یادداشتهای اسدالله علم: من دست چپ خانم رئیس جمهور و قبل از راجرز وزیر خارجه نشسته بودم. فرصت پیدا شد بالاخره قدری صحبت کنم. به او گفتم: در امر خاورمیانه بی جهت فرانسوی ها و انگلیس ها را شرکت می دهید، مطلب باید بین شما و روس ها حل شود.
پنجشنبه ۲۴ مهر تا شنبه ۳ آبان ۱۳۴۸: حالا شرح ما وقع سفر آمریکا [را پس از بازگشت] به کمک حافظه، بعضی یادداشتهای پراکنده، برنامه هایی که در دست دارم و نطق های شاهنشاه و رئیس جمهور می نویسم. برنامه مسافرت خیلی کوتاه بود ولی سفر بسیار خوبی بود. رفتن و برگشتن یک شب از هر طرف در پاریس بودیم. به شاهنشاه خیلی خوش گذشت. من هم در منزل دوستم ماندم.
سه شب در نیویورک ماندیم. سه شب هم در واشنگتن، یعنی دو شب در واشنگتن و یک شب در ویلیامزبرگ که شهر قدیمی نزدیک واشنگتن [و] مقر فرماندهی انگلیس ها بود و هنوز خانه فرماندار انگلیسی و غیره را کاملاً حفظ کرده اند. [شهری] دیدنی است. علت این که در این شهر ماندیم این بود که ورود به واشنگتن با هلیکوپتر [انجام] شود.
در نیویورک شاهنشاه با صاحبان جرائد مهم آمریکا (نزدیک شانزده نفر)، صاحبان صنایع آمریکا و کمیته [لینن] (Linnen) که قرار است در آوریل سال آینده به ایران برای سرمایه گذاری بیایند ملاقات فرمودند. این کمیته در اندونزی کارهای مهمی انجام داده اند -بعد از آن که کمونیست ها از آن جا رخت بربستند. ملاقات مهم شاهنشاه که به نظر من خیلی همه را تحت تأثیر قرار داد در شورای روابط خارجی نیویورک (council on foreign New York) بود. در این کمیته صاحبان صنایع، روزنامه نگاران مهم و سیاستمداران مهم لاحق و سابق عضویت دارند.
این مهمانی وسیله مک کلوی که از دوستان ایران [و] مرد بسیار خوبی است، ترتیب یافته بود. شاهنشاه تجزیه و تحلیل بسیار خوبی از اوضاع خاورمیانه فرمودند و یک تم اساسی از نظرات خود و انتظارات خود از دولت و ملت آمریکا دادند که واقعا عالی بود و همه را تحت تأثیر قرار داد. نطق شاهنشاه و سؤال و جوابها یک ساعت و نیم طول کشید.
شب از نیویورک به ویلیامز برگ رفتیم.... شب آرام و خوشی گذشت و [شاهنشاه] مدتی در شهر پیاده گردش فرمودند. صبح هم با درشکه های صدوپنجاه سال قبل نیم ساعتی در شهر گردش فرمودند. از آن جا به واشنگتن رفتیم. تشریفات ورود عالی بود و رئیس جمهور نطق بسیار عالی در حضور خبرنگاران [در] تجلیل از شاهنشاه کرد.
شاهنشاه هم جواب بسیار عالی دادند. بعد مذاکرات بین شاهنشاه و رئیس جمهور شروع شد که من حضور نداشتم ولی وزیر خارجه و سفیر شاهنشاه آریامهر، آقای اصلان افشار بودند. ناهار آزاد بود.
عصری به انجمن دوستداران خاورمیانه رفتیم و باز شاهنشاه نطق بسیار آبرومندی عینا روی همان تم نیویورک فرمودند که بسیار خوب بود. واقعا انسان می فهمد که خداوند بی جهت این همه بزرگی به کسی نمی دهد. این مرد قابل است. سر شب به من فرمودند: مراتبی را که امروز با نیکسون صحبت کردم، همان مسائلی است که تو می دانی.
یعنی در درجه اول تقاضای پول بیشتر از طریق اضافه استخراج نفت و در این خصوص رئیس جمهور [پیتر فلانگان] Peter Flanegan یکی از مشاورین خودش را مأمور کرد که با اعضای آمریکایی کنسرسیوم مذاکره کند.
دیگر فروش نفت [اضافه برداشت] Overlift ایران در آمریکا (قسمتی از نفت که ما علاوه بر استخراج کنسرسیوم خودمان [فروش] خواهیم کرد و در عوض خرید اجناس آمریکایی با پولی که از این طریق به دست می آید)، بعد هم در مورد تربیت خلبان ها که هم در آمریکا تربیت بشوند (۱۲۰ نفر) و هم این که تیمی از آمریکا برای تربیت کادر [تعمیر هواپیما] به ایران بیاید (اینها را Blue Suiter می گویند) و هم در مورد اعتباری که با نرخ بهره مناسب آمریکا برای خرید اسلحه در اختیار ما بگذارد (نرخ بهره حالا بالا رفته و به ۸ درصد رسیده است).
شام مهمان رئیس جمهور در کاخ سفید بودیم. شام از لحاظ غذا خیلی ساده بود ولی رئیس جمهور در تجلیل شاهنشاه واقعا هیچ فروگذار نکرد. من جمله گفت: [اعلیحضرتا، آن چه در کشور خود کرده اید و آنچه می کنید شاهانه است].
Your Majesty
All you have done in your country and all you do is Majestic!
انسان واقعا غرق غرور می شود. شاهنشاه جواب بسیار عالی و خوبی دادند. من دست چپ خانم رئیس جمهور و قبل از راجرز وزیر خارجه نشسته بودم. فرصت پیدا شد بالاخره قدری صحبت کنم. به او گفتم: در امر خاورمیانه بی جهت فرانسوی ها و انگلیس ها را شرکت می دهید، مطلب باید بین شما و روس ها حل شود.
زیرا روس ها هستند که می خواهند به تدریج در خاورمیانه نفوذ کنند و شما هستید که می خواهید جلوی آنها را بگیرید و این قدرت را هم دارید ولی فرانسه و انگلیس گو این که در حقیقت متفق شما هستند ولی منافع و نظرات خاصی دارند که گاهی با نظرات شما مغایر است. مثلاً حالا فرانسه به اعراب بیش از اسرائیل توجه دارد، آن وقت چه طور ممکن است وقتی که در طرف شما نشسته و با روس ها مذاکره می کند، مسأله منافع اعراب را که در حقیقت فعلاً نقطه نظر روس هاست از یاد ببرد؟
بهتر است بعد که شما مطلب را با روس ها حل کردید، متفقین خود را در جریان مذاکرات بگذارید. خیلی حرف مرا پسندید و چون می داند که من در سابق نخست وزیر بوده ام (زکی!) خیال می کرد باید خیلی به مسائل جهانی آشنا باشم. به هر صورت این حرف مرا یادداشت کرد که باعث تعجب من شد! بعد از شام قدری موزیک جاز زدند و باز شاهنشاه قدری به طور خصوصی با نیکسون صحبت فرمودند. ساعت ۱۲ به [بلر هاوس ] ( Blair House) برگشتیم.
صبح روز بعد رئیس کل [سیا] CIA اول وقت با شاهنشاه صبحانه خورد. [بعد] شخصیت های مختلفی به زیارت شاهنشاه آمدند، راجرز وزیر خارجه، لرد وزیر دفاع و مک ناما را رئیس بانک بین المللی. ناهار مهمان [اسپیرو اگنیو] Spiro Agnew معاون رئیس جمهور بودیم.
آدم ساده ای به نظر می رسد و بین مردم هم محبوبیت چندانی ندارد. چشمان تنگ و قیافه ای بسیار احمقانه دارد ولی برعکس همه این مظاهر بسیار مرد فهمیده و عاقلی است. نطقی سر ناهار کرد بدون آن که نوشته باشد، فوق العاده دقیق و سلیس و با اطلاع و با توجه به تاریخ. مثل معروفی است که؛
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
شاهنشاه هم ارتجالاً جواب بسیار قشنگی دادند. بعد از ظهر باز هم به ملاقات ها گذشت. عده زیادی آمدند و شاه را زیارت کردند که هنری کیسینجر مشاور مخصوص رئیس جمهور از مهمترین آنها بود و دو ساعت تمام شرفیاب بود. بقیه روزنامه نویس و سناتور و صاحبان صنایع بزرگ و غیره بودند که نمی توانم همه را اسم ببرم. یعنی از خاطر برده ام. شام شاهنشاه تنها بودند. به طوری خسته بودند که فوری شام خوردیم و ساعت ۱۱ استراحت فرمودند، ولی من تا یک صبح مشغول جواب کارهای تهران بودم.
صبح روز بعد باز به ملاقات گذشت. ساعت ۱۱ به ملاقات رئیس جمهور تشریف بردند و تا ساعت یک بعد از ظهر (دو ساعت) با رئیس جمهور به تنهایی صحبت فرمودند. از آن جا مستقیما به زمین هواپیمایی رفتیم و با طیاره ای که برای شاهنشاه دربست اجاره کرده بودیم، ساعت ۱۰ شب به پاریس وارد شدیم.
من قبلاً تلگراف کرده بودم که شام خوبی در سفارت آماده باشد، به این جهت شاهنشاه در هواپیما شام میل نکردند. وقتی وارد شدیم... شام نداشتند !به حدی من ناراحت شدم که خواستم سر آقای سفیر را که اتفاقا مرد بسیار خوبی است از [تنش] بکنم. به هر صورت یک شام مختصری حاضر شد، میل فرمودند. ولی زیاد شاهنشاه عصبانی نشدند... روز بعد در پاریس توقف شد.
ناهار در [جنگل بولونی] Bois de Boulogne صرف فرمودند. شام برادر پادشاه مراکش مهمان شاهنشاه بود و مهمانهای خوب دیگری هم داشتیم -چون برادر پادشاه مراکش خیلی دوست شاهنشاه و محرم است. سر شام که تشریف بردند، من اجازه گرفتم مرخص شدم.... دخترم هم با شوهرش از لندن آمده بود.... رفتیم در رستوران [ لاسر] Lasserre شام خوردیم بعد قدری رقصیدیم.....
صبح روز بعد به طرف تهران حرکت شد که روز سوم آبان ماه است.
منبع: انتخاب
منبع: faradeed-188649