نسترن فرخه: قربانیهای آزار جنسی معمولا در پروسه شکایتهای قضائی از فشارهای روانی حرف میزنند که ترومای آنها را تشدید میکند؛ همچون برخی از شکات پرونده فردی که در روزهای قبل با قرار وثیقه آزاد شد. این افراد معمولا یک نگرانی واحد دارند و آن ترس از انتقام یا برهمخوردن امنیت روانیشان است که باید در کل پروسه رسیدگی قضائی مورد توجه قرار گیرد و حتی در زمان آزادی متهم یا مجرم نیز باید این امنیت برای شکات در نظر گرفته شود. هرچند در قوانین ما درباره این مسئله خلأهای قانونی وجود دارد.
من از افشای هویتم ترس دارم
یکی از شکات پرونده دختر جوانی است که طبق اظهاراتش این روزها با شرایط روحی سخت و عدم امنیت روانی دست و پنجه نرم میکند. این زن جوان در گفتوگو با «شرق» اشاره میکند: زندگی اجتماعی این آدم در ایران تمام شد، آنقدر که در رسانههای ایران اسم و عکس این آدم منتشر شد.
ایشان چند سال زندان بوده و فکر میکنم خیلی خشم در وجودش باشد و ما ترس از انتقامگرفتنش را داریم. من و برخی دیگر از شکات، ترس از فاششدن هویتمان را داریم که یکی از نگرانیهای ما همین است که مثلا ایشان هویت ما را افشا کند و این هزینه زیادی برای تکتک ما خواهد داشت. هرچند این موضوع میتواند فقط یک احساس در وجود ما باشد. موضوعی که بعد از کاهش وثیقه و آزادی ایشان شنیدم و خیلی اذیتم کرد، فکر این بود که دوباره این آدم به جامعه برگشته است. این آزارگر دوباره آزاد شده و به جامعه برگشته.
هرکدام از ما دنیایی از مدرک داشتیم. از خانه خود این آدم مدرک پیدا شده بود؛ پیامی که این موضوع برای من دارد، این است که ماجرایی که اینقدر رسانه با شواهد و مدارک به آن پرداخت، در نهایت منجر به آزادی او شده است. پس قربانی، راه به جایی نمیبرد بهجز رنجهایی که در پروسه رسیدگی قرار است متحمل شود. این ناامیدکنندهترین بخش ماجراست. واقعا روند خاص بود. بااینحال بازپرس کاملا توجیه شده بود؛
چون مثلا به ایشان میگفت وقتی قرار است صحبت کنی، به صورت این شکات نباید نگاه کنی و باید به صورت من نگاه کنی، یا مثلا اجازه صحبت اضافه یا زخم زبان زدن به ایشان نمیداد. من صد درصد با مجازات اعدام مخالف هستم و آرزو داشتم سیستم قضائی به جایی برسد که اعدام جبران خسارت ما را نمیکند و منجر به دادخواهی من نمیشود. من نیاز داشتم متوجه اشتباهش شود، از شخص من عذرخواهی کند و به دلیل خطری که دارد از جامعه دور بماند. اما قانون در این زمینه کاملا صفر و یکی است؛ یا باید اعدام شود یا آزاد شود که در هیچکدام دادخواهی من صورت نمیگیرد.
همه اینها دوباره به من زن شاکی آسیب خواهد زد. حال برای پروندههای دیگر که آنقدر هم رسانهای نخواهد شد، احتمالا شرایط متفاوتتر خواهد بود. به شکایت هیچکدام از ما به صورت شخصی پرداخته نشده بود و حکم ایشان فساد فیالارض بود که ربطی به شکایت ما نداشت. در کنارش تمام مراحلی را که در بازپرسی اول رفته بودیم، در دادگاه دوم دوباره انجام دادیم تا به قاضی ثابت کنیم میخواهیم شکایت کنیم؛ چون این آقا به زور و با بیهوشکردن ما به ما تجاوز کرده است. ما سرکوب شدیم از این سؤال که چرا اصلا خانه یک مرد غریبه رفتهایم تا مسائل دیگر و حتی شخص وکیل ایشان. واقعا رفتاری که وکیل ایشان داشت، رنج ما را بیاعتبار میکرد. اینها دیگر حملههای شخصی علیه ما بود. ایشان میتوانست فقط از حقوق متهم دفاع کند و لزومی نداشت رنج ما را انکار کند و آن را بیاعتبار جلوه دهد.
دادگاهی بدون مددکار و تسهیلگر
شاکی دیگر این پرونده هم زن جوانی است که طبق اظهاراتش جزء اولین قربانیهای این پرونده به حساب میآید. او از احساس نادیده گرفتهشدنش در این پروسه قضائی به «شرق» میگوید و اشاره میکند که من با دیدن عکس این شخص هم حالم خراب میشد و تحمل این خبر را هم نداشتم. الان بیش از 10 روز طول کشیده تا بتوانم حتی در مورد این آدم صحبت کنم. در پروسه دادگاه هم برای من همه چیز سخت بود؛ چون باید ماجرایی را که سالها پیش خودم داشتم به زبان میآوردم.
ولی خبر آزادی ایشان برای من سنگینتر از آن روزها بود. احساس شکست کردم، احساس کردم حق ما ضایع شده است. تمام مدارکی که جرم این آدم را ثابت میکرد، پیدا شد، اما چطور ممکن است پرونده به جایی نرسد؟ دوباره به من فهمانده شد دیده نمیشوی و بهتر که اصلا دیده نشوی. من مخالف اعدام هستم و جزء کسانی بودم که بیانیه مخالفت با اعدام را امضا کردم. اعدام کاری از پیش نمیبرد و طیفی بین آن وجود ندارد؛ یعنی این فرد طبق قانون یا باید اعدام شود یا باید آزاد شود که هیچکدام جواب دادخواهی ما نبود.
کنار قربانیهای آزار جنسی باشیم
قربانیهای آزار جنسی معمولا تا مدتها با آسیبهای روحی شدید و متفاوت روبهرو خواهند بود که نیاز به مراقبت توسط اطرافیان و حتی سیستمهای نظارتی دولت دارند.
موضوعی که در بیشتر پروندههای اینچنینی جای خالی آن حس میشود. حتی جای خالی نگاه همدلی اجتماعی هنوز هم در خردهفرهنگ جامعه وجود دارد. حسین روزبهانی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه، در گفتوگو با «شرق» به اهمیت ایجاد امنیت روانی برای این افراد اشاره میکند: خیلی از این قربانیها وقتی برای مشاوره به ما رجوع میکنند، مشکل اصلیشان همین است که ترس و نگرانی از بازگوکردن این موضوع را دارند. بهطور کلی همه آنها احساس گناه فراوانی از این اتفاق دارند. این سرزنشکردن دیگران و حس گناه خودشان باعث میشود تا چیزی نگویند. این افراد در آینده آسیبهای متعددی خواهند دید.
بهطور مثال امکان دارد سکوت آنها باعث شود آن فردی که به آنها آسیب رسانده است، به کارش ادامه دهد. مواردی داشتم که فرد از آدمهای نزدیکش آسیب دیده و چون قربانی از ترس سکوت کرده، آن فرد سوءاستفادهگر به کارش ادامه داده است. بنابراین برای حفظ سلامت روان هم بهتر است تا قربانی سکوت نکند و البته از او حمایت شود. چون این افراد با آسیبهای روانی متعددی روبهرو خواهند شد. یکی از این آسیبها، افسردگی زیاد است. در کنارش، احتمال افکار خودکشی و اضطراب بالا خواهد بود. این افراد درگیر بازداری هیجان میشوند و اتفاقات تلخ برای آنها عادی خواهد شد. بنابراین باید با حس همدلی کنار آنها بود و البته روند درمانی را هم حتما پیش بگیرند.
منبع: sharghdaily-956258