دکتر سمانه نگاه-دکترای هواشناسی
یوسف شجاعی-کارشناسیارشد آبوهواشناسی
دکتر نیما فریدمجتهدی-دکترای آبوهواشناسی
خاک در نفس ماست و کمتر درباره آن آگاهیم. ایران، سالهاست که درگیر پدیده گردوخاک است و ذات آبوهوایی ایران حداقل در هزاره اخیر چنین بوده است. برای بسیاری در دشت مرکزی ایران برآمدن گردوخاکهای محلی و حتی گسترشیافته از منابع منطقهای امری شناختهشده بود و انواع راههای سازگاری بومی با آن در مناطق خشک داخلی ایران را میتوان یافت ولی از میانه دهه 80، شرایط گسیل و نفوذ گردوخاک به داخل فلات ایران به گونهای بوده که از مرزهای تعادل اکولوژیک فراتر رفته و در بسیاری از مناطق تبدیل به بحران شده است. رد خاطرات گردوخاکهایی که از شمال آفریقا، شبهجزیره عربستان، میانرودان و سوریه، استانهای جنوبی، جنوبغربی و غربی کشور بهویژه خوزستان، ایلام، کرمانشاه را درنوردیده است، همچنان تازه است. این اتفاق ادامهدار همراه شده با رخدادهایی که از ابتدای دهه 90 شمسی کرانههای جنوبی دریای کاسپین بهویژه استان گیلان را درگیر خود کرده است. شمال خاکی شاید تلخترین شوخی پیرامون مسائل و مشکلات اضافهشده به شرایط محیطزیستی ایران است. گردوخاک در جایی که سنخیتی با شرایط آبوهوایی آن ندارد. اما چرا استانهای حوزه جنوبی دریای کاسپین برای ایران مهم هستند؟
شرایط اکولوژیک شمال، درهمتنیدگی دریای کاسپین با جنگلهای هیرکانی سبب شده که شرایط آبوهوایی خاصی در آن منطقه حاکم شود که با تمام ویژگیهایی که از لحاظ جوی دارد؛ یکیاز خصایص آن پاکیزگی هوا بود که سبب شده بود از لحاظ مباحث گردشگری و پزشکی یکی از پتانسیلهای گردشگری سلامت باشد. کمااینکه سالهای طولانی است افرادی که دارای ناراحتیهای قلب و عروق و همچنین ریوی بودند، به توصیه پزشکان، رحل اقامت در استانهای شمالی میافکندند. اما امروزه، شرایط بصری و آمار و اطلاعات گواهی بر رخدادی فراگیر و آلودهکننده برای شرایط آبوهوایی شمال است. رخدادهای چون شهریور 1397، شهریور 1403 که دوام گردوخاکها، پایدارتر میشود. این مسئله برای استانهای گیلان، مازندران و گلستان خوب نیست و شاید بتوان گفت مهمترین مسئلهاش آلودهشدن شرایط آبوهوایی سالم آن است که امیدی برای بسیاری از مردم ما بهویژه پایتختنشینان بوده که جهت فرار از شرایط آلودگی هوای تهران و کرج، پناهگاهشان شمال ایران بوده و هست. گذری بر آمار فراوانی گردوخاک در ایستگاههای هواشناسی استان گیلان در ماه خرداد 1403، درنگی را ایجاد کرد پیرامون این یادداشت درباره گردوخاک، شمال ایران و آن چیزی که باید به آن توجه کرد. عدد 17 روزه روزهای غبارآلود در ایستگاه آستارا (این عدد در ماه شهریور به 25 روز رسید!)، رقم کمی نیست. بیتعارف، ترسناک است و همین ترسناکبودن است که باید به آن توجه کرد. چون این عدد که بیش از دوسوم یک ماه را به خود اختصاص داده آن هم در هوای شمال پاک، یا شمالی که زمانی آن را پاک میدانستیم امری است نامتعارف. در گیلان، نزدیک به 20 روز از یک ماه، آن هم خرداد دوستداشتنی که هنوز لطافت بهار در ژرفای گرمای زودهنگام تابستان درهمتنیدهاند و طبیعت همچنان بهاری است، غبار نامتجانسترین مسئله است. بهار است و لطافت و خرداد است و عصرهای خردادیاش در کرانههای جنوبی دریای کاسپین.
در آسمان گیلان گاهی به جای باران، خاک میبارد
اطلاعات گردوخاکهای استان گیلان بهعنوان نمونهای از استانهای شمالی، مثال مناسبی برای اتفاقاتی است که در دو دهه اخیر رخ داده است.
میانگین فراوانی پدیده گردوخاک در ایستگاه هواشناسی رشت از 3/2 روز در دهه 1960 به 111 مورد در دهه 2010 رسیدهاست. روند روزهای همراه با پدیدههای گردوخاک در دوره آماری 60ساله، روند افزایشی معناداری را نشان میدهد. منابع جغرافیایی گسیل گردوخاک رشت از دو کانون به پنج کانون افزایش یافته است. مطابق یافتههای این پژوهش، 14 بیابان در منطقه خاورمیانه، آسیای میانه در گسیل گردوخاک به این منطقه نقش دارند. با توجه به خشکیدگی فلات ایران، استمرار روندهای دمایی و نوسانهای بارشی و روندهای مشخص افزایش گردوخاک فرودگاه رشت را متأثر کرده است. وجود 11 روز هوای بسیار ناسالم فقط در یک دوره از گسیل گردوخاک از آسیای میانه و همچنین ثبت رکورد میزان 2800،pm10 در گسیل گردوخاک از شمال غربی دریای کاسپین نمونهای از این مسئله و افزایش نقش منابع شمالسوی در انتشار آلودگی به منطقه است، خطر منابع گردوخاک شمالسو، به دلیل اینکه هیچگونه عارضه جغرافیایی بهعنوان مانع در مقابل آن قرار ندارد و ریسکپذیری منطقه را در آینده نشان میدهد.
گسیل گردوخاک به سواحل جنوبی دریای کاسپین، متأثر از کانونهای اصلی تولید گردوخاک در بیابانهای دورتر از آن است. کانون اول، شامل بیابانهای گرموخشک منطقه خاورمیانه است. گردوخاک ناشی از این کانون، توسط جریان و سامانههای جوی عمیق به ترازهای میانی و فوقانی جو نفوذ میکنند و به همراه این جریانها از سد کوهستان البرز عبور کرده و به منطقه گسیل مییابند. واضح است در این شرایط، مناطق جنوبی استان گیلان و همچنین مسیر دره سفیدرود بهعنوان تنها شکاف طبیعی در بدنه البرز، اولین و بیشترین تأثیرپذیری را در امتداد حرکت توده گردوخاک به استان دارند. نکته مهم اینکه گردوخاکهایی که ناشی از کانونهای تولید گردوخاک در بیابانهای خاورمیانه، استانهای شمالی را متأثر میکنند، بهدلیل طی مسافت طولانی، ریزدانهترین و سبکترین هستند، بنابراین سوار بر جریانهای جوی در ترازهای میانی و فوقانی جو، قدرت و توان عبور از مناطق کوهستان را دارند. کانونهای گردوخاک وارده از غرب و جنوبغرب شامل بیابانهای این مناطق هستند:1-عربستان 2-بینالنهرین (عراق) 3-سوریه 4-شمال آفریقا. در کانون دوم، توده گردوخاک روی بیابانهای گرم شرق و شمال شرق دریای کاسپین، تولید و توسط جریانهای شمالشرقی قوی در لایههای زیرین جو به منطقه جریان مییابد. نکته حائز اهمیت این است که در سازوکار دوم، توده گردوخاک بهطور مستقیم با عبور از روی پهنه دریای کاسپین و بدون حضور مانعی مانند کوهستان البرز، شهرهای ساحلی را هم به شدت متأثر میکند. کانونهای گردوخاک وارده از شرق و شمالشرق دریای کاسپین شامل بیابانهای زیر است: 1-بیابان قرهقوم 2- فلات توران در ازبکستان 3- دلتای اترک (ترکمنستان) 4- دریاچه آرال 5-بیابان قزلقوم 6-بیابان معینقوم 7-فلات اوستیورت. کانون سوم، بیابانهای شمال غربی و شمال شرقی دریای کاسپین شامل موارد زیر است: 1-بیابان راین 2-دلتای رودخانه اورال. کانون چهارم، بیابانهای غرب دریای کاسپین در منطقه قفقاز. کانون گردوخاک وارده از غرب دریای کاسپین شامل: 1- کُبستان در آذربایجان است.
بنابراین نتایج مطالعات نشان میدهد استانهای شمالی ایران و البته استان گیلان، در معرضترین منطقه ایران از دیدگاه تعدد کانونهای گردوخاک گسیلیافته هستند. با فعالشدن هرچه بیشتر منابع گسیل گردوخاک در منطقه آسیای میانه، مناطق بیابانی شمال دریای کاسپین، پدیده گردوخاک به مسئلهای رایج در شرایط آبوهوایی شمال منجر شده است. تنها نکتهای که شاید هنوز برای بسیاری، آن را به مشکل تبدیل نکرده، غلظت انتشار است. جز در چند مورد خاص بهویژه در تاریخ 30 و 31 اردیبهشت 1400، 7 الی 9 خرداد 1403، 23 و 24 شهریور 1403 و دیگر موارد که غلظت چنان بوده که موجب نگرانی شده است، روند فراوانی وقوع و افزایش غلظت به گونهای است که حتی اگر امروز هم به دنبال راهکار باشیم بسیار دیر است اما آنچه برای مشکل گردوخاک میتوان انتظار داشت یافتن راهکار نه در مبدأ، بلکه در مقصد است. بعید است با توجه به نبود فناوری مناسب و هزینههای گزاف عملیات بیابانزایی و البته موانع طبیعی بتوان در میانمدت هم، کار خاصی در منابع گسیل گردوخاک انجام داد و برای کاهش اثرات آن حتما باید در مقصد، استانهای شمالی کشور، اقدامات فوری انجام داد. اقداماتی که منجر به کاهش اثرات، افزایش تابآوری و تعدیل شرایط محیطی در سکونتگاههای این مناطق شود. این اقدامات نه تنها باید با افزایش فضای سبز و پوشش گیاهی سازگار با شرایط گسیل گردوخاک همراه شود بلکه باید با ایجاد کریدورهای هوایی در این مناطق همراه باشد و حتی باید منجر به بازنگری در زمینه معماری و تسری آن به شرایط کشاورزی و دیگر پتانسیلهای توسعهای زیرساختهای استانی شود.
منبع: sharghdaily-947851