استودیو برادران وارنر در روزهای اخیر خبر ساخت فیلمهای جدیدی را بر اساس جهان ارباب حلقه ها اعلام کرد.
به نظر میرسد این خبر برای عاشقان سینما بزرگترین اعلامیه سال است؛ ولی چند نگرانی جدی پیرامون آن وجود دارد. اما قبل از شروع بحث، باید توضیح داد که من از طرفداران قدیمی پیتر جکسون هستم و ارباب حلقهها را اثری شاخص در سینما میدانم. من در مورد تمام سهگانه هابیت نگاه مثبتی دارم، و آن را نه کامل، بلکه افزودهای دلپذیر برای سهگانه ماندگار پیتر جکسون میدانم. همچنین لازم به ذکر است که من همیشه اندی سرکیس را تحسین کردهام، به خصوص کار او در سه گانه سیاره میمونها.
با این تفاسیر، من هنوز فکر میکنم تولید یک فیلم به نام The Hunt for Gollum ایده بدی است. من با شک و تردید زیادی منتظر این فیلم هستم، و به همین دلیل میخواهم اکنون دلایل خود برای نگرانی پیرامون این اثر را در این مقاله ویجیاتو با شما به اشتراک بگذارم. پس در ادامه با پاسخ این پرسش که چرا ساخت ارباب حلقه ها بر پایه شخصیت گالوم ایده بدی است، همراه ما باشید.
کارگردان فیلم پیتر جکسون نیست
در نقدهای قدیمی «دنیای فانتزی» ارباب حلقهها، این ایده بارها شنیده شد که سرزمین میانه جکسون یک جهان خاص است که ارزش بازگشت به آن وجود دارد. چون جکسون کارگردانی عالی است که بلد است زیبا و جالب فیلمبرداری کند. مهم نیست که چقدر ممکن است از اضافه شدن او به هابیت عصبانی باشید، اما بازگشت او در سالها به سرزمین میانه دل خیلی از طرفداران را شاد کرد.
اما اکنون خبرها گویای این است که جکسون هیچ فیلم جدیدی را کارگردانی نخواهد کرد. او فقط یک تهیهکننده است. خود پیتر ده سال است که فیلمهای بلاکباستر نساخته؛ اما او به عنوان یک تهیهکننده نیز کارنامه چندان موفقی از خود ثبت نکرده است. برای مثال، پیتر جکسون قبلاً سعی کرد در تولید فیلم «Mortal Engine» به سایه برود و کار کارگردانی را به شاگرد خود کریستین ریورز منتقل کند. در نتیجه این فیلم استیمپانک بدون حضور مستقیم جکسون در تولید ساخته شد و به یک شکست بزرگ در گیشه تبدیل شد. بنابر همین تجربه اکنون به نظر می رسد که شکار برای گالوم به جکسون به عنوان یک نماد، و به عنوان یک بنر زنده نیاز دارد تا فیلم جدید تنها با عنوانی چون اثری «از خالق ارباب حلقهها» تبلیغ نشود.
از سوی دیگر فیلمنامه نویسان فیلم جدید فرن والش و فیلیپا بوینز هستند که هر کدام برای نوشتن The Lord of the Rings یک اسکار دریافت کردند؛ پس همین حضور به نظر میرسد خبر خوبی برای همه باشد. اما نگران کننده این است که آنها بلافاصله دو نویسنده دیگر را نیز به عنوان همکار خود معرفی کردند، یعنی فیبی گیتینز و آرتی پاپاژورجیو. آنها تا کنون فقط فیلم آینده «جنگ روهیریم» و تریلر کمتر شناخته شده The Sorrows را در کارنامه خود داشتهاند. نکته اینجاست که معمولاً زمانی که فیلمنامه بیش از یک بار بازنویسی شده باشد، یک فیلم نویسندگان زیادی دارد.
در نتیجه حضور چهار نویسنده برای یک فیلم و نبود پیتر جکسون بر صندلی کارگردانی، نکاتی نگراه کننده است که هماکنون ذهن هر مخاطبی را درگیر خودش میکند. آیا با این روش و افراد میتوان انتظار یک اثر ماندگار دیگر داشت؟!
اندی سرکیس بیشتر بازیگر است تا کارگردان
بدون شک سرکیس بازیگر درخشانی است که حرفه بازیگری کاملا جدیدی ایجاد کرده است: بازیگری در پوشش گریم دیجیتال. گالوم، کینگ کونگ و شامپانزهای به نام سزار همه نشان از توانایی او در مدل اجرایی خاص دارد. این نامها هرچند به کمک جلوههای بصری شکل گرفتهاند، اما در واقع شخصیتهای زنده واقعی هستند، نه کارتونهای رایانهای، آن هم دقیقاً به خاطر بازی فردی چون اندی سرکیس.
اینجاست که باید گفت این او بود و نه دی کاپریو که باید به یک میم زنده در موضوع «چرا، او هنوز اسکار ندارد؟» تبدیل میشد. اکنون این فرد توانا در امر اجرا، در فیلم «شکار برای گالوم» مزیت اصلی است، این یعنی اندی سرکیس هم بار دیگر اجرای شخصیت گالوم را بر دوش خود میبیند و هم اینبار سکان هدایت یک فیلم از ارباب حلقهها نیز به او داده شده است.
در نتیحه اکنون سرکیس کارگردان فیلم The Hunt for Gollum است. و این اولین کار او نیست؛ در واقع، اندی قبلاً سه فیلم کامل ساخته است! در اینجا آنها عبارتند از: ملودرام «نفس بکش» (شما شاید به سختی نام آن را شنیده باشید)، «موگلی» (نسخه تاریک متاب جنگل) و «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید». البته اکنون شاید خیلیها بگویند که نیمی از فیلمشناسی جکسون نیز قبل از ارباب حلقهها شامل فیلمهای ترسناک معمولی بوده؛ اما نکته اینجاست که اکثر آنها آثاری غیرعادی و مبتکرانه بودند.
ولی همین حرف را نمیتوان در مورد قسمت دوم ونوم بیان کرد که توسط منتقدان له شد. آن فیلم بیشتر شبیه یک تولید استودیویی یکبار مصرف بود. بنابراین شاید باید بهترین کار کارگردانی سرکیس تاکنون را به کارگردانی برخی سکانسهای مهم و اکشن قسمت دوم هابیت در غیاب پیتر جکسون دانست. البته باید بدانید «مزرعه حیوانات»، چهارمین فیلم به کارگردانی سرکیس خواهد بود که قرار است در سال 2025 اکران شود و واقعاً این یک نکته جذاب است.
این فیلم یک اقتباس موشن کپچر از تمثیل دیستوپیایی جرج اورول خواهد بود. خود سرکیس در آن نقش بنجامین (الاغ) را بازی میکند. به نظر می رسد که این پروژه با امضای اندی سرکیس ارزش توجه را دارد، و شاید سرکیس را به عنوان کارگردانی نشان دهد که حضورش در یک فیلم ارباب حلقهها جذاب است. ولی باید صبر کرد و دید!!!
استفاده کامل از گالوم برای یک فیلم!؟
شاید ر نگاه اول درک اینکه چرا فیلم جدید حول محور گالوم ساخته میشود دشوار نباشد، مخصوص از نقطه نظر تولید. چون گالوم تنها یکی از شخصیتهای اصلی است که در بیست سال اخیر پیر نشده است، زیرا او یک شخصیت کامپیوتری است. سرکیس میتواند او را مانند قبل بازی کند، مهم نیست که خود بازیگر در طول سالها چقدر تغییر کرده است.
اما سوال من اینجاست که چرا باید از نقطه نظر داستان فیلمی پیرامون گالوم بسازیم؟ آیا واقعاً کسی در دنیا آرزوی آلبوم انفرادی برای این شخصیت را داشته است؟ البته باید گفت بله، او بیوگرافی جالبی دارد؛ اما 90٪ آن در دو سه گانه موجود از سرزمین میانه فاش شده است. و این فیلم تنها به یک قسمت جداگانه از آن اختصاص دارد. بنابراین هیچ دسیسهای در این داستان وجود ندارد. چرا که ما از قبل میدانیم که چگونه داستان این شخصیت شروع و به پایان میرسد.
در نتیجه دیگر هیچ چیز جالب یا حماسی در مورد آن وجود ندارد و این فیلم پیرامون او بخشهای ناشناخته جهان یا دورههای دیگر را کاوش نخواهد کرد. البته، نویسندگان سعی خواهند کرد اپیزودهای بزرگ با مقیاس جدیدی را در آن بچسبانند. اما خطر شکستن منطق جهان از قبل تماشای این فیلم وجود دارد. مانند فینال هابیت، زمانی که نبرد برای گنج بزرگتر از نبرد در دروازههای موردور بود.
حتی بدتر این است که شکار گالوم از قبل روی صفحه نمایش بود! در سال 2009، تالکینیستهای بریتانیا یک فیلم هواداری نیم ساعته با کیفیت شگفت آور را با همین نام منتشر کردند. بنابراین، نسخه اندی سرکیس به ناچار شبیه یک بازسازی پیشرفته و گرانتر خواهد بود. اینجاست که باید گفت اگر واقعاً برادران وارنر به دنبال قصهگویی جذاب از این جهان بودند. میتوانستند داستان آراگورن را بگویند، آن هم قبل یا بعد از ارباب حلقهها (به هر حال، طبق منطق، او باید در شکار برای گالوم ظاهر شود). حتی این استودیو میتوانست لگولاس که احتمالا در عمر طولانی خود ماجراهای مختلفی را دیده است به سوژه فیلمش بدل کند، یا فتح موریا توسط بالین. هر یک از این گزینهها جالبتر و حماسیتر از شکار گالوم خواهد بود.
دوشیدن یک فرانچایز محبوب
مشکل برادران وارنر در تولید آثاری با چاشنی سرزمین میانه آن است که که در نبود حقوق کافی برای سر زدن به مکانهای جدید این جهان، آنها با همان منطق استودیو کلمبیا هدایت میشوند، این یعنی جایی که کلمبیا فیلمهای انفرادی بی فایده درباره دشمنان مرد عنکبوتی تولید میکند، وارنر نیز همان فرمول را اجرا میکند. این یعنی آنها مقداری از حقوق معنوی منبع خود را میگیرند و آنها را با اضافات فیلمنامه نویسان استخدام شده بیشتر میکنند.
تا به حال، ارباب حلقههای پیتر جکسون در درجه اول یک فیلم کامل بوده است، نه یک فرنچایز؛ این یعنی سه گانه اول یک اقتباس سینمایی عالی از کتاب است، چیزی که طرفداران فقط میتوانستند رویای آن را داشته باشند. حتی سه گانه هابیت، اگرچه بی جهت به سه فیلم تبدیل شده بود (همه چیز را میشد در یک فیلم قرار داد)، ولی هنوز هم اقتباسی از طرح تالکین بود که فقط توسط جکسون و همکارانش تکمیلتر شده بود. اما مهم این بود که هر شش فیلم هنوز تلاشی برای بیان یک داستان کامل از تالکین بودند.
اما اکنون فیلم «شکار برای گالوم» در حال حاضر تلاشی آشکار برای کسب درآمد از یک فرانچایز قدیمی با چاشنی نوستالژی است. امیدوارم پس از این فیلم وارنر به دنبال یک بازسازی کامل با بازآفرینی جدید نباشد. نگته اینجاست که مدیران وارنر اعلام کردهاند فیلم گالوم به عنوان اولین اثر از بسیاری از فیلمهای جدید این فرانچایز است! اینجا سوالی که پیش میآید این است که آنها در آینده چه تصمیمی دارند؟ ماجراهای فراموش شده گالوم در غارهای تاریک؟ گالوم در مقابل بالروگ؟ یا ایده جدید و ساخته ذهن نویسندگان؟!
بنابراین، ساخت چنین اثری تلاشی برای دادن چیزی نیست که بینندگان و طرفداران آرزویش را داشتند. این دوشیدن یک فرنچایز قدیمی و محبوب است، راه دیگری برای نامیدن آن وجود ندارد. حتی اگر هنرمندان بزرگی مانند جکسون و سرکیس در این شیردوشی شرکت کنند.
کلام پایانی
در پایان باید گفت نکات بالا و این سوالات فراوان به معنای محکومیت فیلم نیست. چرا که گاهی اوقات حتی ایدههای عجیب و غریبی مانند Rogue One ظاهر میشوند که بر اساس یک قسمت کوچک، تبدیل به یکی از محبوب ترین فیلمهای جنگ ستارگان دیزنی در میان هواداران میشوند.
من مطمئن هستم که The Hunt for Gollum حداقل اثری سینمایی با کیفیت بالا خواهد بود. بازیگری با استعداد سرکیس، جلوههای ویژه از یک شرکت کار بلد، نماهایی از نیوزیلند و خیلی از نکات دیگر، همه اینها مطمئناً مخاطبان را خوشحال میکند و نوستالژی را غلغلک میدهد. و به نظر میرسد که فیلمنامه توسط والش و بوینز باتجربه نوشته شده است و جکسون از همه آنها مراقبت میکند. پس ته دل امیدواری وجود دارد که میگوید بعید است که این افراد بتوانند همه چیز را به روشی که با پنجمین و ششمین ترمیناتور، چهارمین ماتریکس و نهمین جنگ ستارگان انجام شد، تکرار کنند. انسان به امید زنده است!!!
منبع: ویجیاتو
منبع: faradeed-189354