موضوع اوکراین، روسیه را به سمت وجه المصالحه قراردادن ایران متمایل خواهد کرد؟
با توجه به پیشینه تاریخی روابط دو کشور، معمولا عدم حمایت روسیه از ایران دور از انتظار نیست. این طبیعت رفتار جاه طلبانه روسها در مقابل ایران است که در مناسبات دو کشور در سوریه نیز خود را نشان داده است. بخشی از این خصوصیت به رقابت های طبیعی ایران و روسیه از جمله در زمینه نفت و انرژی و مناسبات و روابط منطقه ای نیز مربوط می شود.
البته آنچه روسیه در اوکراین با ایران کرد خیلی بدتر بود. روسیه با فریب دادن ضمنی نظامیان ایران، کشورمان را به شریک سیاسی ـ نظامی خود در حمله به اوکراین بدل کرد. هر چند که این سوء استفاده از ایران، بیشتر ناشی از تقصیر نهادهای نظامی ایران بود که از پیشنهاد روسیه هیجان زده شده بودند و بدون ارزیابی سیاسی بین المللی پیامدهای اقدامشان، در فرآیندی بسته تصمیم گرفته بودند و با ذوق زدگی ناشی از فروش سلاح به یک قدرت نظامی، بی پروا، ایران را در معرض این بحران قرار دادند. .
پیشینه تاریخی روابط دو کشور نیز نشان می دهد که دوستی با روسیه همواره ضروری بوده است اما روسیه هیچگاه دوست قابل اعتمادی برای ایران نبوده و تنها در روابط موازنه با غرب عملکرد قابل قبول تری داشته است.در سالهای پس از انقلاب حمله روسیه به افغانستان و کمک های بی حدش به عراق مصداق این ویژگی بود. امروز نیز همچنان فقط در موازنه قدرت میان شرق و غرب می توان روی روابط دوستانه با روسیه حساب کرد. تا زمانی که ایران به سیاست موازنه میان قدرت های شرق و غرب یعنی احیای شعار انقلاب ( نه شرقی ـ نه غربی ) باز نگردد؛ نمی توان انتظار روابط بهتر و عملکردهای بهتری از سوی روسیه در قبال ایران داشت.
در مورد همکاری دو کشور در سوریه نیز، اشاره کردم که روسیه با توصیه و حمایت ایران وارد فرآیند تحولات سوریه شده بود ولی در این رابطه رفتار شایسته ای با ایران نداشت و سردار سلیمانی از عملکرد روسها نسبت به ایران در سوریه، به شدت کلافه شده بود و در سال آخر حیاتش بارها نارضایتی خود را از رفتار روسها ابراز کرده بود.
به عنوان یک مبنای اصولی، بهترین شکل روابط دوستانه ایران با روسیه هنگامی قابل تحقق است که ایران روابطش را با آمریکا قدری بهبود بخشد و مانند همه کشورهای قدرتمند جهان، موازنه ای معنی دار میان روابطش با آمریکا و روسیه و چین ایجاد کند. چنین وضعیتی بهترین شرایط را برای دوستی و همکاری قابل قبول روسیه با ایران به موازات گسترش روابط ایران با چین و بهبود روابط ایران با آمریکا فراهم می کند. در چنین شرایطی روابط نزدیک با روسیه بسیار ثمربخش تر خواهد شد.
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#محسن_امینزاده
#مداخلهی_نظامیان
#موقعیت_منطقهای_ایران
منبع: sharghdaily-964973