فرزانه متین
فیلم یک زندگی (One Life) محصول ۲۰۲۳ و ساخته انگلیس براساس یک داستان واقعی در مورد فعالیتهای بشردوستانه نیکولاس وینتون است. منبع اقتباس این فیلم، کتاب «اگر غیرممکن نیست؛ زندگی نیکولاس وینتون» به قلم باربارا وینتون است. فیلم به کارگردانی لوسیندا کاکسون و نویسندگی جیمز هاوس است. در این اثر بازیگرانی همچون آنتونی هاپکینز، لنا اولین، جانی فلین و هلیا بونهام کارتر به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم به حالوهوای قبل از شروع جنگ جهانی دوم میپردازد. کشورهای اروپایی در تبوتاب تصمیمات هولناک هیتلر به سر میبرند، اما هیچکدام قدمی برنمیدارند تا اینکه جنگی شعلهور، جهان را دربر میگیرد.
داستان در سال ۱۹۸۷ اتفاق میافتد. نیکولاس (با بازی آنتونی هاپکینز) و همسرش زندگی آرامی دارند و در این حین ناگهان فلشبکهایی به گذشته نیکی زده میشود. در دسامبر ۱۹۳۸ که نیکی در کمیته بررسی امور پناهندگان کار میکند، از پراگ بازدید میکند و با خانوادههایی آشنا میشود که بعد از ظهور نازیها، از آلمان و اتریش به چکسلواکی فرار کردهاند و در شرایط اسفباری در معرض تهدید و حمله نازیها زندگی میکنند.
فیلم «یک زندگی» قرار نیست به آثار جنگ، شخصیت هیتلر و موضعگیری جبهه متفقین بپردازد، بلکه فقط روی شخصیت نیکولاس و وقایعی که بر سر او گذشت میپردازد و در اینجا سینما با زبان قصهگوی خود یک موضوع انسانی و تاریخی را نشان میدهد. نیکی دستتنها و به کمک مادرش در لندن تصمیم میگیرند تا کودکان را از چکسلواکی راهی لندن کنند. او ۶۶۹ کودک را نجات میدهد و به لندن میبرد و به خانوادههایی که میخواهند سرپرستی آنها را قبول کنند، تحویل میدهد. اما حسرتی که همیشه بر دل نیکی از جوانی تا سالخوردگی باقی میماند، نرسیدن قطار نهم است که حاوی ۲۵۰ کودک بود. در واقع در روزی که باید ۲۵۰ کودک با قطار نهم راهی لندن میشدند، به دلیل حمله آلمان به لهستان و اعلان جنگ به جهانیان متوقف میشود. نیکی سالخورده که همه اسناد، مدارک و عکسهای کودکان نجاتیافته را در آلبومی جمعآوری کرده و درصدد بود که برای عبرت به کتابخانه و موزهای اهدا کند، ناگهان سر از رسانه تصویری درمیآورد.
این کارگردان فیلماولی بهخوبی میدانست چه زمانی فلشبکها را وارد داستان اصلی کند و اینکه او قمار اصلی فیلمش را بر روی آنتونی هاپکینز قرار داد. بازیگری هاپکینز دیگر نیازی به معرفی ندارد. او که نقش سالخوردگی نیکولاس را بازی میکند، با بازی درخشانش، به فیلم حالوهوای تازهای میبخشد. نوع نگاه و چشمانش برگ برنده این اثر است؛ او با نگاهش بیننده را مسحور میکند. هاپکینز هنرپیشهای است که از یک کاراکتر خبیث تا کاراکتری همچون نیکی، در دل مخاطبان جا باز کرده است. اگر فیلم، شخص آنتونی هاپکینز را در اختیار نداشت، بهشدت افت میکرد و تبدیل به یک گزارشنویسی ساده با اسپانسری شبکه بیبیسی میشد. این فیلم که به مقام والای انسانیت میپردازد، مسلما اگر یک فیلمساز خوب و کاربلد آن را هدایت میکرد تبدیل به یک اثر خاص میشد. در این فیلم بشردوست، نواقص زیادی به چشم میخورد؛ تا جایی که از نگاه مخاطبان دور نمیماند.کارگردان چندان جسارتی نداشت که تلخی زندگی پس از جنگ و آشوب و عصیان خونینترین نبرد قرن بیستم را نشان دهد و به قولی، خودش را وارد حاشیه امن کرد. کاراکتر جوانی نیکولاس برخلاف سالخوردگی آن، قابل لمس نیست و بازی تصنعی دارد. دیالوگها جاندار و قوی نیست و شاید بتوان گفت کلیشهای است. بحث بر سر تعداد زیادی کودک است، اما نیکی جوان نتواسته آنطورکه شایسته است، با صلابت برخورد کند؛ حتی زمانی که با مسئول مذهبی یهودی صحبت میکند، نمیتواند دفاعیه محکمی از انتقال کودکان بیان کند. اما با تمامی این ضعفها، فیلم توانست این موضوع انسانی در دل تاریخِ نهچندان دور را بیان کند و سکانسهای تأثیرگذار و عمیق آن بیشتر از صحنههای کمعمقش است. البته باید گفت شعارینبودن فیلم از برگهای برنده آن محسوب میشود. موسیقی در خدمت فیلم است و نقطه اوج داستان در قسمتهای پایانی فیلم صورت میگیرد؛ در استودیویی که نجاتیافتگان با منجیشان آشنا میشوند.
فیلم «یک زندگی» ادای بزرگداشتی برای نیکولاس وینتون در ستایش فعالیتهای بشردوستانه و مقام انسانیت است.
منبع: sharghdaily-939024