در آغاز گفت و گو مدیری به شریفی نیا گفت: دوسال پیش که به دورهمی آمدی، از لباس من ایراد گرفتی؛ الان چطور است؟
شریفی نیا اظهار کرد: کاپشنهایت واقعاً ضایع بود؛ اما دو اشکال دیگر هم داری. اگر میخواهی مشکل لباس هایت حل شود، پنجاه سانت از شلوارت را کوتاه کن و همه را نجات بده. تازه آن موقع شلوار روی کفشت قرار میگیرد! آن یقه بلند شما هم باید کوتاه بشود؛ گردنهای ما استاندارد هستند و بهتر است پیراهن یقه بلند نپوشیم.
مدیری پس از شنیدن صحبتهای مهمانش گفت: بعد از گفت و گوی دو سال گذشته که بازتاب خوبی هم داشت، چه بر سر شایعات، نظرات و نگاه مردم نسبت به تو که مدام دو تا زن میگیری (خنده) آمد؟! میخواهم بدانم مردم از صحبتهای ما در دورهمی قانع شدند؟
شریفی نیا گفت: من فقط از لباست ایراد گرفتم تا انتقام نگیری، دست بر نمیداری (خنده)
وی افزود: گفت و گوی قبلی ما بازتاب خوبی داشت؛ به هر حال مردم از طریق شبکههای مجازی اطلاعاتی به دست می آوردند که بیشتر آنها مثل تاریخ تولد، محل تولد و اولین فیلم من غلط است. خیلیها بعد از آن گفت و گو، از من حلالیت طلبیدند و البته فیلمهایی هم که شخصیت دو زنه داشت، کمتر به من پیشنهاد شد (خنده)
در بخش دیگر گفت و گو مدیری سراغ سن شریفی نیا رفت و درباره آن سوال کرد. او پاسخ داد: شناسنامه من یک سال از سن واقعیام بیشتر است؛ به خاطر همین میتوانم بگویم از شما ۶ سال کوچک تر هستم (خنده).
اما مدیری حرف او را قبول نکرد و گفت: من خیلی کوچکتر از شما هستم؛ من ۱۰ ساله بودم شما ۶۰ساله بودی. فقط ۵۸ سال است که در این حرفه کار میکنید (خنده)
شریفینیا در ادامه، درباره شغلهای مختلف خود در سینما توضیح داد: در طول این سالها تجربههای مختلفی در همه زمینهها داشتم؛ خودم علاقهمند به بازیگری نبودم و در تئاتر کارگردانی میکردم. چند بار روی صحنه آمدم و فهمیدم چقدر بین این دو تفاوت وجود دارد. من تقریباً همه شغلها در سینما را تجربه کردم. فقط صدابرداری نکرده ام!
شریفی نیا چگونه «ولید» شد؟
در بخش دیگر، مدیری از کشوی میز خود یک عکس قدیمی از جوانی شریفی نیا بیرون آورد و این بازیگر درباره آن عکس گفت: در زمان سریال «امام علی» من دستیار آقای میرباقری بودم. ابتدا قرار بود جمشید اسماعیل خانی نقش ولید را بازی کند، اما نشد. من اکبر عبدی را پیشنهاد دادم ولی آقای میرباقری موافق نبود نقش ولید را عبدی بازی کند. اما من گفتم نگران نباشد. بعد از مدتی عبدی مشکلی برایش پیش آمد و نتوانست در سریال بازی کند. میرباقری بازی من در تئاتر را دیده بود و حتی من به او گفته بودم اگر دستیار شما نبودم، نقش ولید را دوست داشتم بازی کنم.وی افزود: سیروس مقدم آن موقع برنامهریز سریال «امام علی» بود. جلسهای گذاشتیم و آنجا آقای میرباقری گفت مشکل ولید حل شد و من بازیگرم را انتخاب کردم. بعد از چند روز به من گفتند که شما نقش ولید را بازی کنید. قرار شد دوستان دیگر کار دستیاری را انجام دهند و من نقش ولید را بازی کنم.
این بازیگر درباره چاق شدنش در سریال «امام علی» گفت: زمانی که میخواستم نقش ولید را بازی کنم، لاغر بودم و چند تکه ابر به دست و شکم من بستهاند. من گفتم چند ماهی به من اجازه بدهید تا چاق شوم و بعد فیلمبرداری را شروع کنیم. من در مدت یک ماه خودم را با نوشابه و غذا چاق کردم. روزانه دو باکس نوشابه میخوردم! بعد از سریال این تیپ طرفدار پیدا کرد (خنده) تمام آدمهای برجسته دنیا چاق هستند.
در بخشی از گفت و گو مدیری گفت: خوب است بدانید که قبل از سخنرانیهای دکتر شریعتی، شریفی نیا در حسینیه ارشاد شعرخوانی میکرد! واقعاً چند سال داری؟! (خنده)
وقتی شریفی نیا اشک دکتر شریعتی را در آورد
شریفینیا گفت: آن زمان مرکزی بود که در آن کار هنری میکردیم. بچههای کوچک شعر، حدیث و قرآن میخوانند و جلوی آدم بزرگها دکلمه میکردیم. حتی من یک کتاب به نام «جاودانه مرد» درباره حضرت علی (ع) نوشته بودم و شب ضربت خوردن امام علی (ع) در حسینیه ارشاد خواندم. دیدم آقای شریعتی پشت سر من ایستاده و گریه میکند. و در کتاب خودشان تفسیر سوره روم یا پیام امید به روشن فکر مسئول درباره آن متن صحبت کردند.رونمایی از کارت عروسی شریفی نیا و حاجیان
مدیری در ادامه، کارت عروسی محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان را نشان داد و درباره آن گفت: سال ۵۸ ازدواج کردند؛ نکته جالب اینجاست که هزینه جشن عروسی خود را به کودکانی اختصاص دادند که بی بضاعت بودند.شریفی نیا سپس متن کارت عروسی خود را خواند: «بسیار آرزو داشتیم که جشنی میگرفتیم و شما هم در شادمانی ما شرکت میکردید؛ لیکن هزینه جشن را به کودکانی اختصاص دادیم که ثمره این پیوندها هستند اما از داشتن یک لباس هم محرومند. ما شب عید ۲۸ اسفند ۵۸ ازدواج کردیم.»
شریفی نیا در پاسخ به اینکه به عنوان پدر به کدام ویژگی خود افتخار میکند، اظهار کرد: افتخاری نیست؛ اما دوران نوجوانی و جوانی خود را بیهوده سپری نکردم. خیلی مطالعه کردم و به عنوان یک پدر هر سوالی که بچههایم در خانه داشتند را جواب دادم.
ماجرای زندانی شدن شریفی نیا قبل از انقلاب
شریفی نیا در ادامه خاطرهای تعریف کرد و گفت: قبل از انقلاب من را دستگیر کردند؛ در زندان خدمت آقای رفسنجانی، محمود دولت آبادی و افراد دیگر بودم. کسی که آن موقع کتابخوان بود، باید تیر باران میشد. خیلی به ما سخت میگرفتند. آن موقع بچههایی که دستگیر میشدند، در برگه بازجویی خود مینوشتند کتاب کلیله و دمنه، بوستان و گلستان سعدی را خواندند؛ اما من که برای بازجویی رفتم، ۱۰ صفحه اسم کتابهایی را نوشتم که خوانده بودم!وی عنوان کرد: ازغندی بازجوی ساواک از من درباره کارم سوال کرد و به او گفتم دانشجو هستم. گفت این همه کتاب خواندی و فقط دانشجو هستی؟! چطور جرأت کردی نام این همه کتاب را بنویسی؟ گفتم من معلم بچه شما هستم. فکر کردم اگر بگویم فقط کتاب کلیله و دمنه و گلستان را خواندم، شما من را تنبیه میکنید. من معلم این کشورم و باید این همه کتاب بخوانم.