براساس بند «ب» ماده۲۵ قانون فرزندخواندگی والدین میتوانند در صورتی که سوءرفتار کودک غیرقابل تحمل شود، اقدام به فسخ حکم سرپرستی کنند. همین قانون کافی است که راه را برای والدین پشیمان باز بگذارد. والدینی که احتمالا نمیدانند اگر کودکی لجبازی میکند و اضطراب دارد، ناشی از موقعیتی است که در آن قرار داشته یا اینکه پرخاشگری و نافرمانی خاص دوران بلوغ است و فرزندخوانده و غیرفرزندخوانده نمیشناسد. بنابراین نحوه برخورد با کودکان فرزندخوانده نیاز به هدایت دارد و میتوان با حساب بازکردن روی کمکهای بهزیستی از فسخ حکم سرپرستی جلوگیری کرد. این در حالی است که برخی والدین نیز مشکلات رفتاری خاص خود را دارند که عرصه را برای فرزندخواندهها تنگ میکند. بنابراین برای فسخ فرزندخواندگی نباید یکطرفه به قاضی رفت و انگشت اتهام را به سمت کودکان نشانه گرفت، آنچنان که برخی والدین هم با عدم آگاهی نسبت به مسائل فرزندپروری باب لجبازی کودکان فرزندخوانده را باز میکنند.
مهم نیست که تعداد کودکان فرزندخوانده نخواستنی به تعداد انگشتان دست هم نرسد. مهم این است که پای انسان در میان است و کوچکترین شکستی در فرایند فرزندخواندگی امکان دارد که آینده این کودکان را دستخوش حوادث کند. فرزندخواندهها چه پدر و مادر اصلی خودشان را پیدا کنند و چه اختلافشان با پدرخواندهها و مادرخواندههایشان بالا بگیرد و توسط آنها بازگردانده شوند، آسیب میبینند؛ آسیبی که روزگارشان را به چالش میکشاند و معلوم نیست که چه بلایی بر سرشان میآید. این در حالی است که افراد ویژگیهای خاص خود را دارند و تا والدین و فرزندخواندهها با اخلاق هم آشنا شوند، باید مدتی را پشت سر بگذارند. بنابراین باید همهچیز را به دست زمان سپرد تا هم کودکان تغییرات رفتاری دوران بلوغ را پشت سر بگذارند و هم خانوادهها بتوانند با شرایط موجود کنار بیایند. از سوی دیگر، فرزندپذیری یک تعهد است، آنچنان که ممکن است کودکی در ابتدای مسیر فرزندخواندگی سالم باشد و پس مدتی علائم بیماری خود را نشان دهد. بنابراین تعهد فرزندپذیری حکم میکنند که والدین از نگهداری کودک سر باز نزنند، چراکه ممکن بود همین اتفاق برای فرزند متولدشده خودشان میافتاد. این در حالی است که برخی متقاضیان هم از همان ابتدای امر از شرایط جسمی و روحی کودک مطلع هستند و اقدام به پذیرش او میکنند، اما پس از طی مدتی از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده و درصدد این هستند که کودک را به بهزیستی بازگردانند. از این رو ضروری است که در این راستا فرهنگسازی صورت گیرد و خانوادهها با شرکت در دورههای آموزشی مطلع شوند که آیا توانایی سرپرستی از کودکی را دارند یا صرفا با این موضوع احساسی برخورد کردهاند.
بازگرداندن 7درصد کودکان فرزندخوانده
هفته پیش مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان بهزیستی کشور گفت: بر اساس قانون اگر کودک از مراکز نگهداری بهزیستی به فرزندخواندگی برود، امکان برگرداندن آن وجود دارد که در این میان حدود هفتدرصد کودکان به بهزیستی بازگردانده میشوند.محمد نفریه ادامه داد:ابتلای کودکان فرزندخوانده به بیماریهایی مانند عقبماندگی و معلولیت، ایدز، هپاتیت و... بیش از دلایل روحی و روانی عامل بازگرداندن آنها از سوی والدین جدید است. مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان بهزیستی افزود: همچنین آنان به دلایل مختلفی مانند پیداشدن رد و نشانهای از پدر و مادر واقعی کودک و احراز صلاحیت مجدد از فرزندخواندگی بازگردانده میشوند.او بیان کرد: البته چون براساس قانون این بازگرداندن وجود دارد در همان ابتدای تحویل کودک به والدین اطلاع داده میشود.نفریه اظهار کرد:قوانین فرزندخواندگی تسهیل شده و روند فرزندخواندگی افزایش یافته است.
چرا از نگهداری فرزندمان منصرف میشویم؟
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی در گفتوگو با «آرمان» میگوید: براساس قانون سال 1392 در فرایند فرزندخواندگی افراد متقاضی باید برخی شرایط عمومی از جمله عدم سوءپیشینه، سلامت روان، تمکن مالی و... را داشته باشند. وقتی که این موارد مورد تایید قرار گرفت، باید دورههای مشاوره را نیز بگذرانند تا صلاحیت لازم را برای سرپرستی به دست آورند. بهگفته حبیبا... مسعودیفرید حتی بعد از فرزندخواندگی هم همکاران ما باید نظارتهایی را داشته باشند. اخیرا هم مجددا بازنگریهایی صورت گرفته است تا بعد از فرزندخواندگی اگر خانوادهها نیاز به مشاوره و مشورت داشته باشند، بتوانند کمکهای لازم را دریافت کنند. او ادامه میدهد: گاهی اوقات ممکن است که بعد از مدتی شرایط خانواده تغییر کرده و به دلایل مختلفی نتواند از کودک نگهداری کند یا براساس نظارتهایی که ما انجام دادیم، مشخص شود که خانواده صلاحیت سرپرستی ندارد؛ آنگاه است که کودک برگردانده میشود. البته تمام سعیمان این است که روند فرزندخواندگی به شکلی پیش برود که کودک در خانواده بماند و هر سال میزان برگشتیها کمتر باشد. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی میافزاید: با این حال ممکن است برخی کودکان مشکلی نداشته و بعدا معلولیتشان مشخص شود و خانوادهها آنها را برگردانند. این در حالی است که ما مورد داشتیم خانوادهای کودک «سیپی» را به فرزندخواندگی گرفته یا دو سال پیش مادری سرپرستی کودک سندرومداون را بر عهده گرفت. او میافزاید: وقتی کودکی را به فرزندخواندگی میگیریم، اسما فرزندخوانده است، اما باید فکر کنیم که این کودک فرزندمان است. مگر میشود ما از نگهداری فرزندمان بعد مدتی منصرف شویم؟ بنابراین باید روی نگرش افراد کار کنیم و در بررسی روانشناختی ببینیم که آیا متقاضیان فرزندخواندگی واقعا دوست دارند کودکی را به فرزندخواندگی بگیرند یا نه؟ باید در این زمینه بیشتر کار و خانوادهها را با کمک مشاوره و آموزش برای سرپرستی آماده کنیم. مسعودیفرید خاطرنشان میکند: بعد از اینکه کودک هم به خانواده سپرده شد، باید همچنان مشاورهها و نظارتها ادامه یابند و این بخش را بیشتر تقویت کنیم. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی ادامه میدهد: از سوی دیگر، باید بستر فراهم شود که خانوادهها دائما با مشاوران در تماس باشند و مشکلات خود را با کودکان مطرح و حل کنند. حتی اگر گاهی اوقات خانواده مشکل مالی دارد، حاضریم امداد یارانه کنیم. او بیان میکند: بسیاری ایراد میگیرند که سازمان بهزیستی در فرزندخواندگی سخت میگیرد. بنده چندین کشور را بررسی کردم و دیدم که کشورهای دیگر هم به فرایند فرزندخواندگی با دقت نگاه میکنند. مسعودیفرید بیان میکند: حدود سه، چهاردرصد کودکانی که از سوی خانوادهها برگردانده میشوند، والدین اصلیشان پیدا شده است. حدود یکی، دودرصد کودکان در سنین حدود 15، 16سالگی ممکن است که با خانوادهها دچار اختلافاتی شوند. همچنین کودکانی که در یکی، دو سال اول به مراکز بهزیستی برگردانده میشوند، کمتر از یکدرصد هستند. این در حالی است که 93درصد کودکان از سوی خانوادهها برگردانده نمیشوند که این آمار قابل توجه است. او اظهار میکند: سال 1396 حدود 1600 کودک به فرزندخواندگی گرفته شدند. این در حالی است که در سال 1395، 1300 مورد فرزندخواندگی داشتیم. بنابراین دائما این فرایند در حال افزایش است.
صدمات روحی شدید
تنها هفتدرصد کودکان فرزندخوانده به مراکز نگهداری برگردانده میشوند. شاید آمار کم باشد، اما نمکپاشیدن به زخم کهنه کودکانی است که در یک چشم برهمزدن سر خانه اولشان بازمیگردند. آنهم نه با پای خود بلکه از سوی والدینی که پشیمان شدهاند. کودکانی که دل خوش کرده بودند به پیداشدن والدین اما اینک دوباره رهسپار سازمان بهزیستی میشوند تا شاید بخت با آنها یار باشد و خانواده دیگری سرپرستیشان را بر عهده بگیرد. البته اینکه در این میان ممکن است برخی کودکان بدقلقی کنند پذیرفتنی است، اما باید تا جایی که امکان دارد حلقه دوستی را بین آنها و والدینشان ایجاد کرد؛ چراکه پای یک انسان در میان است و امکان دارد صدمات روحی شدیدی مسیر زندگی کودکان فرزندخوانده بازگرداندهشده را تغییر دهد. از این رو نیاز است که خانوادهها قبل از اقدام چرتکه انداخته و ببینند که در این مسیر پرفرار و نشیب از پس مسئولیت برمیآیند یا نه.
نخواستنی وجود ندارد
«وقتی والدین پس از مدتی اعلام میکنند که فرزندخوانده ما بدرفتاری میکند و ما او را نمیخواهیم، به شرایط اجتماعی جامعه برمیگردد که اصلا مطلوب نیست. در واقع برخی ناهنجاریها و ناملایمات اجتماعی ضعف بردباری را در خانوادهها به وجود میآورد که موجب چنین پیامدی میشود.» این اظهارنظرات را حسین احمدینیاز، حقوقدان به «آرمان» میگوید. بهگفته او در قانون برای فرزندخواندگی شرایط سختی وجود دارد، اما بهرغم تمام این مسائل شاهد هستیم که قانون ما بهطور کامل در باب فرزندخواندگی سختگیریهای لازم را ندارد. همین امر موجب پایمالشدن حقوق کودکان خواهد شد و میطلبد سازمان بهزیستی بهعنوان متولی اصلی در قرارداد واگذاری که در باب حضانت فرزندخوانگی بین این سازمان و متقاضیان صورت میگیرد، سختگیریهای لازم را به عمل آورد. از سوی دیگر، باید از حیث مالی، اعتباری و معنوی تضمینهایی صورت بگیرد که فرداروزی خانوادهها پشیمان نشوند و برخوردهای نامناسبی با کودکان انجام ندهند. این حقوقدان بیان میکند: واقعیت تلخی است که پس مدتی والدین بگویند که فرزندخوانده خود را نمیخواهند. کودک اسباببازی نیست. انسان است. جان دارد و با برگرداندن به مراکز نگهداری سرخورده میشود و حیثیت، کرامت و عزتنفسش از بین میرود. احمدینیاز اظهار میکند: نباید قرارداد واگذاری بهنحوی منعقد شود که خانوادهها پشیمان شوند. نخواستنی وجود ندارد. باید تضمینها قوی باشد که چنین رویه غلطی رخ ندهد. او در پایان میگوید: ایراد قانونی و ضعف اخذ تضمینها بین بهزیستی و متقاضیان فرزند موجب برگرداندن کودکان فرزندخوانده از سوی والدین میشود.