احمد طالبینژاد در روزنامه اعتماد نوشت: در میان نسل سینماگرانی که پس از انقلاب 57 وارد عرصه فیلمسازی حرفهای شدند، میتوان گفت کیانوش عیاری خوشبختترینشان بود و هست . چه در زمینه تولید و عرضه آثار ماندگار و چه در زمینه محبوبیت و ستایش تجلیل همگانی نسبت به وی .
بسیاری همگام با او به عرصه آمدند و اغلب هم از سینمای آماتوری پیش از انقلاب . چه سینمای آزاد و چه سینمای جوانان و چه حتی مرکز آموزش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اما به دلایل گونهگون در میان راه ماندند . سه مرکزی که ذکرشان رفت، به نهادهای دولتی وابستگی سازمانی داشتند، اما وابستگی سیاسی نه . دستکم در قیاس با وضعیتی که امروز بر هنر / صنعت سینمایی ایران حاکم است .
سینمای آزاد ایران وابسته به سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران بود و زیرنظر بصیر نصیبی اداره میشد، اغلب بچههای عضو که هم آموزش فیلمسازی میدیدند و هم فیلم میساختند از جمله عیاری، زاون قوکاسیان، محمدعلی سجادی، مهدی صباغزاده، مجید قازیزاده، علیرضا رییسیان و ... از این مرکز آغاز کردند و در این میان موفقترینشان عیاری بود که بهرغم حضور بیش از نیم قرنیاش در عرصه سینما، همچنان جایگاه و موقعیت خود را با همه فراز و فرودهایی که از سر گذرانده حفظ کرده و تقریبا مورد وثوق همگان است . از دولتیها گرفته تا ایرانیان داخل و خارج . این جایگاه که دیگر استوار شده و با هر تکانهای پایههایش به لرزه نمیافتد، بیگمان آسان به دست نیامده. این موقعیت پایدار نیاز به یک جور بندبازی داشته که عیاری خوب بلد است .
او میتواند از نهادهایی همچون نیروی انتظامی پول بگیرد و فیلمی بسازد که توسط همان نهاد در محاق میافتد - خانه پدری - او میتواند در اوج بحث بیسرانجام گفتوگوی تمدنها فیلمی بسازد که در ظاهر ربطی به آن گفتمان کاملا سیاسی ندارد، اما چون نیک بنگریم خود جنس است .پیوند قلب یک جوان لر مسلمان با یک دختر مسیحی و این یعنی که گفتوگوی تمدنها را از درون خودمان و از ارتباط خرده فرهنگ آغاز کنیم تا برسیم به خارج از مرزها.به این ترتیب عیاری با گامهایی استوار روی طناب باریک فرهنگ و هنر کشور عملیات انجام میدهد و همچنان مردم برایش سوت و دست میزنند.
آنان که در مراسم بزرگداشت و سالگرد تولد وی در محوطه بیرونی موزه سینما در روز بیستم اردیبهشت حضور داشتند، دیدند که چگونه محوطه مملو از مهمانان ناخوانده بود و با ورود عیاری به صحنه چطور از جای برخاستند و او را که بر اثر سکته دچار مشکل جسمانی شده، تشویق کردند .علت این موفقیت نه در انقلابیگری و انقلابینمایی که در نگرش مصلحانه او به موضوع و مضامین اجتماعی است . تقریبا تمای آثار او چه فیلمهای 8 و 16 میلیمتریاش که در دوران آماتوری ساخته و چه فیلمهای سینمایی و سریالهایش حال و هوای مصلحانه دارند . بیآنکه شعار بدهد و فریاد بزند، در کمال متانت به جامعه پیشنهاد میدهد تا خود را اصلاح کند . این نگرش ممکن است توسط برخی به سازشکاری تعبیر شود، اما میتواند نوعی اعتراض هم باشد .
مثلا در خانه پدری - که فیلم مورد علاقه من نیست - دارد از یک گفتمان طولانی در جامعه دیروز و امروز و احتمالا فردای ما حرف میزند و آن را به چالش میکشد .ناموسپرستی افراطی که به ویژه در سالهای اخیر و در برخی مناطق، فاجعهها آفریده است . حتی هنگامی که از سر نیاز برای جبران خسارتهایی که ممیزی به او وارد کرده، ناچار میشود «کمدی» بسازد، نتیجهاش میشود ویلای ساحلی که به هر حال یک سر و گردن از دیگر کمدیهای رایج بالاتر است و اشارات اجتماعی درستی هم به جامعه امروزمان دارد. به هر حال عیاری پرچمدار نسلی است که سینما را از خود سینما و نه روی صندلیهای آموزشگاهها آموختند - پدرش در اهواز مدیر سینما بوده و کیانوش از کودکی بخش مهمی از زندگی روزانه را در سالن سینما گذرانده - و این خودآموختگی باعث شده تا ارزش و قدرت این هنر / صنعت را بداند. با امید به پایداری او.
منبع: etemadonline-660373