hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > علمی > آیا ایران از پیچ تاریخی «هوش مصنوعی» صحیح و جامع عبور می‌کند؟

آیا ایران از پیچ تاریخی «هوش مصنوعی» صحیح و جامع عبور می‌کند؟

درحالی‌که جهان با سرعتی شگفت‌انگیز در حال توسعه زیرساخت‌های هوش مصنوعی و جذب سرمایه‌گذاری‌های کلان هستند، ایران همچنان با ساختار‌های غلط و اشتباهات سندنویسی دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ در این مصاحبه به بررسی وضعیت هوش مصنوعی در ایران پرداخته‌ایم.

در سال‌های اخیر، «هوش مصنوعی» به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تحولات فناوری در سطح جهان مطرح شده است. این فناوری نوظهور، با پتانسیل متحول کردن صنایع مختلف، از پزشکی و حمل و نقل گرفته تا آموزش و اقتصاد، با سرعت خارق‌العاده‌ای در حال توسعه و پیشرفت است.

به گزارش تسنیم، در این میان، ایران نیز به عنوان کشوری با پتانسیل بالای علمی و نیروی انسانی متخصص، تلاش‌هایی را برای ورود به عرصه هوش مصنوعی آغاز کرده است.

اظهارات رهبر معظم انقلاب مبنی بر ضرورت قرار گرفتن ایران در جمع ۱۰ کشور برتر جهان در حوزه هوش مصنوعی و همچنین اظهارات اخیر ایشان مبنی بر "لزوم تسلط بر لایه‌های عمیق هوش مصنوعی" نشان از اهمیت و توجه ویژه به این فناوری در سطح کلان کشور دارد؛ تصویب اسناد و سیاست‌های مختلف در این حوزه نیز گواه این مدعاست، اما سؤال اصلی اینجاست که ایران تا چه حد به این هدف نزدیک شده است؟

در همین راستا، میزبان دکتر ابوالحسن فیروزآبادی؛ دبیر سابق شورای عالی فضای مجازی و مدیر گروه توسعه فناوری زعیم، بودیم و در رابطه با چالش‌های حوزه هوش مصنوعی در کشورمان گفتگو کردیم.

در این مصاحبه، قصد داریم به بررسی وضعیت فعلی هوش مصنوعی در ایران بپردازیم. با نگاهی به دستاورد‌ها و چالش‌های موجود، تلاش خواهیم کرد تا جایگاه ایران را در مقایسه با سایر کشور‌های پیشرو در این حوزه ارزیابی کنیم همچنین به بررسی اسناد و سیاست‌های تصویب شده در این زمینه و تأثیر آنها بر توسعه هوش مصنوعی در کشور خواهیم پرداخت.

در ادامه، به این سوالات مهم پاسخ خواهیم داد:

چه موانعی بر سر راه توسعه هوش مصنوعی در ایران وجود دارد؟

چه اسناد بالادستی در حوزه هوش مصنوعی در کشورمان تصویب شده است؟

متولی تدوین سند هوش مصنوعی در ایران کیست؟

منظور رهبر انقلاب از لایه‌های عمیق هوش مصنوعی چیست؟

چه اقداماتی باید انجام شود تا ایران بتواند به هدف قرار گرفتن در جمع ۱۰ کشور برتر جهان در حوزه هوش مصنوعی دست یابد؟

در ادامه بخش نخست این گفتگو را از نظر می‌گذارنید:

چه عواملی باعث شده‌اند هوش مصنوعی به یکی از مهم‌ترین فناوری‌های قرن ۲۱ تبدیل شود؟ به طور کلی، چه تاثیراتی را می‌توان از گسترش هوش مصنوعی بر زندگی روزمره و جوامع انتظار داشت؟

مطابق با یک سند جهانی که اخیراً منتشر شد، عصر جدیدی به نام عصر هوش مصنوعی آغاز شده است. این عصر، نه تنها نسبت به عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) با سرعت و گستردگی بیشتری در حال تحول است بلکه پتانسیل ایجاد تحولات اقتصادی چشمگیرتری را نیز دارا است. این تأکید بر جنبه‌های اقتصادی تحولات هوش مصنوعی، نشان از اهمیت روزافزون آن در اقتصاد جهانی دارد.

پس از انقلاب صنعتی و ظهور ماشین بخار، نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی به ۰.۸ درصد رسید. در عصر ICT، این رشد به ۱ درصد افزایش یافت. برآورد‌ها حاکی از آن است که در عصر هوش مصنوعی، این رشد به ۱.۲ درصد برسد. البته این یک میانگین جهانی است و انتظار می‌رود برخی کشورها، به ویژه کشور‌های توسعه‌یافته مانند آمریکا (با پیش‌بینی رشد ۱۴ درصدی) و برخی کشور‌های در حال توسعه شاید به عدد‌های ۲۰ تا ۲۵ درصد نیز برسند.
هوش مصنوعی در حال ایجاد تحولات شگرفی در حوزه‌های مختلفی مانند سلامت، مالی، آموزش، صنعت و شبکه‌های اجتماعی است. با این حال، یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که در حال حاضر نیازمند توجه ویژه است، حوزه زبانی است.

در اقتصاد خدماتی، جایگزینی هوش مصنوعی به جای تصمیم‌گیران انسانی می‌تواند منجر به ایجاد سیستم‌های خودکار و کارآمدتری شود. این سیستم‌ها، همچون CRM‌های موجود (امور مشتریان) در شرکت‌هایی مانند اسنپ، دیجی‌کالا و اپراتور‌های موبایل، قادر به درک سوالات مشتریان و ارائه پاسخ‌های هوشمندانه هستند. به این ترتیب، می‌توان به سطح بالاتری از شخصی‌سازی خدمات و افزایش رضایت مشتری دست یافت.

در حوزه رباتیک نیز رباتیزه شدن صنعت را داریم که در قلمرو جهانی و تحت شبکه در حال گسترش است. این روند، که بر پایه زیرساخت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) بنا شده است، به سمت ایجاد شبکه‌های گسترده‌ای از ربات‌ها پیش می‌رود. این ربات‌ها نه تنها در محیط‌های فیزیکی، بلکه در فضای مجازی نیز فعال هستند. به عنوان مثال، ربات‌های نرم‌افزاری در شبکه‌های اجتماعی می‌توانند وظایفی مانند تولید محتوا، کامنت‌گذاری و ایجاد تعاملات اجتماعی را انجام دهند.

با پیشرفت سریع هوش مصنوعی، به ویژه در حوزه رباتیک و نرم‌افزار‌های هوشمند، مفهوم سنتی نیروی کار و جمعیت در حال تغییر است. در آینده یعنی تا ۱۰ تا ۱۵ سال آینده با ظهور هوش عمومی مصنوعی (AGI)، ممکن است شاهد جایگزینی گسترده نیروی کار انسانی با ماشین‌های هوشمند باشیم.

امروزه هوش‌ها، هوش‌های ویژه هستند و هوش عمومی نیست. این تحولات را لاجرم بایستی به آنها وارد بشویم چرا که اینها کارکرد‌های اقتصادی و اجتماعی دارند بنابراین نمی‌توانیم بگوییم که فیلتر می‌کنیم و دیگر از آنها استفاده نمی‌کنیم یا صبر کنیم چرا که اینها تهدیدات بالقوه خود را نیز دارند.
در حال حاضر، هوش مصنوعی در انجام بسیاری از وظایف تخصصی موفق بوده است، اما با دستیابی به AGI، جمعیت مجازی متشکل از ربات‌ها و نرم‌افزار‌ها می‌تواند به عنوان نیروی کار جدید عمل کند و اهمیت جمعیت فیزیکی به عنوان عامل اصلی قدرت ملی کاهش یابد.

این تحولات چالش‌هایی را ایجاد می‌کند. یکی از اصلی‌ترین نگرانی‌ها، تأثیر هوش مصنوعی بر بازار کار و از بین رفتن بسیاری از مشاغل است چرا که امروز در ایران ۱۰ درصد امرار معاش مردم از رانندگی است؛ به عنوان مثال، گسترش خودرو‌های خودران می‌تواند بر صنعت حمل‌ونقل و اشتغال رانندگان تأثیر قابل توجهی بگذارد.

وضعیت ایران در حوزه اسناد بالادستی در زمینه "هوش مصنوعی" چگونه است؟

سندنویسی در حوزه هوش مصنوعی در ایران با سرعت بالایی انجام شد و احاله آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی، تصمیمی نادرست بود! در سطح کلان حکومتی باید پیش از هر اقدامی، تصمیمی واحد و راهبردی در خصوص تعامل با هوش مصنوعی اتخاذ می‌شد.

در سایر کشورها، بیشتر به چشم انداز و بیانیه و راهبرد اکتفا شده و پیشنهادم این است که رویکرد بخش‌بندی شده‌تری برای تدوین اسناد مرتبط با هوش مصنوعی وجود داشته باشد. به عنوان مثال، برای حوزه آموزش، اشتغال، و ... اسناد جداگانه‌ای با رویکرد هوش مصنوعی تدوین شود. این اسناد اگرچه مستقل هستند، اما باید همگرا باشند.

چگونگی ایجاد این همگرایی، نیازمند بررسی و کارشناسی دقیق است و به نظر بنده بایستی در جایی نظیر شورای عالی فضای مجازی این کار صورت بگیرد.
شورای عالی فضای مجازی، با توجه به ماهیت میان‌رشته‌ای خود، می‌تواند نقش مهمی در ایجاد این همگرایی ایفا کند. با این حال، این شورا در حال حاضر بیشتر بر مسائل فرهنگی و سیاسی فضای مجازی متمرکز است و اقتصاد و روابط بین‌الملل در آن وجود ندارد و فضای مجازی کشور را نمایندگی نمی‌کند! و حوزه‌هایی که به شورا انتقال داده می‌شود از این جنس است که شبکه‌های اجتماعی چه می‌شود؟ ساترا و VOD‌ها چه می‌شوند؟ با فیک‌نیوز‌ها چه باید کرد؟ عمده دغدغه‌ها حتی در مورد شبکه ملی اطلاعات در این شورا فرهنگی و سیاسی است چراکه اعضای آن بیشتر فرهنگی و سیاسی هستند.

شورای عالی فضای مجازی، نماینده واقعی فضای مجازی کشور نیست مگر آنکه هوش مصنوعی را به طور کامل در آن لحاظ شود. هوش مصنوعی، تکامل طبیعی فضای مجازی است و تا ۵ سال آینده فضای مجازی بدون هوش مصنوعی مفهوم نیست.

شبکه‌محور بودن، اطلاعاتی بودن و داده‌محور بودن، ویژگی‌های ذاتی فضای مجازی هستند. جدایی شبکه ایران از شبکه مجازی جهانی، به منزله انکار ماهیت واقعی فضای مجازی است؛ چرا که فضای مجازی، بالذات یکپارچه و جهانی است.

ایران را نمی‌توان از جهان جدا دانست. همان‌طور که ایران در فضای فیزیکی بخشی از جهان است، در فضای مجازی نیز باید با جهان تعامل داشته باشد. هوش مصنوعی نیز به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از فضای مجازی، قواعد و منطق خاص خود را به آن می‌بخشد.

هوش مصنوعی جزو ذات فضای مجازی قرار می‌گیرد و فضای مجازی جدای از هوش مصنوعی مفهوم نیست! فضای مجازی با هوش مصنوعی، قواعد منطقی خاص خودش را دارد. این قواعد مستلزم در نظر گرفتن حضور هوش مصنوعی است که یکی از آنها حضور کنشگرانی است که به سختی از انسان قابل تشخیص هستند همچنین وجود بازیگران هوشمند در فضای مجازی، لزوم بازنگری در زیرساخت‌های کاربری، محتوا و خدمات را ایجاب می‌کند.

با ورود هوش مصنوعی، تمام لایه‌های فضای مجازی از جمله امنیت، دستخوش تحول خواهند شد. لایه کاربری فضای مجازی باید این تحولات را در نظر گرفته و زیرساخت‌های جدیدی را برای آن تعریف کند.

مدل چهار لایه شورای عالی فضای مجازی، با در نظر گرفتن دو کانتکس (لایه زمینه‌ای) امنیت و حکمرانی، یک چارچوب جامع برای فضای مجازی ارائه می‌دهد. این مدل شامل لایه‌های کاربر، محتوا، خدمات و زیرساخت فنی است. ورود هوش مصنوعی به این چارچوب، پیچیدگی‌های جدیدی را ایجاد کرده است.

به نظر شما آیا سند ملی هوش مصنوعی که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شده، فاقد اشکال و کاستی است؟

سند کلان هوش مصنوعی شورای عالی انقلاب فرهنگی، اگرچه از نظر علمی جامع است و شاید حتی جزو سند‌های خوبی باشد که در دنیا نوشته شده، اما به ابعاد مهم دیگری از هوش مصنوعی مانند صنعت هوش مصنوعی، کاربری هوش مصنوعی، اقتصاد و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آن کمتر پرداخته است و بیشتر در زمینه فراهم کردن‌زیرساخت‌ها، پرورش نیروی انسانی فعالیت کرده است که البته این مسائل مهم هستند، اما همه هوش مصنوعی، این نیست.

این سند، ضمن تعیین برخی اولویت‌ها، به طور کامل به تمامی نیاز‌ها و مسائل کشور نپرداخته است. یکی از مشکلات رایج در اسناد توسعه‌ای، تعیین اهداف بلندپروازانه‌ای است که با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد. به عنوان مثال، هدف قرار دادن جایگاه اول منطقه، همانند آنچه در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ آمده است، نیازمند پیش‌نیاز‌هایی از جمله رشد قابل توجه تولید ناخالص داخلی (GDP) است. با توجه به GDP فعلی کشور، رسیدن به این جایگاه در شرایط کنونی، بدون برنامه‌ریزی دقیق و سرمایه‌گذاری گسترده، بسیار چالش‌برانگیز است و با GDP دویست و پنجاه میلیارد دلاری نمی‌توانیم ادعای اول بودن در منطقه را داشته باشیم!

در فرایند تدوین اسناد توسعه، باید از طرح اهدافی که با منابع و امکانات موجود تناقض دارد، پرهیز کرد. در صورتی که هدف ارائه یک چشم‌انداز آرمانی باشد، باید صراحتاً این موضوع را اعلام کرد!

وضعیت ایران در حوزه هوش مصنوعی در مقایسه با کشور‌های منطقه مانند امارات و عربستان سعودی چگونه است؟

ارقام سرمایه‌گذاری امارات و عربستان سعودی در حوزه هوش مصنوعی بسیار چشمگیر است و با آنچه در کشور ما اتفاق می‌افتد قابل مقایسه نیست. اعداد اعلام‌شده، مانند برآورد ۲۴ میلیارد دلار درآمد سالیانه برای امارات یا ۴۰ میلیارد دلار بودجه سالیانه عربستان برای توسعه هوش مصنوعی و تبدیل به ابرقدرت شدن در این موضوع، بسیار قابل توجه هستند. حتی خرید تجهیزات پردازشی به ارزش ۶۵ میلیون دلار توسط یکی از دانشگاه‌های عربستان سعودی نشان از جدیت این کشور‌ها در توسعه این فناوری دارد. این ارقام به قدری بزرگ هستند که رسیدن به آنها در شرایط فعلی برای ما دشوار به نظر می‌رسد.

من با این ایده که ایران نیز باید مبالغ هنگفتی را مشابه امارات و عربستان سعودی صرف هوش مصنوعی کند، موافق نیستم. پیش از آنکه به این سطح از سرمایه‌گذاری برسیم، نیازمند ایجاد زیرساخت‌های مناسب، اصلاح روابط دولت و بخش خصوصی و توسعه بازار، تدوین استراتژی جامع و مشخص کردن جایگاه خود در نظام جهانی هستیم. البته جانمایی در نظام جهانی برای کشور‌های منطقه را دیگران برای آنها انجام می‌دهند یعنی شاید آنها بتوانند ۲۰ میلیارد دلار بودجه دولتی را جذب کنند و برای جانمایی چیزی به آنها بدهند، اما مشخص نیست که با وجود این هزینه هنگفت در رسیدن به هدف خود شکست بخورند.

سندی که امروز در حوزه هوش مصنوعی تهیه شده است، به تمام موضوعات ذیربط نمی‌پردازد. منابع آن مشخص نیست و اولویت‌هایش نیز به درستی تعیین نشده است. همچنین جایگاه نقش آن در نظام جهانی و منطقه‌ای نیز روشن نیست. مقام معظم رهبری هدف قرار گرفتن در جمع ۱۰ کشور برتر دنیا را مشخص کرده اند، اما باید تبیین شود که قرار گرفتن در بین ۱۰ کشور برتر یا دهمین کشور در حوزه هوش مصنوعی دقیقاً به چه معناست. ما در حوزه هوش مصنوعی با ۵ یا ۶ حوزه بسیار مهم روبه‌رو هستیم، اما دو سال بعد نمی‌توانیم بگویم که دقیقاً در چه وضعیتی قرار داریم و هوش مصنوعی به کجا رسیده است؟! چراکه ما بازیگر اصلی نیستیم و بازیگر اصلی، غول‌های فناوری آمریکایی هستند که سخت‌افزار و نرم‌افزار‌های مرتبط با هوش مصنوعی را توسعه می‌دهند.

البته از پروژه‌های پشت پرده آنها اطلاعاتی در دست نیست، اما حجم سرمایه‌گذاری‌ها و تلاش‌هایی که انجام می‌دهند، به ویژه هم‌گرایی سخت‌افزار، نرم‌افزار و حوزه‌های مخابراتی یا تلکام، نشان‌دهنده دورخیز آنها برای پروژه‌های بزرگ است. به عنوان مثال، شرکت بنز ۵۸ میلیارد دلار برای توسعه خودرو‌های خودران سرمایه‌گذاری کرده است یا شرکت تویوتا ۱۶ میلیارد دلار برای همین منظور تعیین شده است. شرکت‌هایی مانند تسلا نیز پیشگام این حوزه بوده‌اند. همچنین، شرکت چینی بی‌وای‌دی- BYD به‌سرعت در حال تصاحب بازار اروپا است.

آمریکایی‌ها و چینی‌ها پرچمداران هوش مصنوعی در دنیا هستند؛ وضعیت این دوابرقدرت در حوزه هوش مصنوعی در مقایسه با یکدیگر چگونه است؟

سرمایه‌گذاری‌های زیادی توسط آمریکایی‌ها و چینی‌ها در حوزه هوش مصنوعی صورت می‌گیرد. آمریکایی‌ها رهبری را برعهده گرفتند و چینی‌ها به صورت کاملاً تیزبینانه و هوشمندانه در حوزه هوش مصنوعی ورود کرده‌اند و بسیاری از مسائلی را که بنده عرض کردم آنها رعایت کردند چرا که راهبرد چینی‌ها مشخص است و سرمایه‌گذاری‌ها و نیروی انسانی که تربیت کرده‌اند کاملاً مشخص است. چینی‌ها در حوزه ثبت اختراع و پتنت در دنیا از سال ۲۰۱۹ در حوزه هوش مصنوعی اول هستند که همگی اینها یک استراتژی است.

چین در حوزه هوش مصنوعی و بازار‌های جهانی بیشتر به کمیت توجه دارد تا کیفیت و هدف آن افزایش کمیت است. در مقابل، آمریکایی‌ها هدف خود را بر کیفیت گذاشته و رهبری این جریان را به دست گرفته‌اند. فاصله فناوری‌های آمریکایی از نظر سخت افزاری و نرم افزاری با چینی‌ها بسیار زیاد است و در حال حاضر، چینی‌ها تلاش می‌کنند از سخت افزار‌ها و نرم افزار‌های آمریکایی استفاده کنند.

با این حال، من شخصاً در چین حضور پیدا کرده‌ام و از نزدیک با زیرساخت‌های هوش مصنوعی آنها آشنا شده‌ام. می‌دانم که چینی‌ها برنامه دقیقی برای آینده دارند و در حوزه سخت‌افزاری در تلاش هستند که نهایتاً تا ۱۰ سال آینده خود را به آمریکایی‌ها برسانند.

با توسعه فضای مجازی و روند جهانی شدن، در آمریکا دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. گروه اول تسریع جهانی شدن است، در حالی که گروه دوم مخالف جهانی شدن یا حداقل کاهش سرعت این روند است. آنچه در جریان جهانی شدن اتفاق افتاده است که رهبری آن در فضای مجازی در دستان آمریکایی بوده است این است که بخش خصوصی قوی در این کشور شکل بگیرد. این بخش خصوصی فراملی است و جایگاه اصلی آن در آمریکا قرار دارد. برای مثال، شرکت‌هایی مانند میکروسافت، گوگل و آمازون چندملیتی نیستند و بسیاری از سهامدارانشان از ملیت‌های مختلف هستند، اما خود این شرکت‌ها چندملیتی نیست و به آنها شرکت‌های فراملیتی گفته می‌شود که TNC گفته می‌شود.

در گذشته، ما با کنسرسیوم‌های بین‌المللی روبرو بودیم که ساختاری مشابه شرکت‌های چندملیتی (MNCs) داشتند. اما امروزه، شرکت‌های چندملیتی جدید (TNCs) [۱]با ویژگی‌های متمایزی ظهور کرده‌اند. این شرکت‌ها که عمدتاً تابع قوانین ایالات متحده هستند، فعالیت‌های خود را فراتر از مرز‌های ملی گسترش داده و بازار‌های جهانی را هدف قرار می‌دهند.

بازیگران اصلی در حوزه هوش مصنوعی در ایالات متحده متمرکز حدود ۱۰ شرکت هستند؛ شرکت‌هایی مانند انویدیا، اینتل، گوگل، میکروسافت، آمازون، کوالکام و AMD با تمرکز بر سخت‌افزار‌های مورد نیاز برای هوش مصنوعی، نقش محوری در این حوزه ایفا می‌کنند.

دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود، با هدف بازگرداندن سرمایه‌های شرکت‌های آمریکایی به داخل کشور، قانونی را تصویب کرد. با این حال، شرکت‌های بزرگ فناوری مانند مایکروسافت، گوگل به دلیل حجم بالای سرمایه‌گذاری‌های خود در خارج از ایالات متحده، به این قانون تمایلی نشان ندادند. این نشان می‌دهد که این شرکت‌ها به شدت به بازار‌های جهانی وابسته هستند و حجم سرمایه‌گذاری‌های آنها در خارج از آمریکا قابل مقایسه با سرمایه‌گذاری‌های داخلی است و کمتر از آن نیست.

شرکت‌های بزرگ آمریکایی، به عنوان بازوان قدرتمند دولت این کشور، نقش مهمی در شکل‌دهی سیاست‌های جهانی ایفا می‌کنند. هدف اصلی آنها گسترش نفوذ اقتصادی و سیاسی در سطح جهان است.

در تقسیم کار جهانی، قدرت سیاسی معمولاً در خدمت منافع نظام سرمایه‌داری قرار می‌گیرد. در این تقسیم‌بندی، نخبگان سیاسی و روابط بین دولت‌ها عمدتاً بر اساس قدرت سخت عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، استفاده از نیروی نظامی، سلاح‌های هسته‌ای و سایر ابزار‌های نظامی برای اعمال نفوذ و حفظ توازن قدرت، رویکرد غالب در روابط بین‌الملل در دهه‌های اخیر بوده است. این رویکرد هم در دیپلماسی رسمی و هم در اقدامات پنهانی مورد استفاده قرار گرفته است.

در دو دهه اخیر، با گسترش چشمگیر فضای مجازی، شاهد ظهور و رشد قابل توجهی از قدرت نرم بوده‌ایم. بازیگران اصلی این عرصه، صاحبان پلتفرم‌های بزرگ، به ویژه شرکت‌های غول فناوری آمریکا هستند. این ۱۰ تا ۱۲ شرکت، با دارا بودن سهام متقابل در یکدیگر، شبکه‌ای پیچیده از مالکیت‌ها را تشکیل داده‌اند. به عبارت دیگر، اگر نمودار سهام این شرکت‌ها را بررسی کنیم، به هلدینگ‌هایی مانند آلفابت (شرکت مادر گوگل) می‌رسیم که خود شامل بیش از ۷۰۰ شرکت دیگر است. این ساختار پیچیده مالکیت، نشان از یک نظام سهامداری متمرکز و به شدت مرتبط دارد.

همین ساختار پیچیده مالکیت، یکی از دلایل اصلی همگرایی و هم‌نوایی قابل مشاهده در حوزه هوش مصنوعی است. هم‌نوایی به این معناست که شرکت‌های مختلف، با هماهنگی و یکپارچگی، رویکردی مشابه را در پیش می‌گیرند. اما همگرایی فراتر از هماهنگی است و به معنای حرکت جمعی به سمت یک هدف مشترک است به عبارت دیگر، در همگرایی، شرکت‌ها نه تنها رویکردی مشابه دارند، بلکه به صورت فعالانه برای دستیابی به یک هدف واحد همکاری می‌کنند.

آیا این ساختار پیچیده مالکیتی در ایران نیز وجود دارد؟

در ایران، درک و اعتقاد به مفاهیم کلیدی مانند همگرایی و وفاق ملی در نظام مدیریتی و حکمرانی، به اندازه کافی نهادینه نشده است.

در عصر حاضر، شاهد نفوذ گسترده و رو به رشد یک قدرت نرم قدرتمند در سطح جهانی هستیم. این قدرت نرم تأثیر قابل توجهی بر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف از جمله جامعه ما گذاشته است. به ویژه در ۱۰ تا ۱۲ سال اخیر، شاهد تغییراتی در جامعه ایران بوده‌ایم که می‌توان بخشی از آنها را به مداخلات این قدرت نرم نسبت داد.

جالب توجه است که این تغییرات در جامعه‌ای رخ داده است که هسته مرکزی آن را سنتی‌ها و اصولگرایان تشکیل می‌دهند. با توجه به این مسئله، اهمیت و شدت تأثیرگذاری این قدرت نرم بر روابط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، ادراکات عمومی، سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی کشورمان بیشتر به چشم می‌آید.

منبع: fararu-780821

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد