جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > نقد فیلم Dear Santa؛ کریسمس وارونه

نقد فیلم Dear Santa؛ کریسمس وارونه

اختلال دیسلکسیا وضعیتی برای لیام ایجاد می‌کند که در یک کلام جادویی‌ست! او برای عید کریسمس می‌خواهد برای سانتا کلاس یا همان بابانوئل آرزوهایش را بنویسد و از او درخواست کمک کند. با این حال، به دلیل عدم توانایی در نوشتار صحیح، به جای Santa (بابانوئل)، عبارت Satan (شیطان) را پشت نامه درج می‌کند. همانطور که مشخص است به شکلی کاملاً تصادفی، او بجای کمک طلبیدن از بابانوئل که سراسر نماد نیکی‌ست، نقطه مقابل او یعنی شیطان را احضار می‌کند. مسلماً دلایل بسیاری برای این اشتباه وجود دارد که شالوده‌ی داستان و مضامین آن را شکل می‌دهد.

خیلی وقت‌ها برایم این پرسش پیش می‌آید که آیا این ما هستیم که به اعمال خود جهت می‌دهیم یا نیرویی جادویی، خارج از اراده‌ی ما به شکل‌گیری هر اتفاق جهت می‌دهد؟ جواب به این مسئله برایم حیاتی‌ست اما نمی‌توانم هرگز مطمئن آن را پاسخ بدهم. حتی در مهمترین کارها، زمانی که احساس می‌کنیم افسار اختیار خود را تماماً در دست داریم و این خود ما هستیم که دنیای پیرامون را شکل می‌دهیم، اتفاقی رخ می‌دهد که تمامیت این اراده را مورد پرسش قرار می‌دهد.

فیلم Dear Santa از جهات متفاوتی قابل بررسی‌ست، اما بیش از هر چیز جادوی فراطبیعی نهفته در پس‌زمینه‌ی اتفاقات فیلم بود که من را تحت تأثیر قرار داد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا این فیلم را مورد بررسی قرار بدهیم.

لیام، گل‌پسری در کلاس ششم است که در یک کلام می‌توان او را «گود بوی» معرفی کرد؛ آن پسری که همیشه در مدرسه ساکت می‌نشیند، دوستان کمی دارد، خیلی زود رنجیده می‌شود و از قضا با یک نگاه عاشق دختری می‌شود! لیام چنین شخصیتی دارد. او به بیماری دیسلکسیا یا خوانش‌پریشی مبتلاست و همواره کلمات را جابجا می‌خواند و می‌فهمد.

شاید گاه به‌نظر برسد که ایبلیسم در لابلای سکانس‌های فیلم وجود دارد؛ گاه ناتوانی برخی شخصیت‌ها مورد تمسخر قرار می‌گیرد یا شخصیت‌های ترحم‌برانگیز مورد سواستفاده‌ی دیگران قرار می‌گیرند، اما فیلم تلاش می‌کند از این مورد استفاده کند تا داستان خود را شکل بدهد.

 

یک جرقه از شیطنت کافی بود تا آتشی به پا شود؛ از بچه‌ی گوشه نشین تا تبدیل شدن به یک راک‌استار!

ابتدای این نوشته درباره‌ی اراده‌ی انسان صحبت کردم و باید بگویم که با به انتها رسیدن این فیلم، این سوال در من بیشتر و بهتر خودش را پدیدار کرد. آیا لیام خودش بود که پله پله توانست بر مشکلاتش فائق بیاید یا شیطان او را به این خواسته‌ها رساند؟

از داخل فیلم فاصله بگیریم، این سوال در مقیاسی بزرگ‌تر هم برایم پیش آمد؛ آیا من بودم که به تماشای این فیلم نشستم یا یک‌جور آگاهی بالاتر مرا به این سمت به شکلی جادویی سوق داد؟ مسلماً یک‌سری خواسته‌ها مثل بهبود ظاهر دوستِ لیام، از اراده‌ی آدمی‌زاد خارج است؛ اما آیا همین را می‌توان درباره‌ی رشد لیام از یک پسر ساکت و مظلوم، به یک راک‌استار هم گفت؟

جواب این سوال را خود شخصیت شیطان در صحبت‌های نهایی با لیام می‌دهد. او این پسر را به سمت شیطنت و بازیگوشی کردن سوق می‌دهد، می‌گوید که از حق خودت دفاع کن، گاهی اوقات بد باش، برای روحیه‌ی خودت هم که شده از زمان حال لذت ببر، با دخترها بیرون برو و… .

در واقع این خود شخصیت لیام است که با قوی‌تر شدن، تغییر می‌کند و شیطان در اینجا صرفاً نقش یک محرک را دارد. همچنین باید توجه کرد که بیماری دیسلکسیا و اشتباه نوشتن نامه به صورت تصادفی بود که باعث شد سر و کله‌ی این موجود جهنمی پیدایش بشود. همه‌چیز بوی جادو و فانتزی می‌دهد، اما جادویی که در واقعیت جریان پیدا می‌کند و به آن شکل می‌دهد.

اگر پایان‌بندی را دقت کنید، خواهید دانست که پیام اصلی فیلم Dear Santa چیست. نویسنده‌ی داستان از رسومات و آدابی چون کریسمس استفاده می‌کند تا مفهوم خیر و شر را به چالش بکشد. می‌دانیم که بابانوئل بیشتر به رویاهای کودکانه شباهت دارد و لیام حتی می‌ترسد که به دلیل نامه ‌نوشتن و سودای دیدار با این موجود فانتزی، مورد تمسخر همکلاسی‌هایش قرار بگیرد.

پدیدار شدن شیطان، شکلی بزرگ‌سالانه‌تر به این فانتزی می‌دهد؛ او موجودی‌ست که معصومیت پسرک را از بین خواهد برد و در واقع به عنوان پلی به سوی بزرگ‌سالی‌اش عمل می‌کند. اما نهایتاً زمانی که لیام به خواسته‌هایش می‌رسد، می‌فهمیم که او اصلاً کار بدی انجام نداده فقط محرک‌هایی نیاز داشته تا چند قدم فراتر بگذارد.

حتی زمانی که بلک‌جک از محضر آن شیطان بزرگ در اعماق جهنم خلاص می‌شود، می‌بینیم که او خودش هم آنقدرها شیطان نبوده و این را اعتراف می‌کند. از تمام اتفاقاتی که بین این دو شخصیت می‌افتد، می‌توان نتیجه گرفت که مفاهیم خیر و شر به آن صورتی که در رسوم مسیحی مثل کریسمس تعریف می‌شود اصلاً وجود ندارد. فیلم Dear Santa با وجود ظاهر کودکانه‌ای که دارد دست روی مسائل عمیقی می‌گذارد و حتی به شکلی سمبلیک پاسخی درخور به آن‌ها می‌دهد.

نقد فیلم Dear Santa | کریسمس وارونه

نامه‌ای برای ورود به دنیایی فراسوی خیر و شر!

نهایتاً می‌توان این فیلم را اینطور تعریف کرد: محرکی به سوی نوجوانی! داستان در برهه‌ای از زندگی شخصیت اصلی روی می‌دهد که دیگر فانتزی‌های کودکانه مسخره بودنشان مشخص می‌گردد و به اعتماد و معصومیت بچه‌ی خردسال خیانت می‌شود. شیطان به عنوان نمادی عمل می‌کند که این معصومیت کودکانه را می‌درد و لیام را به واقعیات زندگی سوق می‌دهد. اواخر فیلم زمانی هم که متوجه می‌شویم اصلاً شیطانی در کار نیست، کارهایی که این گل‌پسر انجام داده را نمی‌توان شیطنت‌آمیز دانست، می‌دانیم که به فراسوی خیر و شر وارد شده‌ایم.

فیلم Dear Santa به کارگردانی بابی فرلی و نویسندگی پیتر فرلی، جشن سالانه‌ی کریسمس و آدابی که دارد را مورد هجو قرار می‌دهد و پیامی عمیق بجای آن روایت می‌کند. شاید گاهی اوقات شوخی‌ها زننده باشند و مبتذل به‌نظر برسند، شاید داستان از توییست‌های کافی بهره‌مند نباشد، اما مطمئن باشید که حوصله‌تان سر نمی‌رود و حتی اگر به معانی زیرین فیلم توجه نکنید، باز برای مدتی سرگرم خواهید شد.

فیلم Dear Santa به کارگردانی بابی فرلی و نویسندگی پیتر فرلی، جشن سالانه‌ی کریسمس و آدابی که دارد را مورد هجو قرار می‌دهد و پیامی عمیق بجای آن روایت می‌کند. شاید گاهی اوقات شوخی‌ها زننده باشند و مبتذل به‌نظر برسند، شاید داستان از توییست‌های کافی بهره‌مند نباشد، اما مطمئن باشید که حوصله‌تان سر نمی‌رود و حتی اگر به معانی زیرین فیلم توجه نکنید، باز برای مدتی سرگرم خواهید شد.

منبع: ویجیاتو

 

منبع: faradeed-218897

برچسب ها
نسخه اصل مطلب